سلام مامانا یه چیزی میخوام براتون تعریف کنم شاید تجربه مشابه داشته باشید اگه نظری دارید بگید لطفا
پسر برادر من ۹ ماه از پسر من بزرگتره پسر من ک یک سالش بود اون خیلی جیغ میزدد اینو اذیت می‌کرد خدایی منم هیچی نمیگفتم میگفتن بچس متوجه نیست مادرشم هیچی بهش نمیگفت حالا الان پسر من خیلی نسبت به پسر برادرم حساس شده البته که اونم زیر زیرکی حرص اینو درمیاره پسر منم عصبانی میشه صورت اونو چنگ میزنه اصلا ما یادش ندادیم حتی بارها بهش گفتن نکن این کارو کلی باهاش صحبت کردم ولی خب اصلا توجه نمیکنه وقتی اون عصبیش میکنه این عکس العمل نشون میده بعد چون پسر من جیغ میزنه زیاد همه تقصیرا میوفته گردن این پسر برادرم ساکته ولی اونم اذیت میکنه یعتی بی تقصیر نیست اصلا حالا دو سریه داداش و زن داداشم پسرمو دعوا میکنن مثلا اخم میکنن منم خیلی بهم برمیخوره الان فردا خونه مامانم هستن منم دعوتم نمیدونم برم یا کلا یه مدت اصلا وقتی اونا جایی هستن من نرم

۵ پاسخ

ببین دقیقا همین مشکل مام داریم البته با پسر جاریم .اوایل اون اذیت میکرد اینا اونا چیزی نمیگفتن ولی خب اینم یادش مونده الان اون میزنه بعد بردار شوهرم یبار ب یزدان گفت ک یبار دیگ بزنیش من میدونم با تو فلان .منم گفتم چرا وقتی یزدان میزد کیف میکردی واقعا کیف میکردا ی سیسی میگرفت ک بیا و ببین حالا ب یزدان اینجوری میگی زده باید بخوره .دیگ هیچی نگف بچش و جمع کرد. ب نظرم اصلا رودوایسی نکن ببین چیزی نگی بزرگم‌بشن همین هااا

ازت پسرت دفاع کن بگو سامیار دعوایی نیس فقط از خودش دفاع میکنه.

از سر بچه در نیاد دور از جون بچه و سگ یه حال دارن از دور نگاشون کن یه ساعت خوبن یع ساعت دعوا حرص نخور باهاشون بازی کن که رفیق شت

سعی کن دوست باشن اینجوری اعصابت خراب نمیکنن بقیه.مثلا دعوا میکنن به هردو بگو بیاین بازی کنیم مثلا...ولی پسرت دعوا نکن نگو نزن..

وضعیت منم اینجوریه.برو.اصلا به پسرت نگو نزنه.بزار هرکاری دلش میخاد بکنه.
قانون زندگیه این نزنه اون میزنه...

سوال های مرتبط

مامان یزدان مامان یزدان ۳ سالگی
سلام مامان ها عزیز پسر من تقریبا ۳ سالشه و من بهش یی بازی رو یادش میدم ک با خودش بازی کنه ولی متاسفانه اصلا نمیتونه با خودش مشغول باشه همش دنبال من و حتی میبرمش پارک با اینکه بلد دوچرخه سواری اصلا نمیخاد برونه میخاد من کلا کنترش باشم و کل توجم ب اون باشه همین ک توجهمو میکشم بازی نمیکنه تو خونه هم من اشپزی میکنم یا گریه میکنه یا وسایل اشپزخونه رو خراب میکنه از لجش منم اعصبی میشم تو بیرونم یکی رو میبنه دیگه فکرش کاملا میره سمت اون و بعضی وقتا وقتی یی نفر ک زیاد ندیده یکم باهاش حرف میزنه اگ بره یا کلی گریه میکنه پش سرش ک منم میرم و یا میره و باهم دعوا میکنیم وقتی جایی میرین میخاد لباس بپوش کلی اذیت میکنه من و بعد پوشیدن هم کلا نمیخاد بیاد وقتی هم بهش توجه نمیشه کلا لج میکنه یا میپره سر و صورتمون یا کارهای ک گفتیم نکن میکنه یا میزنه میشکنه هرکاری میخام بکنم خستم میکنه و یا پشیمونم میکنه ۳ سالشه هنوز یبار م ارایشگاه نرفته چون میگه از موزر میترسم حموم رفتنی جیغ داد نمیزاره اصل بدنشو بشورم اصلا متوجه نیست ک وقتی میره بیرون وسط خیابون نره کاراش دیونم کرده منم خیلی خسته میشم و سرش عصبی میشم وپدرش میگم ک بریم روانشناس من برم یا بچه میگه ن و ناراحت و نگران خاطرات ک باهاش میسازم هستم لطفا اگ کسی اگاهی داره راهنمایی داره ب خاطر بچم ک روحیش خراب نشه راهنمایم کنه ممنونم
مامان 🥰سیدحیدر  😘 مامان 🥰سیدحیدر 😘 ۲ سالگی
سلام مامان های عزیز یک سوال داشتم ترو خدا اگر می تونی بگین من باید چکار کنم من دو تا پسر دارم پسر اولیم آذر ام سال میشه ۳ساله پسر دومم مهر میشه یک سالش من هروقت خانه پدرم میرم چون پرند دارن پسر بزرگم میرن کنار پدرم تو اتاق در بسته بعد پسر من آلتشو زیاد میگیره و داداشی دارم خودم که جردن ما هروقت که میریم خانه پدرم این جا آلت بچه رو میگیره یا شلوارشو ی‌کشه پایین و ما هرچی می‌گیم این کارو نکن انگار نه انگار امروز پسرم اومد من گفت مامان پامو لیس بزن گفتم بنظرت دیگه کجا هارو زبون میزنن گفت کون شون دو دولشون من تعجب کردم بعد چند وقت پیش که رفتم خانه پدرم این بچه با پدرم رفت مغازه وقتی اومد احساس ترس داشت و دو تا یخمک دستش بود این میگه که بابا بزرگ دست زد دو دو لم آقا دو دو مو خورد به من گفت زبون بزن اگر به ما مان بگی سرت می برم یا میدم سگ بخورت هالا بنظر شما این بچه از خودش در میاره یا اتفاقی افتاد بعد بچه خیلی واضح مثل خودمون حرف نمی‌زنه ولی من میفهم م حرفاشو بعد خانواده من جوری هستن اگر چیزی بگی آبروتم میبرن نظر شما چیه