امشب مهمون داشتم شام برنج و کوکو و جوجه با سالاد و ماست و ژله و نوشابه....برنجش و کوکو رو بابام پخت جوجه رو شوهرم مامان و اجیمم خیلی کمک کردن. تو ظرف شستن یعنی عمده کار و کردن ولی انگار خونه بمب ترکیده کلی کار هست هنوز ...تو ظرف شستن عروس عموم و عمم یه کم کم کردن ولی بقیه نه....جالب اینجاست من هر وقت برم خونه کسی کلی کمک میکنم میان خونم انگا ن انگار ...یعنی اگه شوهرم و خانوادم نبودن عمرا تنهایی میتونستم جمع کنم‌....شما تو مهمونیاتون ظرف میشورن بقیه

دمت گرم ...بذار برا فردا امشب بخواب صب با انرژی تمیز کن کار زیادی هم نداری الان خسته ای به چشمت زیاد میاد تو دو ساعت همه رو جمع میکنی

من بردارشوهرم ی باغ داره هر کی شام میده اونجا شام میده همه هم کمک می‌کنن یکی جارو برقی یکی ظرف میشوره ..ولی خونه مون شام بدیم در حد همون ظرف میشورن و خشک میکنن

اتفاقا منم دقیقا عین توام..
میرم خونه همه کمک میکنم ولی بقیه انگار زورشون میاد یه کمک کنن.البته خدایی به جز خواهرام ومادرم که از جون مایه میذارن.
مثلا میریم خونه خانواده شوهرم بقیه نا استکانای طرفو وایتکس میکنن میان بیرون.ولی خونه ی ما همیشه انگار بمب ترکیده میرن‌.موقع تمیزکاری هرکی میره یه طرفی..سر همین موضوع پارسال ظرفشویی هم خریدم

ماهم پنج تا جاریم خداییش هممون کمک میکنیم یکی چایی میاره دوتا می‌شوره دونفرن خشک میکنن دیگه جابه جایشون با صاحب خونه

منم کمک میکنم ولی متاسفانه نهایت زن داداشم ظرفا رو بشوره ولی مادر شوهرم اگه باشه حتما کمکم میکنه بقیه نه اصلاااا باز من خونشون رفتنی روم نمیشه بشینم

دیگه عیب حداره فردا مرتب کن

اینم اشپزخونه ترکیده...دیگه نا ندارم میزارم صبح جمع میکنم بقیشو...تازه بقیه خونه از اینم بدتره