۷ پاسخ

پسر من ۲ سال اینجوریه.واقعا یوقت هایی کم میارم و گریه میکنم بخدا

عزیزم پسر من هم سر هر چیزی مثلا وقتی کسی در واحدمون رو بزنه باید حتما خودش بره بگه بله بابا بله،حالا هرکی باشه و حتما هم من بیام قفل رو باز کنم اگه یکی دیگه بره مثلا خواهرش یک کولی بازی در میاره مع فقط باید باشی ببینی،اگه آب بخواد یا چیزی بخواد من نمیتونم بگم یکی براش بیاره.. حتما من باید بیارم،برق دستشویی رو من خاموش کنم،شیر آب رو من ببندم،برق راهرو آپارتمان که خاموش بشه موقعی که ما داریم رفت و آمد میکنیم،اگه کسی روشن کنه اونجا میشه جنگ.....
خلاصه خواهر من شبا که سر میزارم رو بالشت انگاری که سرم باد کرده به خدا
چی بگم داد و بیداد بیشتر لجبازترشون میکنه.
صبور باش خواهرم ،این روزا هم میگذره من یه دختر ۸ ساله دارم‌‌.. دلم برای این روزاش لک میزنه.
سخته میدونم،حرفای بد مثل میکشمت یا ... نزن البته شوهرتون هم با شما هماهنگ نیستن اینجور که نوشتید،چون در هر صورت نباید پشت شما رو خالی کنن کنار بچه.... حالا شما هر کاری کرده باشید،تذکرشون باید برای زمانی باشه که بچه حضور نداشته باشه.

اشکالی نداره این سن بچه‌ها لج باز میشن و محیط خونه براشون کسل کننده میشه سعی کن باهاش بیشتر بازی کنی براش اسباب بازی جدید بخر که تو خونه مشغول بشه، به خودت پارک ببرش ولی دعواش نکن هر وقت از دستش عصبانی شدی فقط به دستهای کوچولوش نگاه کن و ببین که اون هنوز بچه اس فقط با آرامش و بغل کردن آرومش کن همین

واقعا پس اینا کی عاقل میشن
این سن دوسالگی چی بود دیگه

وای من کلا سگ شدم ب جونش
داغونم کرده
تا باباش نباشه خوبخ
همین ک بیاد همش جیغ و داد و گریه و لج و اعصاب خرابی
منم زیاد حوصله ندارم
دعواش میکنم
دیشب توخواب میگفت میکشمت
از بس من گفتم
خاک توسرم بازم میگم از بس اذیتم میکنه بخدا
بری ی پی پی شستن
ک دیگه نگو
دایم تو روز کلنجار میریم
و چون جایی نمیشه رفت
همش خونه ایم
کلافس

عزیزم پسر منم همین رفتارا رو داره.اقتضای سنشونه
منکه فقط نفس عمیق میکشم و بهش میگم که بچه خوبیه

عزیزم کلا بچه ها هز ۲سال تا ۵ سال سن لجبازیشونه فقط باید کنار بیایم بنیتا هم خیلی اذیت میکنه بیرون میخوام ببزمش دوساعت باید دنبالش بدوم ک لباس بپوشه برگشتنی با گریه و جیغ ک ن خونه نه
سر هر چیزی بهونه میگیره باید سرگرمش کرد چاره چیه منم بعضی وقتا دعواش میکنم ولی بعد میگه ببشید مامان دلم میسوزه

سوال های مرتبط

مامان دلوین مامان دلوین ۲ سالگی
سلام شب بخیر مامانهای مهربون خدا قوت🌹
امروز دلوین جان برای اولین بار تولد دعوت شد یک تجربه ی جدید برای خودش بود و یک چالش وتجربه برای من😮‍💨دلوین جان مدتی برای بازی به یک خانه ی بازی میبرم چون ما غریب هستیم وکسی رو تو این شهر نداریم هم از محیط خونه خارج میشه هم با آدمهای جدید معاشرت می‌کنه و خودم هم گاهی یک وقتی برای خودم دارم خلاصه امروز تولد پسر مجموعه بود و دلوین جان هم از چندروز پیش دعوت شده بود منم براش به زبون خودش چطوری که متوجه بشه گفته بودم تولد چجوریه نباید چه کارهایی بکنه یا نکنه کادو هم براش تهیه کردم (سعی کردم قیمت کادو مناسب باشه)عصر رفتیم تولد همه چیز خوب پیش رفت خیلی هم خوش گذشت تا یک دفعه یک نفراون وسط تصمیم گرفت کادوهارو باز کنه (چرا واقعا جایی که چندتا بچه ۲تا۳ونیم سال هستن باید کادو باز بشه) همه ی کادوها باز شد و دلوین هم دست میزد و خیلی بی‌تفاوت بود تا یک دفعه یک کادو باز شد یک دایناسور سبز بود بعد اون وسط مادر بچه آیی که کادو رو آورده بود نمی‌دونم از کجاش یکی مثل اون درآورد و گفت این حباب ساز و اینجور کار می‌کنه و شروع کرد دکمه اون وسیله رو زدن و از دهنش حباب میزد بیرون😳🤔🙄همه ی بچه ها شروع به گریه کردن که بده منم بزنم منم میخوام ودلوین هم شامل میشد خلاصه به دلوین گفتم گریه نکنه چون اگر گریه کنه کلا خریدش کنسله و از اون مادر نمونه پرسیدم از کجا خریده و به سمت مغازه آیی که اون داشت رفتیم و برای دلوین هم خریدم چون نمی‌خواستم از اولین تولد خاطره بدی داشته باشه ولی اینم بگم از اون خانم خیلی حرصم گرفت حالا شما بودید چکار می‌کردید میزاشتید بچه گریه کنه ؟؟ اگر تجربه ی مشابه دارید خوشحال میشم باهم شریک بشیم🥰🥰🥰