۳ پاسخ

عزیزم میشه بگین دقیقا کجاتون درد داشت؟

بقیشو بزار

بیمارستان دولتی بودین؟

سوال های مرتبط

مامان مانلی مامان مانلی ۲ ماهگی
پارت پنجم
از ساعت ۲ظهر تا ۸شب درد کشیدم
از ۸تا ۱۲ شبم با گاز انتوکس گذشت تا اینکه ماما اومد و مانیتور رو نگاه کرد و گفت اینکه دوباره افت کرده و بهم آبمیوه داد و گفت دراز بکش و هیچ حرکتی نکن ۲۰دقیقه به هر سختی بود گذشت برگشت ی نگاه کرد و رفت با چندتا پرستار دیگه برگشت و به توضیحاتی بهشون داد یکیشون گفت دکتر گفته تا صبح کیسه آبشو نزنیم بزاریم با دردای خودش پیش بره و ماما هی بهشون گفت اوضاع خوب نیست و راضیشون کرد کیسه آبمو بزنن که ایشالله از جوونیش خیر ببینه خلاصه با یه وسیله ای مث سیخ بلند اومدن و کیسه آبمو زدن هیچ دردی نداشت فقط یه حجم زیادی آب داغ ریخت بیرون
نگاه کردن همون ماما بازم گفت فک کنم مدفوع کرده بچه و ی بار گفتن آره ی بار گفتن نه تا اینکه گفتن بله مدفوعه آماده اش کنید برای اتاق عمل
یکی سوند آورد وصل کرد بهم و وسیله هامو زود زود جمع کردن و گفتن پاشو بریم
یعنی اون لحظه بگم بال در آوردم دروغ نگفتم همچین پریدم رو ولیچر که انگار نه انگار تا چند لحظه پیش داشتم میمردم
آها اینو یادم رفت بگم قبل این سوند و اینا ی آمپول زدن بهم که حالت تهوع گرفتم و یکم آوردم بالا که خدماتی که اونجا بود و داشت کمکم میکرد یواش گفت خودتو کنترل کن اگه استفراغ کنی نمی‌برنت اتاق عمل
خلاصه ساعت ۱شب بود بردنم اتاق عمل
مامان نیک مامان نیک ۴ ماهگی
زایمان پارت 1
۳۸هفته و ۵ روزم بود که ساعت ۱:۳۰شب یهو کیسه ابم پاره شده رفتم بیمارستان دهانه رحمم بسته بود با دکترم هماهنگ کردن ک اگ تا صبح دردم شروع نشه صبح زود امپول فشار میزنن خلاصه منم انقد میترسیدم مدام گریه میکردم خلاصه دردم شروع نشد بهم امپول زدن اولش دردم کم بود ساعت ۹صبح شدید شد دیگ ۱۰به بعد هر یه دیقه شده بود دردم معاینه میکردن کند پیش میرفتم با درد شدید ۲سانت بودم دیگ ساعت ۱۱ دردم یکسره بود مثلا اول میگرفت ول میکرد این دیک کلا درد داشتم جیغ میزدم دوست داشتم بمیرم خیلی خیلی درد داشتم ک دکترم اومد معاینه کرد ساعت ۱ بعداظهر بود ک همون ۲ سانت بود پیشرفتی نداشتم اورژانسی بردنم سزارین انقد درد داشتم گریه میکردم سریع بچه رو در بیارین من دارم میمیرم از درد زیاد فقط میلرزیدم خلاصه سزارین شدم ساعت ۲:۰۵ بعداظهر پسرم به دنیا اومد تو ریکاوری بودم بهم گفتن پمپ درد نمیخوای گفتم ن خداروشکر درد نداشتم فقط دوبار شکممو فشار دادن درد داشتم
مامان دخملم مامان دخملم ۱ ماهگی
پارت۲تجربه زایمان طبیعی
۶صبح که بستری شدم۸صبح ماما کیسه آبمو زد دیگه دردام خیلیی شدید شدن جوری که موقعه درد داد میزدم همینطوری درد داشتم و هی شدید تر میشدن وسطاش پشیمون میشدم که چرا سزارین نکردم چون واقعا غیر قابل تحمل بود البته شاید واسه من اینطوری بوده یا آستانه تحمل درد من کم بوده باشه خلاصه همینطوری درد داشتم و هی ساعت به ساعت شدید تر میشدن ماما خصوصیم بهم ورزش میداد شیاف گل مغربی میزاشت واسم که روند زایمانم زودتر پیش بره ولی انگار خیال نداشت به دنیا بیاد ساعت۱۲رفتم رو تخت زایمان دیگه وسط دوتا درد هیچی متوجه نمیشدم ساعت۳بعدازظهر معاینم کرد گفت سرش کاملا تو لگنته و دارم موهاشو میبینم ساعت ۳و نیم بعدازظهر با سه تا زور خیلی قوی دختر نازم بدنیا اومد با وزن۲۹۰۰ و ۳۸هفته و ۳ روز و بدون بخیه و پارگی
مامانا من زایمان خیلی سختی داشتم و واقعا پشیمونم چرا سزارین نکردم زمان زایمانم و دردام خیلی طولانی بودن ولی واقعا ماما خصوصی کمکم کرد و راضیم از ماما
مامان آراد🫀🐣 مامان آراد🫀🐣 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت سوم
ساعت ۷ باز دوباره ماماهمراهم گفت بیا ورزش کنیم اما من نمیتونستم دردم خیلی زیاد شده بود گفت پس بیا بریم دوش آب گرم بگیر
دوش آبگرم گرفتم و زیر دوش ورزش کردم و اومدیم برام کیسه اب گرم گذاشت رو کمرم به حالتی که من سجده وایستاده بودم و باسنمو چپ و راست تکون میدادم
بعد اون دیگه شده بودم ۸ سانت ساعت ۷:۳۰ بود فکنم خیلی بهم فشار میومد احساس زور دادن داشتم اما میگفتن نباید زور بزنی بهت فشار میاد فوت کن اصلا زور نزن
دیگه معاینه کردن و من خیلی خسته شده بودم همش میگفتم کی بدنیا میاد خسته شدم دیگه ماماهمراهم گفت همین پایینه موهاشو داریم میبینیم موهای خیلی مشکی داری برعکس خودت که انقدر بوری 😂بچت مشکیه دستتو بده تا موهاشو حس کنی ولی من میترسیدم دست بزنم گفتم نه نمیخام😂😂
دیگه هروقت که درد میگرفتم میگفتن زور بزن پاهامو میگرفتم و زور میزدم چون نمیتونستم ورزش کنم باز دوباره رفتم زیر دوش آبگرم و اومدم برام کیسه آبگرم گذاشت رو کمرم و دوباره تکون دادن باسن به چپ و راست بعدش دوباره زور زدن ....
مامان نیلا مامان نیلا ۲ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۴
و گفتن خوب هر کدوم یه جور اندازه میگیریم واسه همینه واسه هرکدوم اندازه ها فرق داره درد هام هی داشت بیشتر و بیشتر میشد یه پرستار دیگه اومد واسهمعایه گفت ۴ سانت احساس دستشویی داشتم ۵ بار دشویی رفتم و یه پرستار بهم گفت برو توحموم آب گرم دو خودت بریز بگم ریختم دردام یکم بهتر میشد و بهم تو بیمارستان توپ دادن که ورزش کنم روش و مامانم کمکم میکرد بع از کلی ورزش برگشتم رو تخت باز دیگه دردا اونقد شدید شده بود همه بدنم میلرزید و احساس دفع داشتم معاینه کرد گفت ۷سانت ساعت ۲ ظهر بود گفتن دهانه رحمت کند باز میشه شاید ساعت ۴ یا ۵ شاید زایمان کنی بعد رفتن
دردا انقدر شدید بود داشتم دیونه میشدم ولی اصلا جیغ نمی زدم اصلابا درد ها احساس زور داشتم باز یه پرستا رو صدا زدم گفت ۸ سانت و گفت سر بچه کاملا پاینه و وقتی زور میزنی موهاش معلومه ولی تا ۱۰ سانت هنوز وقت هست شیفت ما تموم شد تو شیفت بعدی زایمان میکنی منم گفتم تروخدا فعلا نرید دارم میزام اونا هم گفت مگه دیونه ای هنوز مونده تا ۱۰ سانت گفتم خواهش میکنم نرید و اونا کنارم یکم صبر کردن و میگفتن تو فعلا دو سه سانت مونده که بزایی و اینا دو تا زور بلند زدم بدون جیغ زدن دخترم اومد بیرو بدون پارگی اوینا تو ۸ سانت دخترم اومد بیرون همه تعجب کرده بودن چون منو مسخره میکردن که تو ۱۰ سانت بچه میاد نه ۸ سانت کلا زایمان خوبی داشتم ولی این همه معاینه قبل از زایمان خیلی منو بیزار و اذیت کرد و بعد از به دنیا آومدن دخترمو روی سینه ام گذاشتن و من تموم درد هارو فراموش کردم انشاالله همه به سلامتی فارغ بشید
مامان مهندس مامان مهندس ۴ ماهگی
۷آذر رفتم خونه بابام یه درد خفیفی داشتم اونجا ورزش کردم ساعت ۶ عصر بود ازم آب اومد اولش فک کردم ادراره رفتم دسشویی دیدم تموم نمیشه ترسیدم مامانم زنگ زد ب شوهرم و رفتیم بیمارستان معاینه کرد یک سانت بازشده بودم ولی کیسه آبم ترکیده بود...گفتن بستری میشی ...۱۰ شب بستری شدم بهم آمپول زدن بعد ده دقیقه دردام شدیدتر میشد خیلیم سردم میشد میلرزیدم ولی دهانه رحمم انقد سفت بود ب سختی باز میشد گفتم سزارین کنین گفتن نمیشه بچه سرش پایینه و سه سانت باز شدی...خییلی درد کشیدم بهم گفتن باید ورزش کنی توپ اواردن پر از درد بود ولی انجام دادم...هر نیم ساعت بهم امپول میزدن و دردمو بیشتراز قبل میکرد..هر دقیقه معاینه زشت و دردناک...رو تخت پیچ وتاب میومدم سعی کردم صدام درنیاد فقط اشک میریختم تا ساعت ۳ صبح شدم ۵ سانت..گفتن باید ۱۰ سانت شی...دوباره امپول فشار...دوباره معاینه دردناک...از ۱۰ شب دیشبش تا فرداش از خانوادم و شوهرم بی خبر بودم اونا پایین بیمارستان منتظرمن بودن و منم بالا پر از درد و استرس ک آخرش چ بلایی سرم میاد...
مامان 💕سلین💕 مامان 💕سلین💕 ۲ ماهگی
پارت3
#زایمان_طبیعی
بچه ها ببخشید من دیشب تا صب بیدار بودم بخاطر همین ادامه پارت ها طول کشید ک براتون بنویسم و بزارم
خب جونم براتون بگه که کم کم ساعت ۲شد و من هر لحظه دردام بیشتر میشد
دیگه بهم میگفتن کم کم زور بزن منم با هر انقباض ناخوداگاه زور میزدم و با هر زور کلی خون ازم میرفت
ینی دقیقا خودم حس میکردم بدنم از داخل پاره میشه و خون میریخت رو پاهام
خلاصه همینطور ک دستگاه ان اس تی هم بهم وصل بود هم اونو گرفته بودم با با یه دست دیگه با هر دست ماماهارو چنگ مینداختم
اوناهم درکم کردن خیلی و چیزی نمیگفتن
ماما شیفت مجدد اومد معاینه کرد و بهم گفت ک تقریبا رسیدم ب ده سانت و وسایل زایمان رو بیارن
من دیگه خوشحال شدم بودم چون بالخره دردا تموم میشه و قرار روی ماه دختر قشنگمو ببینم
تو اون لحظات انقد درد میکشید‌واقعا همچیو فراموش کرده بودم فقط دلم میخواست این انقباض ها تموم بشه
تقریبا ساعت ۳بود ک کلی پرستر و ماما ریختن تو اتاق و گفتن دستتو بگیر زیر پاهات و زور بزن چون سر بچه اومده بود‌تو واژن
من دیگه انقد بی جون بودم حتی نمیتونستم پاهامو بکشم بالا
فقط التماس میکردم ک زود‌تموم بشه
واقعا الان از فکر کردن به اون لحظات حس بدی میگیرم
چون تصورشم دردناکه برام
خلاصه سوزن بی حسی زدن و و قیچی کردن بدنمو حتی سوند وصل کردم سه کیسه پر شد
و دونفر اومدن بالای شکمم با دست محکم ب شکمم فشار میدادن هر چقد‌دستشونو کشیدم گریه کردم اونا ول نمیکردن
انگار میخاستن عذابم بدن درحالی که برا خودم بودن چون سر بچه تو واژن بود و ممکن بود خفه بشه
منم از درد کل موهامو میکندم و جیغ میزدم
شوهرم ک پشت درد زایشگاه بود میگف صدام تا تو حیاط میرفته انقد ک درد میکشیدم
مامان پرنسا کوچولو مامان پرنسا کوچولو ۳ ماهگی
پارت دوم
سونومو بردم رفتم پیش دکترم
دید گفت الان یه nstازت میگیریم و معاینه تحریکی میشی و رفتی خونه بعدشام برو بیمارستان یه nstدیگ بگیر
و ۵شنبه ساعت ۸ونیم بیا بیمارستان
معاینه تحریکی ک انجام دادن بعدش رفتم خونه تارسیدم خونه ساعت۸شب بود رفتم حموم ک‌برم شام بخورم بعدش برم nstبدم
اصلا دستشویی نداشتم همینک لباسامو در آوردم
یهو انگار شیر آب ک ول میشه ازم یهو کلی آب ریخت در حدی ک مادرم تو آشپزخونه بود دوید تو حموم گفت آب حموم باز کردی صدا اومد
گفتم ن مامان اینجوری شدم گفت سریع دوش بگیر بیا بیرون کیسه آبت پاره شده
اومدم آماده شدم رفتم بیمارستان
اول یه nst گرفتن بعد یه ماما اومد معاینه کرد می‌گفت ن کیسه آبت پاره نشده
بعدش دکتر اون شیفت اومد دوبار پشت سرهم معاینه کرد گفت ک کیسه آبش پاره شده کیسه آب نداره بفرست برا بستری
منم نامه بستری ک دکترم بهم داد ک ب دکترم زنگ زدن
اصلا درد نداشتم ‌اومدن کم‌کم دیگ سرم بهم وصل کردن و دستگاه nstرو بهم‌وصل کردن و شروع کردن آمپول فشار زدن تو سرم بهم
‌دیگ آخرای شب بود دکتر شیفت روسرم بود گفت nstدخترت نامنظم ب دکترت گفتیم الان یه nstدیگ میگیریم ازت اگ اوکی نشده باشه می‌فرستمت اتاق عمل
خداروشکر آخرین netخوب بود
و بعد منو باسرم فشار تنها گذاشتن
و دردهایی من از ساعت۱شب شروع شد
و شد ۵شنبه دکتر خودم اومد معاینه کرد ماساژ داد ماساژ رحمی برام انجام داد ولی دهانه رحمم کلا دوسانت دیگ
دیگ مرتب چند دقیقه یبار ماما شیفت ک دعاگوشم میومد معاینه میکرد ماساژ میداد
تا اینکه دردهایی من بشدت زیاد بود و من همش داد میزدم گریه میکردم
دکترم و مامابهم دلداری میدادن و روحیه میدادن بهم
انقد حالم بدبود دکترم گفت ب ماما بخش ببرش پیش همسرش و مادرش