سلام خانم ها تورو خدا اگه کسی چیزی میدونه بگه ازصبح ازشدت استرس مدام بدنم میلرزه میگم من ۵روز پسرم ازشیر گرفتم شب اول راحت خوابید شب دوم خواستم بخوابونمش دوبار دست زد به سرش گفت درد منم درحد چندثانیه ماساژ دادم خوابید دیگه زیاد بهش فکر نکردم روز سوم باز یه لحظه گفت دردبازم واسم مهم نبود روز ۴مشکلی نداشت ولی امروز صبح از خواب با گریه بیدار شد بهش آب دادم بهانه سینه م گرفت منم دادم دستش گفتم بده خوابوندم رو دستم یهو شروع کرد گریه دست زد به سرش گفت درد شروع کرد گریه واقعا ترسیدم خواستم سینه م بزارم دهنش نذاشت گذاشتم سر شونم چند دقیقه زدم رو شونش آروم شد خوابید ولی تو خواب همش ناله می‌کرد بعد ۱۰دقیقه بیدار شد چیزی نگفت مشغول بازی شد الان ازچندساعت پیش استرس فکرای بد تمام وجودم گرفته ازاسترس نمیتونم هیچکاری کنم آخه بچه ۲۲ماهه چرا باید سردردداشته باشه به نظرتون دکترای گهواره خوبن مشورت بگیرم چون میدونم به شوهرم بگم دکتر نمیبره چکار کنم به نظرتون؟؟

۸ پاسخ

برا سر دردش که حتما باید با دکتر مشورت کنی
ولی شیر دیگه بهش نده ، اگه بهش بدی دیگه خییییلییییی سخت وحشتناک میشه دوباره از شیر بگیریش!
بچه خواهرشوهر خواهرم اینجوری بود تا دوباره از شیر گرفتش چند ماه طول کشید و بچه و مادرش نابود شدن هر دو

بعید می دانم چیزی باشه این بغض شیر داره احتمالا.ولی باز تکرار شد پیگیری کن

فک نکنم چیزی باشه

اصلا اصلا دیگه بهش سینه نده حالا شنبه ضرر نداره ببر متخصص کودکان اما بعد ۵ روز دیگه نده

سرش جایی نخورده؟

میشه بهم درخواست دوستی بدی

اگه خوب نشد ببر ام ار ای بگیرن حتما
من خودم از۲سالگی مامانم فهمیده بودمیگرن کودکان دارم
حالا بازخداکنه بچع شمابهانه شیروبگیره وانشالله که چیزی نباشه

شایدواسع شیره
اگه واسه شیرنیس حتمادکتر ببر
شوهرتم که دیگه قابل درک نیس چرا بچشودکترنبره🤨

سوال های مرتبط

مامان دلسا مامان دلسا ۱ سالگی
*روز دوم از شیر گرفتن*
دلسا الان دقیقا 37 ساعته که شیر نخورده
دیشب وسط شب یه بار بیدار شد یکم نق زد ابش دادم و خوابید چون کلا قبلشم تو شب زیاد بیدار نمیشد دم صبح بیدار میشد همیشه دیشبم طبق عادتش 6 صبح بیدار شد به گریه پاشدم بغلش کردم یکم راهش بردم یکم اب دادم بهش دوباره اوردمش تو رختخوابش نخواستم خوابش بپره یکم خوابش برد دوباره بیدار شد باز بغلش کردم یکم دوباره گذاشتمش تو تشکش گفتم مامان باید بخوابی گفت می می گفتم اوخه خلاصه حدودای ساعت 7.15 خوابش برد تا 10 که بیدار شد
همیشه وقتی بیدار میشه حال ندارم خودم زود از رختخواب بیام بیرون نیم ساعتی وول میخوردیم و شیر میخورد امروز صبح گفتم پاشو بریم بیرون باز گفت می می گفتم اوخه و نشونش دادم خندید ول کرد رفت بهش صبحونه دادم بعدش یه سه ساعتی بردمش پیش مامانم اونحا بهش خوش میگذره مامان بابام باهاش بازی میکنند تا عصر که رفتم دنبالش اومد چسبید بهم باز یکم بهونه گرفت بهش میوه دادم خورد پیش مامانمم که بود بهش نهار داده بود دیگه تا عصر اونحا بودیم حوصلش سر رفت پاشدیم رفتیم خونه مادر شوهرم
شوهرمم اومد اونحا دیگه تا حدودی ساعت 10 اونجا بودیم حالا این بین خیلی باهاش بازی کردم توپ بازی قایم موشک و کلی بدو بدو خواستم خسته بشه
ساعت ده اومدیم خونه باز یکم بازی کردیم کتاب براش خوندم یکم گوشی دستش گرفت چراغا را خاموش کردم گفتم باید بخوابیم ساعت 11.30 هم بهش شام دادم خورد
دیگه اوردمش اوردمش تو اتاقش یکم زدم تو کمرش خوابش برد خدا را شکر
تا ببینیم شب دوم چجوریه
در کل امروز کمتر از دیروز بهونه ی شیر خوردن گرفت
مامان دلسا مامان دلسا ۱ سالگی
*روز سوم گرفتن شیر*
دیشب دلسا یه بار ساعت 3 از خواب بیدار شد بغلش کردم ابش دادم خورد یکم گریه کرد و خوابید
صبح ساعت 8 بیدار شد باز به گریه
که طبق روال باز بغل و اب
وقتی بیدار میشه بغلش میکنم میبرمش اشپزخونه بهش اب میدم میخوره میگم مامان میریم تو اتاق باز میخوایم بخوابیم برای شبا هم همینجوره فعلا که این روش جواب داده
خوابید و ساعت 10 بیدار شد به گریه
خوابش میومد ولی نمیدونم گرسنش بود یا چی
خیلی گریه کرد و می می،می می کرد
هر کاری کردم اروم نشد حدود 45 دقیقه به نق و گریه گذشت تا کم کم اروم شد گفتم مامان بیا صبحونه بخوریم براش صبحونه اوردم خورد دیگه سیر شد سرش گرم شد
بعد از نهارم رفتیم خونه مامانم تا 11 شبم اونجا بودیم این وسط چند بار بهونه گرفت یه بارش که خیلی دیگه داشت بی تابی میکرد بردمش تو پارکینگ مامانم اینا توپ بازی کردیم اروم شد
امشب عصاره خوریشو ندادم بهش نمیخوام به مکیدن موقع خواب عادت کنه
من دلسا را قبلا وقتی هنوز زیاد خوابش نمیومد میاوردمش تو رختخواب ولی الان میذارم حسابی خوابش بگیره و بیارمش
خلاصه که در کل پروژه ی سختیه
به شدت دلم برای شیر دادن و اینکه بیاد بهم بچسبه تنگ شده🥲
تا کی بچه بهونه میگیره؟چند روز طول میکشه تا یادش بره دیگه؟
مامان ماهلین مامان ماهلین ۱ سالگی
سلام مامانا
ماهلین قبل عید آبریزش گرفت کلا زمستونا سرماخوردگیش فقط آبریزش بود منم فقط براش اسپری بینی میزدم بعد چند روز خوب میشد، این سری از بس بهم گفتن بهش دارو بده من نئوتادین و پلارژین دادم آبریزشش قطع شد ولی بعد از عید شبا موقع خواب سرفه میکرد یعنی به محض اینکه خوابش میبرد سرفه میکرد تا اینکه کشیده شد به روز، بردمش کیلینیک پیش متخصص اطفال وقتی معاینه اش کرد گفت خلط داره گلوش سرماخورده گفتم قبل از عید براش دارپ پلیوم، آلربند و آموکسی کلاوو پودر مونته لوکاست نوشت اولش خوب بود بعد روز سوم و چهارم بدتر شد و بعد دیگه خوب شد، یه چند روزی خوب بود تا دوباره شروع شد سرفه هاش شبانه اش و به روز هم کشیده شد بردمش پیش دکتر خودش گفت آلرژی و بهش کتوتیفن، اسپری نارنجی و آبی، قرص جویدنی مونته لوکاست، شربت فاموتیدین داد گفت ممکن از اسید معده اش هم باشه، امشب شب چهارم بهش دارو دادم و دیروز و امروز خیلی بدتر شده، بهم میگن بعضی وقتا کتوتیفن نمیسازه به یه بچه و بدترش میکنه، یعنی یکماهی هست بچه ام اینجوریه انقد خسته ام که دلم میخواد زار بزنم روحی و جسمی
کسی هست اینجوری بوده باشه بچه اش تروخدا یه راهنمایی یه راهکاری چیزی بدین 😔😔
مامان رایان مامان رایان ۱ سالگی
سلام خانوما خسته نباشین
دیشب رایان نمی‌دونم چش بود نصفی شبی چندبار گریه کرد ،
منم از سر شب سر درد شدید داشتم قرص هم نداشتم بخورم با شال سرمو بسته بودم ، رایان با گریه بیدار شد بغلش کردم دیدم شوهرم بیداره میگه معده ام وچشمم درد می‌کنه نمیتونم بخوابم رایان رو گرفت ارومش کرد ، یکم بهش کولیف دادم ، خوابید نیم ساعت دیگه بازم با گریه بیدار شد فهمیدم دماغشم پر شده نمیتونه نفس بکشه اسپری زدم ک بدتر گریه کرد نذاشت تمیز کنم
شوهرم از اونور یکم بلندتر کن وای خدا دیگه مغزم نمی‌کشه بچه داری چقدر سخته 😅😅 (ساعت 4نیم صبح بود ک بیچاره قرار بود ۵نیم بره سرکار)
گفتم آرومتر بچه می‌ترسه چه خبره؟ تو داری میگی معده و چشمت درد می‌کنه این طفلی زبون ندارد بگه کجاش درد می‌کنه پس با گریه داره ابراز ناراحتی می‌کنه منم سرم داره میترکه ولی چاره چیه بچه اس 😑😑😑 برو بخواب خودم میخوابونم گذاشتمش رو تاب ، پسرم آروم شده بود با چشماش زل زده بود تو چشمام ی جوری دقیق نگاه میکرد با ناراحتی ، سرزنش ، احساس کردم تو چشماش کلی حرف هست ، کلی قربونت صدقه اش رفتم تا خوابید ساعت ۵نیم صبح
ولی واقعا بچه ها خیلی مظلومن واقعا ماها حق نداریم سرشون داد بزنیم خستگی و درد خودمون رو رو سرشون خالی کنیم ،
الان من شب اگه به جای صبوری داد میزدم چی میشد طفلی با ترس و ناراحتی می‌خوابید و ازم فاصله میگرفت دیگه نمیتونست به مامانش اعتماد کنه ، ولی سردردمو بی خیال شدم گفتم پسرم مهمه ،
داد زدن هیچی رو درست نمیکنه نه تربیت رو ن اینکه بچه آروم بشه فقط با بچه ارتباط برقرار کردن بچه رو آروم می‌کنه و تربیت می‌کنه ،
واقعا بچه داری سخته خیلی ولی خب باید تو این راه صبوری کنیم چون ما خواستیم که پدر و مادر بشیم انتخاب خودمون بود