پارت دوم

همچنان به ورزش و پیاده روی ادامه دادم ۳۹ هفته باز معاینه شدم ۶ سانت بودم که گفت بدو برو بیمارستان الان کیسه ابتو بزنم زایمان میکنی
وسایلامو جمع کردم رفتم بیمارستان بستری شدم با ۶ سانت بدون هیچ دردی رفتم زایشگاه کیسه ابمو زدن بعد ۱۰ دقیقه دردا شروع شد ولی زود به شدید ترین حالت ممکن رسید و سر پسرم اومد پایین
اما از اونجایی که سرش بزرگ بود و ماشاءلله وزنش زیادمناسب لگن من نبود هرچی زور میزدم فایده ندذشت دکتر خودش اومد معاینه کرد گفتم علاوه بر بزرگی سرش و مناسب نبودن لگن من برا سرش دو دور بند ناف دور گردنشه و رو صورت و سرشم هست منم از شدن فشار و درد خیلی شدید واقعا شدید و بعد از زور زدن های الکی اکسیژنم افت کرد دستگاه اکسیژن زدن اما چون استرس زیاد داشتم تنظیم نشد که هیچ ضربان قلب پسرمم افت کرد و بدین ترتیب رفتم اتاق عمل و اورژانسی سز شدم الحمدلله عمل خوب پیش رفت و مشخص شد وزن پسرم واقعا برای لگن من مناسب نبوده
خدا رحم کرد که دکتر سخت گیر و وحشتناکی نبود و زود منو برد سزارین واقعا خدا رحم کرد ورگنه هم لگنم پاره پوره میشد هم بچه کلی اذیت میشد!
از عمل راضی بودم بی حسیم که رفت کمی درد اومد ولی مثل پریودی خیلی کم بود و وحشتناک نبود با دوتا شیاف اوکی شد و دیگه درخواست مسکن نکردم و راه رفتن بعدعملم سخت نبود واقعا فقط یکی دو قدم اول کمک میخواستم دیگه اومدن سوندو خارج کردن و اونم فقط یکم سوزش داشت همین خیلیم کم بود دیگه با مایعات شروع کردم خوردن وبعدم سوپ خوردم و کمپوت و اینا هر نیم ساعت یک ساعتم میرفتم ادرار و خوب بود الحمدلله اوضاعم

۱۳ پاسخ

خوبه خداروشکر

منم مث شما شدم
درد طبیعی اخرش سزارین

بسلامتی عزیزم ان شاءالله زنده باشه پاقدمش پرخیروبرکت باشه ،چندکیلوبود

بسلامتی عزیزم 😍💕

بسلامتی عزیزم مبارک باشه ایشالا قدمش پرخیر و برکت باشه.نمیدونی دکتر شیفت کی بود؟

مبارک باشه عزیزم الان ک سزارین شدی چقد هزینه اش میشه

الهی پس هم درد کشیدی هم سزارین شدی

وزن نی نی چقدر بود

منم با ۶ یا ۷ سانت رفتم زایشگاه یه ربع نبرد زاییدم

ماماهمراهت کی بود عزیزم

خوب خداروشکر هر دوسلامت هستین ماشالله وزن بچت چقدر بود گلم؟؟واینکه ببخشی میپرسم بیمه داشتی هزینت چقدر شد منم گفتم اگه بتونم برم حضرت معصومه

عزیزم بی زحمت بگو ورزش هایی که از هفته ۳۶ میکردی چیا بود
چند بار تکرار میکردی تعدادش چقدر بود

عزیزم مبارک باشه منم همینطوری شدم دقیقا البته ۷ سانت بودم دکترم گفت عمل
تو چقدر هرینت شد؟
بچه چند کیلو بود؟

سوال های مرتبط

مامان فسقلی🐰 مامان فسقلی🐰 ۵ ماهگی
مامان 🌙ماهی مامان 🌙ماهی روزهای ابتدایی تولد
خوب خانوما برسیم به پروسه زایمان من .
من سه شنبه وقت دکتر داشتم معاینه بشم و تاریخ بستری بده رفتم معاینه شدم یه خورده دردناک بود دکتر تشخیص داد یه سانتم ولی نشتی کیسه داشتم نامه بستری داد برم بیمارستان با امپول فشار پروسه رو سری جلو ببریم دوستان رفتم و بستری شدم و از ده شب شروع کردن دوز دوز امپول زدن درد ها کم کم شروع میشد این روند تا ده و نیم صبح ادامه دار ساعت ده ان اس تی افت ضربان و نشون میداد اورژانسی دادن اتاق عمل سز رفتم اتاق عمل تز اونجایی که افت قند عصبی دارم تا رو تخت دراز کشیدم قند و فشار افت کرد داشتم از هوش میرفتم دکترها همه نگران شدن و با سرم یکم حالم بهتر شد بعد سر کردن و درازم کردن و عمل و شروع کردن وقتی پسرم و از شکمم بیرون کشیدن قشنگ حس کردم حال عجیبی بود وقتی صداشو شنیدم بعدم که بخیه و اینا دکتر میگف خدت رحم کرده چهاردور بند ناف دور گردنش بوده و دلیل افت ان اس تی همون بود و خدا پسرم و دوباره بهم بخشید و بخوام بگم واقعا مادرهایی که رفتید طبیعی دم تون گرم واقعا دل و جرات داشتید با این که سز دردناکه واقعا ولی خوب من بارم سز و ترجیح میدم
مامان کنجد💓 مامان کنجد💓 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی ۲
وقتی بستری شدم ماما ها از دکتر کشیک دستور گرفتن حدودا ساعت های ده و نیم صبح آمپول فشار رو تزریق کردن ، منکه اصلا درد نداشتم برای همین یکم ورزش کردم ساعت دوازده دردا کم کم شروع شدن قابل تحمل زودن با تنفس کنترل میشدن دیگه ساعت یک کم کم شدت گرفتن شیف وقتی عوض شد دکتر اومد معاینه کرد من هنوز نیم فینگر بودم و بچه بالا بود سرش فیکس نشده نبود داخل لگن ، دو باره دردام شدت گرفته بود طوری که اصلا روی خودم کنترل نداشتم باز معاینه شدم تازه یه ساعت باز بودم دیگه ماما اومد گذاشتم رو توپ هرموقع انقباض داشتم گفت چرخش لگن انجام بده منم انجام می دادم خیلی سخت بود اصلا هرچی کلیپ تکنیک دیده بودم رو یادم نبود ساعت سه بود معاینه کردن شده بودم سه چهار سانت ( هرچی لگن باز میشه معاینه های اذیت کننده نیستن) شاید چهل دیقه نگذشت که من بیمارستان رو گذاشته بودم رو سر دوباره معاینه شدم شده بودم پنج و شیش سانت بعدش دیگه به ماما کفتم تورو خدا گاز اتنوکس بزن برام رفت برام بیاره دو دیقه بعد اومد تا خواست بزنه رو سینم من حس زور زدن داشتم به ماما که گفتم گفت تازه معاینه شدی هنوز جا داری انقباض بعد دوباره حس زور داشتم که خودش دید به یکی دیگه گفت معاینه ام کنه وقتی معاینه شدن گفت فولی ، دیگه سه نفری دورمو گرفتن گفتند هر موقع درد کرفتت زور بزن ،من نمیتونستم خوب زور بزنم دیگه ساعت نزدیکای پنج بود که گفتن بلند شو بریم روتخت زایمان کمکم کردن با ویلچر بردنم رو تخت دیگه ساعت پنج ربع دخترم به دنیا اومد ( ولی تا دلتون بخواد پارگی داخلی آوردم در حدی که رفتم اتاق عمل و از کمر بی حسی گرفتم و ترمیمم کرد)
مامان سرباز مهدی🌹 مامان سرباز مهدی🌹 ۳ ماهگی
تجربه زایمان
خب عشقا من از دو روز قبل زایمانم درد پریودی داشتم و مدام در حال ورزش و پیاده روی بودم تا این که تا نصف شب یکدفعه پهلو درد گرفتم شدید از اون جایی که من سابقه معده دردای شدید دارم رفتیم بیمارستان برای مسکن زدن که دکتر گفت باید معاینه ات کنم و معاینه ام کرد من حدودا ۵.۵ سانت بودم خلاصه ساعت سه صبح منو بستری کردن منم دردام شروع شد تا ساعت ۶ همه چی عالی بود کیسه آبمو زدن و راس ۶ فول ده سانت شدم دکتر خودمم زنگ زدن اومد چک کرد گفت عالیه بچه با چنتا زور خوب دنیا میاد چشماتون روز بد نبینه من از ساعت شش صبح تا نه و نیم دردای وحشتناک داشتم و زور میزدم اما بچه نمی اومد که اومد دکترمو ماما هم همش چک میکردن و میگفتن باید دیگه بیاد دیگه آخراش نفس کم آوردم برای زور زدن تا اینکه دکتر دید من دیگه توان ندارم و بچمم گیر کرده و نمیاد و خیلی ساعت گذشته گفت تنفسش ممکنه افت کنه و سریع بردنم سزارین اورژانسی از اونجا که من طبیعی بود و کلیم درد کشیده بودم سر عمل فشارم افتاد و با بدبختی و آمپول و قرص زیر زبونی نگهم داشتن بعد عملم دو ساعت تمام مثل بید لرزیدم و دندونام خورد به هم حدودا هشت ساعتم گشنه و تشنه و بی حس افتاده بودم بی حسیم که رفت دیگه درد فجیع و خونریزی که کل تخت و خونی میکرد خلاصه من جفت زایمانارو دیدم و جفتشون واقعا سختن و الکی نیست که بهشت زیر پای مادراس
مامان دنیز کوچولو🎀 مامان دنیز کوچولو🎀 ۳ ماهگی
بعد سه روز اومدم تعریف کنم
من چند روزی بود درد داشتم و یک سانت باز بودم دوشنبه من ۳۴هفتع و ۶روز بودم یهو حس کردم کیسه نشتی داره رفتم معاینه کردن گفتن ۳سانت هستی کیسه نشتی داره زایمان میکنی سر بیمه اذیت شدم اومدم علوی شب نه بستری شدم درد نداشتم انقباض نامنظم تا سه صبح بعد یکم دردا مرتب شد ساعت شیش اومدن کیسه رو پاره کنن پاره کردن درد اصلی شروع شد درد کشیدم یک ساعت واییی خیلی سخت بود زور نداشتم بچه نمیومد به زور اومد بخیه زدن داستان من از اینجا تازه شروع شده رگ از داخل پارع شده بوده و بخیه نزده بود رگ خونریزی کرد طی نیم ساعت اندازه یه هندونه لابیا ام باد کرد دردی که اون داشت زایمان اصلا نداشت مردمممم یعنی واقعا بخیه ها که مینداخت من حسشون میکردم بردن اورژانسی اتاق عمل با بیحسی اسپاینال کورتاژ کردن بخیه هارو کشیدن از اول زدن برام خیلی سخت بود دو روز کامل دراز بودم سوند و پنس داخلم بود نمی‌تونستم تکون بخورم یعنی واقعا دهنم سرویس شد هم طبیعی هم سزارین شدم خیلی اذیت شدمممم خیلییی
مامان علی جــ❤ــانم مامان علی جــ❤ــانم ۵ ماهگی
#پارت ۲
#زایمان طبیعی
ایپدورال که زدم حدود ۵ سانت بود دهانه رحمم، و به طرز عجیبی تا ۹ سانت دیگه هیچی دردی نداشتم، خیلی خوشحال بودم که بدون درد نهایتا حدود یکی دوساعت بعد زایمان میکنم ولی نگو تقدیر برای من طوری دیگه رقم میخوره، وقتی ۱۰ سانت شدم تقریبا داشت اثر بیحسی میرفت و ماماها ازم میخواستن زور بزنم هر چی زور میزدم نمیشد دیگه واقعا حالم بد شد و هیچ انرژی برام باقی نمونده و من از حال میرفتم زمانی که دکتر معاینه کرد گفت بچه سرش نمیاد وارد کانال بشه، موهاشو میدین ولی سرش کرول نمیشد، و ماما و دکترم وقتی معاینه میکردن سری تکون میدادن و میگفتن نمیشه و من حالم بدتر میشد تا بعد ۲ ساعت زور زدن دکتر تصمیم گرفت ببرنم اتا عمل سزارین کنن، من شروع کردم جیغ زدن که من درد طبیعی را تحمل میکنم ولی سزارین نمیشم، نمی تونم دوتا درد تحمل کنم و فقط قصدم اینه زایمان طبیعی داشته باشم ولی دکتر با من صحبت کرد که موافقت کنم، بعد کلی گریه من و فرستادن اتاق عمل....
مامان 🩷👧🏻ronisa مامان 🩷👧🏻ronisa ۶ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان ماهان 🩵 مامان ماهان 🩵 ۵ ماهگی
بعد رفتم زایشگاه تا تاریخ سونو رو نگا کردن دیدن ۳۵ هفته ۴روزم گفتند برگرد برو گفتم درد دارم دهانه رحمم بازه گفتند تا دوهفته دیگه میتونی نگه داری خلاصه خیلی اذیتم کردن تا بستری کردنم دکترم زنگ زد بهشون دعوا کرد گفت مریضم زایمان میکنه
بعد منو بردن او اتاق گفتند که باید باشی با دردای خودت پیش بری ساعت ۱۲ بود اومدن آمپول ریه زدن بعد خلاصه منم کم وبیش درد داشتم همینجوری ادامه داشت تا ساعت پنج ونیم دکترم اومد گفتم که من امروز زایمان میکنم یا نه گفت بعداز مطب میام کیسه آبتو پاره میکنم تا زایمان کنی
خلاصه دکترم ساعت ۱۰شب اومد کیسه آبم پاره کرد همچنان کم درد داشتم از ۱۱دردام وحشتناک شروع شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۵سانتی
البته هیچ آمپول فشاری بهم نزدن اینا دردای خودم بود
دکتر معاینه کرد رفت ساعت ۱۲ اومد واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم دردارو دکترم با فوت کردن که بهم یاد داد عالی بود به محض اینکه دردام شروع می‌شد با فوت کنترل می‌کردم تا یه ربع به یک احساس مدفوع داشتم دکترم گفت سر بچه دیده میشه تا کاراشونو کردن بایه زور عالی
ساعت ۱شب به دنیا اومد پسرم
بعد دیگه دکتر شروع کرد به بخیه زدن ترمیم هم کردم
۳۵ هفته ۵روزم بود پسرمم با وزن ۲۸۰۰
مامان 🩷🩷🩷 مامان 🩷🩷🩷 ۱ ماهگی
تجربه من از زایمان
من قبل اینکه زایمان کنم خیلی دوس داشتم طبیعی زایمان کنم سونو ۳۲ هفته رفتم گفت بچه سفالیکه دیگه سونو نرفتم مامای خصوصی گرفتم بهم ورزش داد و گفت پیاده روی کنم و اینکه دیگه لازم نیست برم پیش دکتر خودش منو معاینه کرد یه بار گفت لگنت خوبه بار دوم گفت بد نیس که کاش میرفتم دکتر هم معاینه می‌کرد سونو هم کاش ۳۷ هفته میرفتم من ورزش ها رو بعضی روزا انجام می‌دادم دیگه وقتی همه کارام رو انجام دادم روز بعد با ورزش و پله نوردی کیسه آبم باز شد رفتم زایشگاه اونجا معاینه کردن گفتن ۱ سانت بازه که مامای خودم آخرین بار گفته بود ۳ سانت بازه زنگ زدم بهش گفتم اونم با پرستارا صحبت کرد قرار شد ۴سانت که باز شد بیاد خلاصه منو بردن لیبر یه ماما اومد منو معاینه کرد هنوز درد نداشتم گفت اگه تا ساعت۱۲ دردات شروع نشن آمپول فشار میزنن دیگه ورزش بهم داد انجام دادم ساعت ۱۰ یا ۱۱ بود آمپول فشار زدن ساعت ۱۲ بود معاینه کردن ۴ سانت باز شده بودم زنگ زدن ماما اومد منم چون آمپول فشار زده بودن دردام شروع شده بود خیلی شدید بودن جوری که نم میتونستم بشینم نه ورزش کنم خلاصه ماما اومد معاینه کرد که من تازه اونجا فهمیدم معاینه چیه😑با هر سختی بود معاینه شدم چند بار ورزش هم خیلی سخت بود انجام دادنش که اونجا پشیمون شدم از انتخاب طبیعی کاش رفته بودم سزارین خیلی بهم گفته بودن نرو طبیعی پشیمون میشی گوش نکردم خلاصه بعد کلی درد کشیدن و معاینه شدن فول شدم که آخر معاینه کردن من چون بچه بجای سرش صورتش تو کانال بود دکتر کشیک اومد منو اورژانسی سزارین کرد اینطور من هم درد طبیعی کشیدم هم سزارین شدم ولی اگه برمیگشتم عقب اصلا زیر بار زایمان طبیعی نمی‌رفتم خیلی سخته
مامان شاه پسرم🩵💙 مامان شاه پسرم🩵💙 ۲ ماهگی
مامان بردیا مامان بردیا ۴ ماهگی
پارت ،2دیگه هیچی معاینه کرد گفت یک سانت باز شده من درد نداشتم دیگه تا وقتی کارامو انجام داد کاغذ بازی اینا شد همون 2دیگه باز معاینه کرد گفت بریم زایشگاه باهمون یک سانت دیگه مادرم رفت تو استراحت گاه منم باماماخودم رفتم تو زایشگاه شانس خودم مامام همون شب شیفت بیمارستان بود دیگه هیچی رفتیم تو زایشگاه من رفتم تو اتاق مامامم رفت گفت تا 4 سانت باز بشه میام رفت بیرون اتاق ولی همونجا بود دیگه یه ماما دیگی اومد سرمو وصل کرد قلب بچه رو ازاون چیزا گذاشت که همجوری بزنه دیگه رفت من همجوری که دراز کشیده بودم هی درد داشتم کم دیگه تا ساعت 3ونیم بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی 3 سانت گفت رحمت خیلی خوبه نرم عالی دیگه رفت شد ساعت 4,20دقیقه اومد یه سرم زد گفت توش داروی آمپول فشار چون کیسه آب پاره باید زودتر زایمان کنی دیگه دیگه رفت من موندم با آمپول فشاردیگه کم کم هی درد می‌آمد فقط شکم سفت میشد کمرم درد میکرد تو کشام اینا فشار می‌آمد دیگه مامام اومد معاینه کرد گفت شدی 4 سانت دیگه بود نرفت دیگه منم هی دردا زیاد میشد تا ساعت 6
مامان آبنبات مامان آبنبات ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 👶🏻🗣️
سخت بود،۳۹ هفته و سه روز زایمان کردم
شب یک ساعت رفتم پیاده روی و بعدش رفتم دوش آب گرم گرفتم و زیر دوش یکم اسکات زدم،بعد حموم کم کم دردام شروع شد ولی شدید نبود تحمل کردم تا ساعت ۴ که خیلی شدید شد،بین دردام ۵ دقیقه بود که رفتم بیمارستان ،دیگه اونجا خیلییی دردم زیاد بود معاینه کردن ۵ سانت باز بودم ،بعد دیگه هی شدیدتر میشد طوری که میگفتم خدایا فقط بگذره من نه راه پس دارم نه راه پیش،دردش وحشتناک بود واقعا،تو وان آب گرم رفتم واقعا تاثیر داشت،موقعی که درد داشتم کمرمو قر میدادم تاثیر داشت یکم خوب بود،
دیگه ۸.۹سانت که باز شدم میگفتن زور بزن که مدفوع کنی و سر بچه بیاد،بعد که سر بچه رو دیدن بردنم تو یه اتاق دیگه و اونجا برش زدن که سر بچه بیاد بیرون،قشنگ مردم و زنده شدم،بعد که بخیه زدن من کامل بی حس نبودم حتی دوبار هم سوزن بی حسی زدن بازم حس میکردم و خیلی درد کشیدم موقعی که بخیه میزد،دیگه بعد که بچه دنیا اومد بردنم اتاق ریکاوری ،جای بخیه م و مقعدم چون زور زده بودم خیلی درد میکرد،قرص مسکن و شیاف استفاده کردم یه ذره بهتر شدم ولی الان هنوز جای بخیه م درد میکنه اصلا نمی‌تونم بشینم ،دکتر هم گفت تا ۵.۶روز اصلا نشین حتی خوابیده به بچه شیر بده
خیلی خیلی سخت بود ولی فدای سر بچه‌م،دور سرش بگردم هر دردی رو بخاطرش تحمل میکنم،الان که بغلش میگیرم فقط خداروشکر میکنم که چنین هدیه باارزشی بهمون داده🥹❤️