۶ پاسخ

منم همینم 🙁🙁🙁

عزیزم منم گاهی مثل شما میشم عصبی و کم طاقت همون لحظه ست این فکرها ، به مرور درست میشه ، باور کن الان همه زندگی هاشون سختی داره ، هیچ وقت ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودت مقایسه نکن کم و کاستی همیشه هست ، بازم خدارو شکر کن زندگیت معمولیه و همسری داری که همیشه همراهته . از لحظه ها لذت ببر . تو همین گهواره هستن شوهرهایی که نبودشون بهتر از بودنشون، خانمه میگفت یه دستشویی نمیتونم برم بچه رو نگه نمیداره شکایت میکنم کتک میزنه ، ببین تا این حد روانی زیاده

تصمیم خوبی گرفتی ک بچه دوم نیاری ،منم نمیارم همین یکی رو خوب بزرگ کنیم بنظرم کافیه، بچه داری واقعا سخته آدم وقت هیچی نداره دیگه

اتقاقا بچه های اول به ما صبر حوصله رو یاد میدن من همیشه میگم بد شانسن بچه های اول چون اونا مارو صبور میکنن برای بچه های دیگع خوب میشیم

عشقم انگار داری زندگی منو میگی ولی من فکر میکنم اکثریت همینن
فقط باید زو خودمون کار کنیم چجوریشو نمیدونم والا
ولی حرفات حرفای منه

منم عصبی میشم

سوال های مرتبط

مامان مَهزاد و نی نی مامان مَهزاد و نی نی ۱ سالگی
خانوما بیایین اینجا 😅
من از وقتی دخترم رو حامله شدم استراحت مطلق بودم و ویار شدید داشتم نمی‌تونستم غذا بپذم مگر اینکه خودم هوس میکردم، حاملگی تموم شد بچه که اومد دخترم به حدی کولیک و ریفلاکس شدید داشت که اصلا از بغلم زمین نمی‌تونستم بزارمش چون وحشتناک گریه میکرد واسه همین بیشتر اوقات چیزی درست نمی‌کردم یا غذایی مثل کوکو و زرشک‌پلو با مرغ و غذا های که زود بپذه رو بعد اینکه همسرم از سرکار میمومد درست میکردم یه وقتایی ام به حدی داغون بودم که همسرم خودش درست میکرد، ( اصلا کمکی نداشتم و ندارم مامانم و ابجیم هیچ کدوم کمک نمیکنن بهم)
خلاصه که بچه یواش یواش بزرگ تر شد ریخت پاش خونه ام اضافه شد 😂🤦🏻‍♀️ یه وقتایی اصلا وقت نمیکردم وسایلا رو از رو زمین جمع کنم خونمون شلوغ بود اکثرا هنوزم شلوغه بیشتر واقع، از طرفی یه وقتایی غذا میپذم یه وقتایی میمونه بعد اومدن همسری یه چیز آماده میکنم میخوریم، ( اینم بگم چون زودپز دارم حالا هر غذایی ام یهو هوس کنم دو ساعته میپذم جا افتاده هم میشه)
الان که سه ماهه حامله ام بیشتر وقتا ویار اذیتم می‌کنه از غذا های بو دار بدم میاد 🤦🏻‍♀️ اما ویارم خیلی شدید نیس با دارو کنترل میشه، یه وقتایی غذا میپذم یه وقتایی از بیرون می‌خریم یه وقتایی غذای اماده، چون خیلی کمردرد و دل‌درد میشم الآنم دکتر استراحت مطلق گفته اما با وجود دخترم نمیتونم استراحت کنم بیشتر سرپا هستم همسرم که میاد من دراز میکشم همش میگه تو تنبلی میکنی وگرنه زنای دیگه چطوری میرسن به همه چی،

حالا من تو این فکرم که آیا واقعا من تنبلی میکنم؟؟
مامان حامی مامان حامی ۱ سالگی
اولش که فهمیدم برای بار دوم حامله ام فقط گریه کردم گفتم خدایا برای چی دادی اخه و خیلی چیزای دیگه
یعنی هرکاری کردم که بیفته و کلی داروهای ممنوعه خوردم و بعدش بخاطر کیست مویی که داشتم به هیچ قرصی نه نگفتم گذشت تا اینکه سه ماهه شدم دیدم نه این بچه نمیفته و به شوهرم گفتم حاملم و رفتیم دکتر و چون میترسیدم بخاطر قرصایی که خوردم بچه ناقص بشه رفتم آزمایش سلفری البته اینم بگم چون بچه اولمو نذر کرده بودم دختر بشه و گوشواره هامو فرستادم کربلا اینبار هم گفتم خدایا وقتی جواب آزمایش اومد و سالم شد و اینبار همونی شد که شوهرم میخواد انگشترمو از انگشتم درمیارم و میفرستم کربلا وقتی جواب اومد و رفتیم شوهرم میگفت پسره پسره؟ من فقط پرسیدم سالمه و اونم گفت سالمه ولی جنسیت ۹۹ درصده و تا ۱۸ هفته اصلا نمیشه صد در صد گفت و منم همونجا انگشترمو دراوردم و نصف کردم
اینجوری شد بچه ای که خدا زوری داد بهم و قدر ندونستم رو با نذر سالم گرفتم
الان بابام رسید انگشترمو آورده و نمیدونم چرا بغضی شدم
اینو همیشه نگه میدارم تا حامی بزرگ شد بگم تو هدیه سالم امامی به من وقتی که نخواستمت اون حتی از تو در برابر من هم محافظت کرد🥹
ببخشید طولانی شد❤️