۹ پاسخ

واقعا الهی شکر،ان‌شاءالله هیچ‌ بچه ای مریض‌ نباشه.🤲

مامان عماد😭

من دقیقا مثل شما تاپیک ودیدم تلنگر شد برام

من سر این که پسرم شیطونه و به همه چیز دست میزنه همیشه عصبی میشدم از دستش یکی از مادرا بچشو بخاطر بیماری از دست داد چقدر برا اون بچه و مادرش من زجه زدم دیگه شد برام عبرت که قدره پسرمو بیشتر بدونم

خدایا شکرت🌸

😢😢😢😢

کی مامان عمادوداره

مامان عماد .جیگرم آتیش کرفت براش خدایا خودت بە دل مادرش رحم کن چقدر سختە

و دقیقا من سر نخوردن پسزم عذاب میکشم و اتقد کتکش میزنم بعدش میام اینچیزازو میبینم میگم حدایا چقدر من کافرم چقدر ب.یشرفم من اخه

سوال های مرتبط

مامان ماهان مامان ماهان ۱۶ ماهگی
#زایمان زود رس
پارت ۳
ادامه پارت قبلی
داستان زندگی من


منی که برای لحظه به لحظه بند بند وجودش که تو بدن من شک میگرفت استرس کشیده بودم غصه میخوردم رو تخت سونو خشک شده بودم بچم انگار حس کرده بود که مامانش دیگه بدنش حس نداره انگار صدای دکتر رو نمیشنیدم داشت با درد هام اضافه میشد دیگه از شوک در اومده بودم تو دلم گفتم اگر قراره بچه طوریش بشه نباشه دیگه منم نیستم یا با هم میمیریم یا سالم بیرون میایم رفتیم دوباره به اون بیمارستان لعنتی چشمم که به درش خورد تموم اون لحظه های که جیغ زدم التماس خدارو کردم که بچمو نگیره جلو چشمم اومد گلو خشک شده بود دست پام به شدت یخ بود چشمام سیاهی میرفت رفتیم اوراژنس سونو رو که دید گفت باید معاینه کنیم چون سرکلاژی اگر فشار رو رحم باشه پاره میشه رحم گفت یک لحظه اجازه میدید مامانمم همراهم بود به بهانه ای فرستادمش بیرون گفتم اجازه نمیدم معاینه کنید صداشو برد بالا خانوم پس چرا اومدید اینجا مگه من مسخره شمام بغض داشت خفم میکرد اون نمیدونس که جیگرم داره پاره میشه از درموندگی فقط حرف میزد گفتم نمیزارم گفت پس باید امضا کنی که اگر رحمت پاره شد مردی ما مقصر نیستیم اون لحظه نمیدونستم دارم نامه مرگ خودمو امضا میکنم یا مرگ بچمو فقط میدونستم که دوتا انتخاب بود یا دوتامون قرار بود بمیریم یا هیچ کدوم دستم میلرزید اما امضا مردم نه با تردید با دل جون امضا کردم #ادامه پارت بعدی#