دیشب شوعرم وبرادرشوهرم میرفتن باشگاه ماهم گفتیم ماهم ببربریم خونه باجاریم بشینم بچه ها هم بازی کنن ..خلاصه پاشدیم رفتیم اونارفتن باشگاه ،ازوقتی نشستم جاریم گنده گوزیش شروع شد .کنایه هاش .اعصابم خورد شد..مثلا دیروز خونشو تمیزکرده بود هی به دخترمن میکفت بیابشین یجا بیسکویت بخور .ای وای اینطوری اونطوری ..منم اعصابم خراب شد ..یادمه اوایل زندگیم که من بچه نداشتم اون بادخترکوچیکش میومد میریدن توجهیزیه ی من ..من هیچی نمیکفتم بهش 🫤🫤🫤🫤🫤🫤🫤تازه دخترمن یبوست مبشد قبلا هی میکفت بخاطراینکه خودت یبوستی اونم ارثیه ..حالا دختر خودش یبوسته ..قربون خدا برم چوبش صدا نداره ..ازاین به بعد گوه بذارم دهنش دیگه نمیرم ..بخاطر دخترهام رفتم که بازی کنن ..عن خانوم باز فیس گرفته بود ☹️☹️😥😥😥

تو هم اومد خونت مثل خودش باهاش رفتار کن و اصلا نرو خونش

چقدر بدم از این ادما میاد
توهم عین خودش رفتار میکردی

دیگه نرو احترام ب خودتو و بچت بزار ی مدت طولانی خونش نرو بعدم ب یکی بگو اینطور رفتارکرده برسه ب گوشش

به درک خواست بگی خونه عموشه از خونه بابات که نیوردی که

اونایی که فیس افاده میان. یه روز خدا جوابشون میده

برن گمشن ادم تنها با بچش بشینه تو خوته بهتره اینه که خونه همچین اشخاص بره

اصلا حرفاش ازذهنم نمیره بیرون نمیره ..برادرشوهرمم یه مدتیه اصلا بابچه هام نه درست حسابی حرف میزنه نه تحویل میگیره نمیدونم کی بهشون بدی کردم که خبرندارم