سلام به همه خواستم بگم من ۵ شب که دخترم رو از شیر گرفتم
دو شب اول بی تابی کرد حدود دوساعت گریه ک د تا خوابش برد
به هق هق افتاد هر چی میگفتم میگفت نه اما مقاومت کردم شبهای دیگه ۶ صب بیدار شد و یه یه ساعتی بهونه آورد خوابید
خیلی چیزا امتحان کردم تا از شیر بگیرم زیتون سیز گال تلخ زدم از عطاری تلخک گرفتم ازیترومایسین که شربت خیلی تلخی بود مالیدم رژ لب چسب. هیچی فرقی نکرد فقط فلفل سیاه البته بگم فقط یه بار دهن زد و دید تند زودی پشتش آب خورد و تمام. چند روز فقط میمالم به ممه بو میکنه میگه آخه دیگه نمیخوره و مهمتر از همه اینکه باهاش زیاد حرف بزنید. به عروسکش بگیرد ممه آخ شده به دورو بری ها بگید ممه آخ شده هی تو وهنش بشینه اونوقت راحت میشه گرفتش توی روز که یکی دوبار میگه ممه تا میگم آخ شد میره دنبال بازی فقط مقاومت کنید گریه کرد دلتون نسوزه
و اینکه ما مجبور شدیم پنج شب رو با ماشین دور بزنیم تا بخوابه چون هانا فقط با خوردن سینه می‌خوابید نه بهل نه پستونک نه تاب پس ماشین بهترین گزینه بود

۳ پاسخ

شیرپاستوریزه بهش میدی؟

خب بسلامتی عزیزدلم‌‌...ولی واس جیش خیلی زوده همه دکترا و مشاوره ها میگن ۲ونیم تا۳سالگی چون هنوز دسنگاه تناسلی به حد کافی تکامل پیدا نکرده..‌‌
ولی خوبه ک داری عادتش میدی

و اینکه سه ماهی میشه که جیشش رو هم میگه رو توالت فرنگی یا پا بگیرم یا خودش میشینه جیش میکنه
گاهی حواسش به بازی یادش میره و تو شلوار کارشو میکنه
به نظرم کار ساده ای هستش
فقط خیلی بای. اولش یادآوری کنید و ببرید دستشویی و تشویقش کنید الان که یاد گرفته مقاومت میکنه ولی وقتی میبرمش شروع میکنم به سرگرم کردنش جیش میکنه زیاد. یعنی داره جیش ولی دوس داره بازی کنه

سوال های مرتبط

مامان رونیا خانم ✨💫 مامان رونیا خانم ✨💫 ۲ سالگی
می‌خوام تجربه از شیر گرفتن دخترکمو بگم‌. رونیای من خیلی خیلی خیلی وابسته سینه م بود. اصلا نگم براتون. و فقط با سینه میخوابید. ضمن اینکه من مامانمم شهرستانه و پیشم نیست. از چند هفته قبل با همسر شروع کردیم براش توضیح دادن، ک نی نی ها وقتی دو ساله میشن دیگه ممه مامانشون تلخ و خراب میشه. (ب دلیل شدت وابستگی اصلا نمیشد تدریجی بگیرم). دیگه جمعه قبل از اذان ظهر دوتا سینه رو دادم. وضو گرفتم. سوره یاسین خوندم همه آیات رو فوت کردم ب انار و وقتی بیدار شد دادم خورد. سوره بروج هم خواندم برای آسان از شیر گرفتن. بعد اذان شیر ندادم و بردمش خونه مادرشوهر و بیرون و سرشو گرم کردم. وقتی ممه خواست تلخک زدم و گفتم تلخ شده گذاشت دهنش و بدش اومد و گریه کرد. آخرشب ک اومدیم خونه تا صبح خیلی گریه کرد و درخواست کرد اما هربار تلخک زدم. شب سختی بود اما با بغل کردن و صبوری خوابوندمش و گذروندم. شکرخدا دیگه کم کم قبول کرده و با ماساژ و نوازش میخوابونمش‌. البته خودمم سینه م درد داره و بیحالم ک رفتم دکتر قرص داد. انشاالله همه مراحل زندگی تون آسون و روال باشه
مامان آنیتا🐣 مامان آنیتا🐣 ۲ سالگی
❤سلام دوستان من اومدم با نجربه از شیر گرفتن دخترکم❤
امروز شد یکماه که دختر قشنگمو از شیر گرفتم .....
قبلش روش های تدریجی رو زیاد امتحان کرده بود ولی نشد که نشد ...
دخترم به شددددت واابستا بود به شیرم
یه روز صبح انقد شبش دختم شیر خورده بود تا صبح ،صبحش که بیدار شدم سردرد افت فشار دلدرد شدید گرفتم و اونروز دوبار سرم خوردم ...
از شدت فشار شیردهی همیشه ضعف و بیحالی داشتم البته نووووش جاااانش❤ با اینکه از نظر غذا و مکمل خیلی میرسیدم به خودم ولی نه خودش خواب داشت نه من همش تا صبح ممه دهنش بود
سرتونو درد نیارم،فردای روزی که سرم خوردم از خواب که بیدار شدم چسب برق زدم به سینم و تصمیم گرفتم که دیگه شیرررر تمامممممم...و باهاش حرف زدم .توضیح دادم که دیگه نمیتونه شیر بخوره .سرگرمش کردم .غذا و میناوعده هایی که دوست داشتو درست کردم و حواسشو پرت کردم تا شب .شب اول چند بار بیدار شد بغل کردم آب دادم بهش رو پا گذاشتم لالایی گذاشتم براش .شب دوم هم همینطور و اینکه دیگه از شب سوم یه بار بیدار شد اونم ماساژ دادم کمرشو خوابش برد .کلا سختیش سه روز بود هم واسه خودم هم واسه بچه ،من تو اون سه روز اصصصصلا حتی تو خواب شیر ندادم شیرمم ندوشیدم به شدت سینم سفت و درد ناک شد ولی کوتاه نیومدم ،از روز چهارم پنجم کم کم سینم شل شد دردش کم شد و تقریبا اوکی شدم دخترمم غذا خوردنش بهتر شد خداروشکر 🥲❤