می‌خوام تجربه از شیر گرفتن دخترکمو بگم‌. رونیای من خیلی خیلی خیلی وابسته سینه م بود. اصلا نگم براتون. و فقط با سینه میخوابید. ضمن اینکه من مامانمم شهرستانه و پیشم نیست. از چند هفته قبل با همسر شروع کردیم براش توضیح دادن، ک نی نی ها وقتی دو ساله میشن دیگه ممه مامانشون تلخ و خراب میشه. (ب دلیل شدت وابستگی اصلا نمیشد تدریجی بگیرم). دیگه جمعه قبل از اذان ظهر دوتا سینه رو دادم. وضو گرفتم. سوره یاسین خوندم همه آیات رو فوت کردم ب انار و وقتی بیدار شد دادم خورد. سوره بروج هم خواندم برای آسان از شیر گرفتن. بعد اذان شیر ندادم و بردمش خونه مادرشوهر و بیرون و سرشو گرم کردم. وقتی ممه خواست تلخک زدم و گفتم تلخ شده گذاشت دهنش و بدش اومد و گریه کرد. آخرشب ک اومدیم خونه تا صبح خیلی گریه کرد و درخواست کرد اما هربار تلخک زدم. شب سختی بود اما با بغل کردن و صبوری خوابوندمش و گذروندم. شکرخدا دیگه کم کم قبول کرده و با ماساژ و نوازش میخوابونمش‌. البته خودمم سینه م درد داره و بیحالم ک رفتم دکتر قرص داد. انشاالله همه مراحل زندگی تون آسون و روال باشه

۲ پاسخ

گلم دقیقا دختر منم همین طوریه الان سینه مو با زور وبدبختی ازش گرفتم ۲۰ بار شبابیدار میشه ومیخواد کلا شیرمم کمه خودمم خیلی اذیت میشم بهانه گیر وعصبی هم شده انقدر پاهاشو میکوبه زمین وگریه میکنه که مجبور میشم بهش بدم اگه کسی راهکاری داره ممنون میشم بگه

انشالله دیگه گریه نکنه
دکتر چه قرصی داد بهت

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
سلام به همه خواستم بگم من ۵ شب که دخترم رو از شیر گرفتم
دو شب اول بی تابی کرد حدود دوساعت گریه ک د تا خوابش برد
به هق هق افتاد هر چی میگفتم میگفت نه اما مقاومت کردم شبهای دیگه ۶ صب بیدار شد و یه یه ساعتی بهونه آورد خوابید
خیلی چیزا امتحان کردم تا از شیر بگیرم زیتون سیز گال تلخ زدم از عطاری تلخک گرفتم ازیترومایسین که شربت خیلی تلخی بود مالیدم رژ لب چسب. هیچی فرقی نکرد فقط فلفل سیاه البته بگم فقط یه بار دهن زد و دید تند زودی پشتش آب خورد و تمام. چند روز فقط میمالم به ممه بو میکنه میگه آخه دیگه نمیخوره و مهمتر از همه اینکه باهاش زیاد حرف بزنید. به عروسکش بگیرد ممه آخ شده به دورو بری ها بگید ممه آخ شده هی تو وهنش بشینه اونوقت راحت میشه گرفتش توی روز که یکی دوبار میگه ممه تا میگم آخ شد میره دنبال بازی فقط مقاومت کنید گریه کرد دلتون نسوزه
و اینکه ما مجبور شدیم پنج شب رو با ماشین دور بزنیم تا بخوابه چون هانا فقط با خوردن سینه می‌خوابید نه بهل نه پستونک نه تاب پس ماشین بهترین گزینه بود
مامان دخترکم مامان دخترکم ۲ سالگی
خانوما سلام تورو قرآن هرکسی ک تجربه از شیر گرفتن بچه شو داره ک شدیدا وابسته سینه مادر بوده بیاد کمکم کنه راهنماییم کنه خواهش میکنم ازتون خیلی از نظر روحی و روانی بهم ریختم و حالم بده ....من میترسم دختر مو از شیر بگیرم انقد هم ک وابسته هست ک نگووووووو امروز خواستم یهو از شیر بگیرمش یه چیز شدیدا تلخ زدم سر سینه ام ک تا مزه کرد بدش اومد و ب گریه افتاد سریع ازم فاصله گرفت ب قدری گریه کرد و ازم فرار کرد ک حس کردم ازم متنفر شد دقیقا متوجه شدم ک چه قدر تحت فشار روانی قرار گرفت 🥺😔 خودمم بغض داشت خفه ام میکرد با هر عذابی بود ساکتش کردم آماده اش کردم بریم بیرون وای تو کوچه نشست بلند بلند گریه کردن زجر دنیا رو بهم داد😭دیدم فایده نداره‌بغلش‌کردم ب زور آوردمش تو خونه طاقتم نیومد خواستم بهش شیر بدم می‌دونم کارم اشتباه بود ولی نتونستم نمی‌خورد بدش اومده بود خودم دوباره ب زور بهش شیر دادم آروم گرفت بالاخره😭اینجوری فایده نداره خودمو دخترم هلاک میشیم من خیلی دلنازکم..حالا میگم ب نظرتون تدریجی بگیرمش چیکار کنم توروخدا راهنمایی کنید کامل توضیح دادم چیشده ک کمکم کنید😔
مامان محیا مامان محیا ۲ سالگی
همیشه دوس دارم هر تجربه ای رو کسب کردم باهاتون در میون بزارم .شاید به درد یک نفر خورد
برای گرفتن شیر خشک از محیا اول خیلی دغدغه داشتم .چون محیااوایل خیلی خوب بود شیر شب نمی‌خورد. اما بعد ۱۵ ماهگی بیشتر وابسته شد .در شب چند بار بیدار میشد.اگه نمیدادم چنان جیغ میزد .دیگه خیلی کم آورده بودم ...شروع کردم در روز ازش گرفتن.. یکدفعه تو یه روز .جایگزین شیر کاکائو دادم .با درصد خیلی پایین.پسته .بستنی .فرینی باغذاهای اصلی .یک هفته بعد شروع کردم شب رو شیرش رو مقدارش رو کم کردن .بجای ۱۵۰ کردم ۱۲۰ .مقدار شیر رو کمتر ریختن.بجای ۴ تا دو تا و نیم .و هی اون رو هم کردم ..(ممکنه بعضی ها بگن نباید مقدار روتغییر داد.اما باید بگم این برای بچه هایی که فقط شیر خشک میخورن و کوچیکترن برای این سن هیچ اتفاق نمیفته در تجربه من که نیفتاد حداقل )محیا بار اول فهمید .اما دفعه بعد تو خواب دادم و یکم بهونه میگرفت اما خودم رو میزدم به اون راه .براش هی تکون میدادم .و میزاشتم دهنش.که مثلا خوب بهم نخورده بود .بعد خودش کم کم تقاضای و دفعاتش کم شد .شد ۶۰ تا با نیم پیمانه .اونم یک هفته ادامه داد و دیگه دید مزه نمیده .نخواست .تو این وسط شد که حتی یبار بیدار شد منو کلافه کرد اما شیر ندادم و رفتم فرینی درست کردم .میخوام بگم اصلا نباید کم بیارین و تغییر بدین رویه رو...ان شا الله موفق باشین.
و اینکه بعد شیر خیلی بهتر غذا می‌خوره و وقتی شیر می‌خورد اصلا غذا نمی‌خورد. منم بجای به غذا متوسل شدن به میان وعده ها متوسل شدم که براش جذاب بود
مامان رقیه خانوم🥰 مامان رقیه خانوم🥰 ۱ سالگی
بلاخره بعداز سه ماه تلاش به روش تدریجی ک بی نتیجه بود
موفق شدم یه روزه از شیر بگیرم.

سه ماه تلاش کردم اول یه سینه رو نمیدادم ک اون یکیو هم نخوره .اما دخترم براش فرقی نمی‌کرد.
بخصوص ک هرموقع درد دندان داشت با شیر خوردن آروم میشد.
از داریچین و زنجبیل و قره قورت هم استفاده کردم اما فهمید تا پاک کردنش میتونه بخوره.گریه میکرد ک تمیز بشه و بزاره دهنش.


نمیخاستم از صبر زرد استفاده کنم .اما دیدم تدریجی بی فایده ست.صبرزرد گرفتم و توکل کردم به خدا.
یکم ک خورد دید تلخ کلی گریه کرد🥲فکر کنم مزه شیرم رو تلخ کرد.اما چیزا دیگ مزه شیر رو براش تغییر نمیداد.

و چون تاب ریلکس داشت (خیلی بهم کمک شد ) گذاشتم توی تاب تا خوابید. نصف شب هم از صبر زرد میزدم به سینم، البته شیر شبش هم قطع نشده بود.شب اول ترک شیر ک بیدار شده بود خودش اومد خورد (ولی از شدت خستگی اصلا نفهمیدم کی گذاشته بود دهنش) ک سعی میکرد لباسم رو بکشه پایین ک نبینه.و گفت بزارم رو تاب .
باز این سه شب بیدار میشه اما بهانه شیر نمیگیره و میگه بزارم روی تاب...خوابش ک سنگین بشه مجدد میذارم توی تختش.

نمیدونم تجربه م برای کسی مفید باش یا نه.
اما یک هفته اگر دیدین روش تدریجی بی فایده ست.
یهویی بگیرید ک نه خودتون اذیت بشید نه بچه.
و اینک برای من سخت تر بود چون وقتی جنوب زندگی میکردم .خیلی میرفتم شهرستان پیش خانواده ها و در طول مسیر دخترم ک بیدار بود شیر میخورد و توی ماشین شیر خوردنش عادت شده بود ک اونم همزمان ترک کرد.توی ماشین سخت تر بود براش حتی با وجود کلی خوراکی.ولی خب دیگ مقاومت کردم در مقابل گریه ش. و خداروشکر اونم ترک شد