۱۰ پاسخ

قضاوت نکنیم اگه واقعا مادریم👌🥲بالاخره شاید اونم سختی ها و کمبود خای داشت

من بچم ۱۰سالشم بشه حاضر نیستم پیش کسی جز خودم باشه🥲

اونم این سختیارو ب اضافه سختی طلاق کشیده

اونم این سختیا رو کشیده شش سال پیش
و اون سختیای بدتر و طلاق رو چشیده

قضاوت کار خداس ،ما جای هیچکس نیستیم که بدونیم چه بهش میگذره ،قاضی فقط خداس ،خواهر

عجب😕

🥲🥲🥲🥲امشبم منو شوهرم خیلی راجب خدا و عدالتش صحبت کردیم من میگفتم عدالت نداره شوهرم میگفت کلا خدایی وجود نداره🤣🤣البته همه مزاح بودن
خدا از رگ گردن به ما نزدیکتره🥰

منو نمیگی هنوز از قبل عید ی آرایشگاه نرفتم ...

منم واقعا هلاکم

عزیزم اون بچش دیگ از آب و گل دراومده مثل بچه های ما نیست

سوال های مرتبط

مامان دنیز🥰 مامان دنیز🥰 ۱۳ ماهگی
چندروزه ک حسابی از خودم بدم گرفته بخاطر اینکه مدااام غر میزنم سر دخترم
البته ک خودشم بی تقصیر نیست مدام درحال کشف کردنه
امروز تو کوچه خورده زمین صورتش کشیده شده روی آسفالت بچم
ناراحتم ک چرا انقدر سرش غر میزنم ک مامان نکن بکن نرو برو بیا نیا فلان چنان
از صبح ک بیدار میشه مدام در حال بازی و راه رفتنه و اصلا دقیقه ای نمیشینه مگر برای خواب
حتی شیر خوردنش هم با جنب و جوش هس
حس میکنم مامان بدیم ک دائم درحال تذکر دادنم
از صبح میگم امروز بهش گیر نمیدم غر نزنم تا بچم بازی کنه
بازی؟ اصلااااااا
فقط میخاد یه جا رو بریزه بهم
رسما مادر بودن ینی نگهداری از بچه ای ک میخاد خودشو بکشه ب هر نحوی و من باید جلوشو بگیرم🥴😐 ( دور از جونشون)
امشب برقا خاموش بود باباش داشت فیلم نگا میکرد نور گوشی افتاده بود توی کاشی روی دیوار بچمم از همه جا بی خبر با ذوق رفت سمت نور ک بگیرتش با سر رفت تو دیوار😐😐😬😂 الان بخدا خندم گرفته ولی ناراحتم
اونروز تو حموم با سر خورد زمین
امروز سرش خورد ب روشویی سنگی
باز همین امشب رفت تو اتاقش بازی کنه پاش گیر کرد خورد زمین سرش خورده بود ب کنار تختش وای خسته شدممممم نمیشه همش حواسم بهش باشه
چیکار کنم دیگ نمیکشم دلم براش میسوزه کوچولوعه بچس در حال کشفه ولی حقش نیس این همه بخوره زمین و آسیب ببینه🥺🥺🥺
شمام همینید ؟ یا فقط منه فلک زده داره بد ب سرم میاد؟
مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۱۴ ماهگی
بچه بزرگ کردن کی اینقد سخت شد؟کی مریضی ها اینقد زیادشد؟گاهی با خودم میگم مهرنوش اخه تو میخوای ب کدومش برسی به رفلاکس به الرژی به کهیر هاش،ب شب بیداریاش تا صب ،به استفراغاش،چرا باید اینقد همه چی سخت بشه چرا من باید هربار بچمو میبرم پارک یا بخاطر الودگی هوا یا بخاطر گرما استفراغ کنه و کهیر بزنه ،دلش میخواد بره بیرون همش کفشاش تو بغلشه ک بکنیم پاش بره تو کوچه چون صدا بچه هارو میشنوهه ،مگه دلم از سنگه ک نزارم ،خوراکیا بقیه رو میخواد ،دیگه غذاهای تکراریشو میبینه از ته دل گریه میکنه ،با حسرت نگا خوراکی بقیه میکنه،خیلی فشار روحی شدیدی رو تحمل میکنم ،دیشب مامانم اومد پیشم تا صب یاس ۱۲بار بیدار شد هربار مامانم میگفت اخه این بچه چشه همش گریه همش ناله ،امروز مامانم فشار چشمش رفته بالا چون کل دیشب با صدا یاس بیدار میشد،دیشب یه شب از شبای من بوده فقط،اما من هر روز بیدار میشم هر روز میگم توکل ب خدا امروز قطعا بهتر از قبل هس همه چی اما نمیشه.قهر کردم با خودم با خدا با همه .دوستدارم یه نور امید ببینم یه اتفاق خوب .محتاج ی معجزه ام🤲مجدد سوختگی ک بخاطر تست نیس و علتشو هنوز نفهمیدم
مامان نور چشمام❤️‍🔥 مامان نور چشمام❤️‍🔥 ۱۳ ماهگی
یهو فکرم خیلی درگیر شد نمیتونم بخوابم بسکه پاهامو تکون دادم حالم بد شد، لطفا نظرتونو بگید در مورد چیزی که میخوام بگم
خانوما من یه پسر یه سالهو یک ماه دارم بعد از دو بار سقط خدا بهم داده حالا خیلی نگرانم که پسرم تنها نمونه و یه خواهر یا برادر داشته باشه خودم دوست دارم داداش داشته باشه حالا بگذریم، همسر من از من کوچیکتره شرایط زندگیمم اینکه مستاجر با یه درآمدی که همه چیم روبه راهه در حد معمول،دست تنهام هستم یعنی فقط فقط فقط شوهرم کمک حال منو زندگیمه اینجوری بگم که بعد سزارین خودم پسرمو بعد دوروز بردم حمام،از طرفیم افسردگی بعد زایمان گرفتم که تازه رفتم تحت درمان هی فکر میکنم میگم نکنه تو باردار شدن به مشکل بخورم نمیدونم که بچه دار بشم یا نه،شوهرم باز بچه میخواد ولی میگه حالا نه ولی من خودم به خاطر سنم میگم اگه قراره بیارم زودتر اقدام کنم، اصلا یه سر درگمی دارم نمیدونم چک شده این موقع شب 😔😔😔😔😔😔خانواده سوهرمم شهرستانی هستن الان که شکر خدا رفت آمد نداریم ولی میدونم بعدا هی میخوان گوه بخورن که یه بچه بیار یعنی واسه اونا بچه آوردن هیچ غمی نداره زرت زرت میزان بدون هیچ درک و فهمی از دوران زایمان بعد زایمانو بچه بزرگ کردن