سلام یه راهنمایی
من یه همسایه دارم تو ساختمون...یه دختر ۶ساله داره و تا میبینن شوهر من نیست دخترشو میفرستن خونه ما به هوای بچم...من خوشم نمیاد میخوام ی لحظه تو خونه راحت باشم یا کار دارم با خونه بهم ریختس‌..و نمیخوام پسرم بهش عادت کنه چون هر بار بعدش گریه میکنه...چیکار کنم ک دیگه نیاد
مادرش عبور مرور ما رو چک میکنن من اصلا حوصلم نمیگیره بچه دم ب دقیقه خونه ماست....بعد بچه رو بغل میکنه ک تو خونه ی ما بچرخه...کوچیکه بچه رو هم نمیتونم دستش بدم ک خیالم راحت باشه نگرانم

درو بازنکن بگو مثلا حموم بودم،یا خواب بودم

ب خاطر روی خوش بچه رو میفرسته روی خوش نشون ندی نمیاد

اومد دم خونه بچش بگو عزیزم بچه من میخاد بخابه برو خونتون، الان میخام حمامش کنم برو خونتون چند بارم درو باز نکن مامانش دیگه نمیفرستدش

این دفعه اومد بگو خاله جون برو خونتون بچم میخاد بخوابه هروقت بیدار شد بهت میگم بیای یکی دوبار اینجوری بگو بفهمه

درو باز نکن اصلا

چرا همسایه ها اینجوری شدن

دخترصاحبخونه منم سه ساله اینجاییم پدرمودراوره بکسره میاخونمون وقت وبی وقت.خداخدامیکنم زودترخونمون درست شه برم ازاینجا

هرزمان اومد بگو بچه میخواد بخوابه بعدا،،هرباراومد همینو بگو

منم همین مشکل و داشتم
در و باز نکردم عزیزم
توام در و باز نکن

هروقت اومد بگو میخوام بچه رو بخوابونم اعتماد نکن'بگو میخوایم بریم بازار'مهمونم میاد'بریم حموم' چون ممکنه جای طلا یا یه چیزباارزش دیگه پیداکنه برات دردسر بشه'پسر باید باپسربازی کنه دختر۶ساله که ممکنه تاثیر بدهم بزاره'

هر بار ک اومد بگو‌خوابه یا بهونه بیار ک میخوای حمومش ببری ک خودشون بفهمن ک مایل نیستی برا اومدن بچشون

در خونه رو باز نکن اگه پرسید بگو حموم بودم
دفعه بعدی درب رو باز نکن بگو پای تلفن بودم
عجبا ملت رد دادن نمیتونه بچه خودشم نگهداره خانومه😐