۱۲ پاسخ

والا ما هم بلد نبودیم دیگه آدم وقتی میفته توش کم کم همه چیز دستش میاد. ماشاالله الان اینترنت و هوش مصنوعی و گهواره ... هست هر سوالی داری میتونی بپرسی

سختیش یه هفتس عادت میکنی

عزیزم استرس نگیر من خودم بچه اولم بعد ۱۲ روز ک خونه اقام بودم رفتم خونه خودم اولش سختم بود ولی کم کم از پسش براومد الان خداروشکر دخترم ۴سالش بعد الان پسرمم هست اولش همش استرس داشتم حالا چطور میتونم برای دو تا بچه مادر باشم چطور بهشون برسم ولی خداروشکر داره میگذره

من که بی تجربه ترین بودم
تا ۴۰ روز خونه مامانم بودم
همونجا راه افتادم
بعد اومدیم خونه خودمون گفتم حالا چطوری به همه کارا برسم چه سخته
ولی کم کم عادت کردم و شد
اصلا استرس نگیر بچه داری خسته کننده هس ولی سخت نیست که از پسش بر نیای

درکت میکنم
منم پیش مامانم هستم طبقه بالایی. ۷ ماهه شباهم پیش اون میخابیم
ولی بعضی وقتا میبرم بالا تنها ۴ ۵ ساعت نگه میدارم تا عادت کنم زیاد نیایم پایین
چون ممکنه یروز از اینجا بریم سخت بشه

درکت میکنم
منم پیش مامانم هستم طبقه بالایی. ۷ ماهه شباهم پیش اون میخابیم
ولی بعضی وقتا میبرم بالا تنها ۴ ۵ ساعت نگه میدارم تا عادت کنم زیاد نیایم پایین
چون ممکنه یروز از اینجا بریم سخت بشه

بزار روپاهات پتورو بزاریا یه چیز بزارروی دستاش براش لالایی وقصه بگو میخوابه

اتفاقا میبینی چقدر بهتره

باید یادبگیری

خب گهواره رو هم با خودت ببر.

عزیزم بچه داری تنهایی اولش یکم استرس داره ولی اصلا نگرانی نداره، راجع به بقیه چیزا هم همه چیز به مرور درست میشع بجه ک تا 7 سالگی تو گهواره نمی‌خوابه خودش کم کم از سرش میفته داداش من تو پتو میخوابید الان ماشاءالله 10 سالشه جاشو میندازه جدا از بقبه تنها می‌خوابه

عزیزم کاری نداره که اینترنت موجوده گهواره هست هر سوالی داشتی بپرس

سوال های مرتبط

نرگس نرگس قصد بارداری
نمی‌دونم چرا انقد ترسو شدم🥹
سر پسر اولم خیلی دل و جراتم بیشتر بود با اینکه سنم کمتر بود اما الان سر سید محمدجواد همش میترسم
بغل کسی نمیدمش میترسم بیوفته بیرون نمیرم میترسم مریض شه الآنم ک با همه این اوصاف ویروس گرفته و مریضه میترسم پوآر بینیش کنم همش میگم مغزش طوری نشه
می‌دونم عقلانی نیست ولی دست خودم نیست 😮‍💨
بعد از زایمان افسردگی گرفتم همش ب شوهرم گفتم یجا بریم حتی مسافرت کوتاه حتی ۱روزه الان طوری شدم ک بهم میگه بریم دیگه حال ندارم برم بهش میگم نمیام قبلاً سر پسر اولم هم افسردگی گرفتم چندسال درگیرش بودم نمی‌خوام دوباره درگیر بشم
از دست شوهرم خیلی عصبیم خودم و می‌شناختم بهش گفتم نمی‌خوام دوباره برام تکرار بشه تا حالم بد نشده بریم تا بچه کوچیکه
ولی طبق معمول کارش اولویتشه احساس می کنم تو ۱۰۰درصد زندگی شوهرم ما ۱درصدم نیستیم
واقعا حس میکنم مثل تایم اضافه فوتبال ما براش وقت اضافه ایم
امروز از صبح نشستم تا غروب ک بیاد خونه غذا نتونستم بخورم همش بچه جیغ میزد مریضه فقط باید راه میرفتم الان ب بدبختی رو پام خوابید ولی باباش حتی زنگ نمیزنه بپرسه بچه آروم شد
عصری اومد دوساعت سریع رفت گفت سرمون شلوغه😮‍💨
واقعا دلم گرفته وگرنه من اصلا آدم دردودل نیستم