امشب من و نی نی قشنگم تنهاییم 🥲🥺
بعد از یکماه و ده روز شوهرم پیشم بود مراقبم بود انرژی مثبت میداد بهم و هوامو داشت روحیم خراب نشه رفت سرکار و تا یکماه دیگه نمیاد 🥺
وقتی شوهرم با دخترم حرف میزد انقد محکم تکون میخورد و وول میخورد خودم کلی ذوق میکردم
از ظهری ک شوهرم رفت تکون نخورد انگار میدونه رفته و نیست که نازشو بکشه🥺🥺

الهیییییی ای جونم

عزیزم خیلی سخته چجوری یک‌ماه دوری ازش😥😥

شغل شوهرت چیه عزیزم چون منم یکماه نیست پیشم تنهام خیلی کسل میشم و بی حوصله وقتی که میاد خیلی انرژی میگیرم

من یکی برعکس . ساعتی که خونه هست تکون نمیخوره ساعتی که می‌ره سر کار تکون میخوره .

چجوری تا یک ماهه دیگه میخایی طاقت بیاری؟
منم امشب همسرم معلوم نیست از شهر میاد یانه درگیره همینجوریشم خسته شدم
تو باز یک ماااه قرار نیست ببینیش🥺

الهی
درک میکنم منم از صبح شوهرم رفته یجوریه حالم کسل

الهی چه سخت ایشالله زودتر عادت کنی

تنها تو خونه نمون برو خونه مامان بابات..تو بارداری واقعا سخته شوهرت پیشت نباشه،نمیشد باهاش میرفتی؟

ای خدا پایدار باشین عزیزم
اتفاقا دختر منم وقتی صدا باباش میاد تکون دخترا کلا بابا این

پس چرا شوهر من اصلا ناز دخترشو نمیکشه😐

الهییی دخترا بابایی هستن

ایجانم عزیزممم چقدر دوسدارم منم زودتر بفهمم تکوناشو

ایجووونم خدا ،دختره دیگه ❤️