نمیدونم چرا شوهرم خودشو زده ب نفهم بازی
پاشدیم رفتیم دفتر پیشخوان ک سیمکارت مو بگیرم،دخترم پیش باباش نموند با من اومد،بعد اونجا اصلا حاضر نشد ثانیه ای بره پایین از بغلم ی ساعت سرپا بچه ب بغل بودم
گفت میخام برم بیرون
رفتم گذاشتمش پیش شوهرم نموند عصبی شدم باز گرفتم بغل اوردمش تو
بعد نشستم تو ماشین،شوهرم میگه این چ رفتاریه با بچع؟میگم مگه چ رفتاری کردم؟منم ادمم حق ندارم خسته بشم ی ساعت سرپا بچه ب بغل؟
تو ک کمرت درد میکنه تو ۲۴ ساعت شبانه روز نمیتونی بچتو پنج دیقه بغل کنی باید منو درک کنی،من عمل قلب کردم،من قفسه سینم ۲۶ سانت باز شده،من موقع عمل تمام دنده هام تا پشت شکسته،من شش تا سیم تو جناغ سینمه‌
تویی ک شاهد همه چی بودی چرا نمیفهمی ک درد دارم ک نمیتونم دیگه بیس چاری بچه بغل کنم ک دیگه بزرگ شده سنگین شده نمیتونممممممم
اومدم خونه ی ساعته دارم گریه میکنم خدایا چرا اینقد منو ذلیل کردی اخه تو اوج جوونی نمیتونم بچمو بغل بگیرم😭😭😭

۱۱ پاسخ

منم دیسک دارم نمیتونم بغل کنم حالا بچم لاغر

ببین گلم اگه قلبتم عمل نمی‌کردی حق داری اعصبانی بشی بچه ها تو این سن نمیشه بغل کرد باید درکت کنه سرگرمش کنه واقعا تو این خیلی حساس و نق نق و شدن بچه ها

من ۲هفته ای سیو بودم دیگ داشتم میبردنم بخش ک شوهرم گفت ترخیص شو بریم خونه بچها هلاک شدن،حالا من جون راه رفتن نداشتماااا،، توبخشم۵روز تحت مراقبت بودم🙄،این تدای سیو میکفت بخش نرو،،حالا تا ۱ماه نمیتونستم راه برما

بیشعوره ها
والا بخدا من اینکارا که.شما کردیو نکردم همه جام سالمه.ولی نمیتونم بچه بغل کنم نه خودم نه شوهرم
گناه ک نکردی مادر شدی اخه این چه حرفیه
بخدا منم نمیتونم دمتم گرم تا همین جا بغلش کردی واقعا مادری دمت گرم
اصلا ادم میمونه از حرفاشون

نمی‌دونم چرا مردا نمیدونن با زبونشون چه آتیشی به دل خانوما میزنن الآنم گریه نکن عزیزم پاشو یه کاری که دلتو آروم می‌کنه انجام بده تا سرحال بشی

وای امون از مردها کاش اینجور مواقع بچه تو پیش ی آدمی ک امن برات بذاری

بمیرم چقدر ناراحت شدم الهی که همیشه تنت سالم باشه جاییت درد نداشته باشی بتونی دختر قشنگتو بغل کنی😘
گاهی مردا مثل کافر بی رحم میشن خودتو ناراحت نکن💔

خدالعنت کنه هرچی شوهر بیشعور بی درکه منم سر بچم با شوهرم دعوام شددادمش مامانم ببرش تا یه کم اعصابم اروم شه بعد بیارش دوروزه بامن حرف نمیزنه بااینکه خودش شاهد همه چیع ولی کورن انگارحالم بهم میخوره ازازاین زندگی

مردا همیننن یه جایی بلاخره دلتو میشکنن غصه نخور میگذره 💔🥀

عزیزم اشکال نداره خودتو ناراحت نکن یه اب خنک بخور بزار بچه بخواب یکم برا خودت تو گوشیت بچرخ هیچ فکر بدهم نکن خدا بزرگه تنت سلامت

من اینجور بگم میگه قراضه ای دیگه من چکارت کنم خوبه تحملت کردم

سوال های مرتبط

مامان آروکو مامان آروکو ۱ سالگی
یه درددلی هست ک خواستم اینجا مطرحش کنم.
یه رفتاری از پسرم ک بارها ناراحتم کرده.
پسرم تو خونه تمام کاراش با منه، همسرم اگر باشه کارای پسرمونو انجام میده و باهاش وقت میگذرونه و پسرمم عاشقشه اما خب غروب ب بعد هست و درواقع بیشتر روز پسرم با من تنهاست و کاراش با منه
با من میخوابه و کنار من پامیشه
من میشورمش
غذا میدمش
تعویض لباس و پوشک و...
خلاصه همه‌چیز
خیلیم منو دوس داره، مدام بوسم میکنه، میاد کنارم میشینه، نوازشم میکنه، بهم میچسبه و ...
اما زمانایی ک میریم مهمونی مدااام چسبیده ب شوهرم و لحظه‌ای ازش جدا نمیشه. وقتی مثلا شوهرم بخواد یه سرویس بره یا ب هر دلیل بخواد یه لحظه بدتش ب من جیغ و داد و گریه راه میندازه، دودستی میچسبه ب باباش، منو میزنه، گاز میگیره، موهامو میکشه ک بغلش نکنم.
تا نزدیکش میشم داد میزنه نه نه یعنی سمتم نیا.
من ازینکه ب باباش بچسبه ناراحت نمیشم اما این حرکات پسرم خصوصا در مهمونیای خانواده همسرم وجهه‌ی خیلی بدی ایجاد میکنن و شک ندارم ک میگن حتما همه کاراش با باباشه یا مامانش باهاش خوش رفتار نیس ک این بچه اینجوری شده.
اون بندگان خدا هم آدمای بدی نیستن اما مثلا مادرشوهرم میگه کمر بابایی درد گرفت یکم برو بغل مامانی دیگه
یا پدرشوهرم ب شوهرم میگه احتمالا روز اول مدرسه تو باید باهاش بری

میدونین حس میکنم پسرم با این رفتاراش تمام زحمات منو جلو همه خصوصا مادر پدر و خواهرشوهرم پوچ میکنه. هرچی هم فکر میکنم متوجه نمیشم چرا تو جمع از من فراریه بعد ب محض اینکه میایم تو ماشین باز می‌چسبه ب من!!! خواستم نظرات شمارو هم جویا شم
مامان آرتین مامان آرتین ۱ سالگی
سلام ماماناامروز برا اولین بار خودم تنها از ساعت ۵ آرتین بردم پارک با کالاسکه کلی دورش دادم جوری ک تو کالسکه خوابش آورد نیم ساعتم آوردمش خونه تو پارک ی بچه ۳ سالش بودا زورش ب بچه های دیگه نمی‌رسید گیرش داده بود ب آرتین آرتین میخواست سر سره بازی کنه جیغ میزد می‌گفته ن نباید تو بازی کنی مال کنه اینجا انگار وسایل ارثیه پدری این بچه بود بردمش سمت تاب اونجام اومد پشت سرمون منم اعصابم نمی‌کشید مادر هم فقط میخندید بذبچش ک داره زور میگه منم بش گفتم مگه مال تو اومد آرتین هل بده من تا حالا آرتین کنارش بچه نبوده نمی‌دونستم عکس العمل آرتین چطوره ولش کردم ببینم چکار می‌کنه دیدم خداروشکر نموند ک کسی بخواد بزنش پسر ک اومد هلش بده آرتینم دست گذاشت رو سینشو گفت نه سری بعد ک باز اومد هلش بده دیدم آرتین هلش داد پسر ک بش دستشو گرفته بود جلو سر سره ک آرتین نره آرتین میزد زیر دستش بش غر میزد ک بره سوار بشه دردش ب جونم خداروشکر ک من نباشم از پس خودش برمیاد
مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام مامان ها میخواستم از تجربه ی واکسن 18 ماهگی دخترم بگم، قبل از واکسن زدن برای دخترم دو تا عروسک‌ جدید خریدیم،یکی رو با خودم ب بهداشت بردم و یکی رو تو خونه گذاشتم ک وقتی اومدیم خونه بهش دادم،موقع واکسن زدن ب پاش جلو چشماشو گرفتم نزاشتم ببینه ک تو ذهنش نمونه،بعد ک اومدیم خونه شوهرم با دخترم بازی کرد و دخترم راه رفت و دوید،اصلا بهش یاداوری نکردیم ک واکسن زده ب قول گفتنی جیز شدی،بعد رفتم خونه ی مامانم ک اون جا سرش گرم باش،بازی کنه،عصرش با مامانم و دخترم رفتیم بیرون و دخترم همه رو راه اومد،اخراش موقع برگشت ب خونه بغلش کردم،پاش اصلا ورم نکرد و قرمز نشد،چون مواد پخش شد تو پاش،بعد شیر زیاد بهش دادم و زیاد ادرار میکرد،همون موقع بعد واکسن ک اومدیم خونه بهش استامینوفن دادم،ساعت 8شب دادم،ساعت 12 شب، فقط ساعت 10شب و 12:30 شب تب کرد،با اب ملول رو ب گرمی پاشویه اش کردم ،تبش می اومد پایین،کمپرس سرد کمی گذاشتم روی پاش،کمپرس گرم اصلا نزاشتم، ب نظر من خیلی واکسن خوبی بود،دخترم اصلا پا درد نداشت