پارت سوم
دکتر معاینه کرد گفت ۱۰ سانت فول شدی. سره بچه اومده‌.دیگ توی بخش مراقبت قبل از زایمان بودم روی تخت هی زور زدم فشار دادم نمیومد گفت پاشو برو تو اتاق زایمان رفتم روی تخت دراز کشیدم خیلی بد رفتاری میکردن هی میگفتن یلا یلا زود زور بزن زور بزن بچه هی سرش میومد جلو دوباره برمیگشت داخل هی زور میزدم هی میرفت عقب گفت زور بزن دوباره زور زدم یهو تیغ زد ۱۵ دقیقه زایمانم طول کشید ۱:۴۵ دقیقه زایمان کردم .بعدش تیغ ک زدن یهو بچه پرید بیرون تو هوا گرفتش اون یکی پرستاره بهش گفت دمت گرم خیلی خوب گرفتیش فکر نمیکردم اینقدر خوب بگیریش بعد از این همه درد دوباره گفت زور بزن جفت بیاد بیرون بعد از این همه بی حالی و نای برای نفس کشیدن برام نمونده بودم حالا نوبته بخیه زدن شد ‌بی حسی زد ولی چه فایده چه بی حسی فقط همون چند ثانیه اول حسی نداشتم بعدش دوباره دردام شروع شد و بخیه میزد بعدش دیگ اومدن لباس دادن بهم پوشیدم رفتم توی اتاق تا فردا ظهر بیمارستان بودم و بعدش خداروشکر بدونه هیچ مشکلی مرخص شدیم
ولی الان خداروشکر خوبم زود پاشدم کارامو کردم فقط تا روز ۷ کمکی داشتم بعد رفتن دیگ تا الان خودم دارم کارامو انجام میدم
هم حاله خودم هم حاله بچه عالیه
بازم برگردم عقب طبیعی زایمان میکنم سخته اولش ولی بعدش راحت میشی
دیگ خودت به بچه و بقیه کارای خونت میرسی

تصویر
۷ پاسخ

مبارکه
خداروشکر خوبین سلامتین

اول این که مبارکت باشه
دوم بهترین تصمیم گرفتی واسه زایماننت اونم طبیعی
اما سزارین وایی درد هاش به بعدشروع میشه

تبریک عزیزم انشالله که همیشه سالم باشین

من خیلی مترسم همش مگم درراداش منو نکشن

سزارین بودم و از رور سوم سرپا بودم کارای خودم و بچه رو میکردم😐اگه دردایی هم بوده حداقل فقط بعدش بود قبل و حین زایمان درد نکشیدم


خداروشکر که سالم و سلامتین

تبریک خواهر گلم ان شالله که همیشه سالم باشی

خداروشکر‌هزاربار

سوال های مرتبط

مامان کایرا مامان کایرا ۱ ماهگی
مامان لنا مامان لنا ۱ ماهگی
دیگه دردام برام قابل تحمل نبود همش میگفتم نمیتونم گفتن چرااا میتونی دوباره من میگفتم ن نمیتونم🤦🏻‍♀️
دیگه لباس آوردن عوض کردم چندتا سوا پرسیدن اومدن کمکم کردن بلند شدم رفتیم تو اتاق کرد تا رسیدم تو اتاق درد همش رو پشتم وحشتناک درد بود گفتن رو تخت دراز بکش بزور دراز کشیدم خانمه میخواست ضربان قلب چک کنه دستشو گرفتم گفتم رو پشتم خیلی فشارهههه قبلا خونده بودم ک فشار ب پشت یعنی بچه میخواد بیاد
انگار ترسید رفت صداشون زد اومدن،ماما چک کرد گفت فولهه، گفت چندتا زور بزن تو دردات چندتا زور زدم گفت عالیه بلندشو بریم اتاق زایمان
بلندم‌کردن بی اختیار فشار میومد بهم زور میزدم بی اختیار میگفتن زور نزنیاااا
دیگه رو تخت دراز کشیدم گفت تو دردات زور بزن تو درد قیچی زدن پاره کردن اونجا بود ک صدام رفت هوااا دوباره زور بچه اومد گذاشتن رو سینم😻دردا قطع شد یعنی خیلییییی کم شد گفت چندتا صرفه کن جفتت بیاد خلاصه خفت هم اومد
رسید وقت بخیه کردن گفتم توروخدا بی حسی بزنین
بی حسی زدن چندتا بخیه هارو نفهمیدم ولی چندتا زد ک آنجا بی حس نشد بود اون بخیه میکرد من داد میزدم🤦🏻‍♀️
مامان پناه🍒🪽🩷 مامان پناه🍒🪽🩷 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی✨️🩷
▪︎|پارت سه|▪︎
مامای زایشگاه معاینه کردو با پرستارا رفت ماما همراه دیگه موقعی اومده بود ک من باید زور میزدم بچه بیاد
پاهامو به داخل فشار میدادک من راحت زور بزنم
چنتا زور خوب زدم
بعد مامای زایشگاه اومد و دیگه بقیه زور زدنم اون بود دیگه گف یه زور دیگه بزن سرشو دارم میبینم تا زور زدم بعدش با یه چیزی برش زدن واژنمو یکم درد داشت😮‍💨با دوتا زور دیگه پناه قشنگم دنیا اومد گذاشتنش رو شکمم یهو هیچ دردی نداشتم انقد راحت شدمممم
از ذوق گریه میکردم همشون داشتن نگاه میکردن بهم اوناهم گریشون گرفته بود 🫂🥹🩷
بعدشم که بخیه زد اونا یکم درد داشت بی حسی هم زد اما درد داشت تحمل نداشتم دیگه منکه ساعت ۷ و نیم زایمان کردم تا ۸ همه تو اتاق بودن و بخیه میزد دکتر بعدشم رفتو تا ساعت ۱۰ تو همون اتاق نگه‌ام داشتن بعدش دیگه روز بعد ساعت ۱۱ مرخص شدم دخترمم خداروشکر مشکلی نداشت اینم تجربه من ،منکه خیلی میترسیدم فقط ۴ ساعت زایمانم طول کشید انشالله برای همه همین قدر راحت باشه
دیگه همین دیگه 🙂
مامان بُشرا کوچولو🩷 مامان بُشرا کوچولو🩷 ۷ ماهگی
تجربه زایمان❤️قسمت سوم🩷

ساعت ۹ شد و طاقتم رفته بود ، دکتر زنان اومد ،گفتم من کی زایمان میکنم گفت تا ۱۰، گفتم وای نه دیگه نمیتونم و اینا، ترو خدا منو معاینه کن ببین اصلا پیشرفت کردم؟

گفت باشه بیا رو تخت، فاصله دردام در حد ۱۵ ثانیه شده بود، و خود دردا تقریبا ۲ دقیقه طول میکشیدن

رو تخت که خوابیدم گفت ۷ سانتی و خوبه، ماما اتاقم گفت ماساژ شکم بدم و گفت اره بده، دو نفری شکممو فشار میدادن بچه بیاد پایین و خیلی درد داشت، منم همون حین درد داشتم و این شرایطو برام سخت تر میکرد و ساعت ۹و۱۰ دقیقه شد و یهو گفت فول شدی و چهار درده زور بزن گفتم مسخره میکنی گفت موهاش میبینم زور بزن زور بزن اگر زور نزنی بچه بدجا میمونه و اسیب میبینه ها و بعد از ۴ درد و زور دختر گلم ساعت ۹ و ۱۵ دقیقه بدنیا اومد😊

پرینه رو برش نزدن ولی یه کم پارگی داد، بخیه زدن و مامانم اومد پیشم، بعدش همسرم اومد، بعدش بابام اومد دیدنم و ساعت ۱۱و ۱۵ فرستادن بخش بستری و مادرشوهرم اومد و نهایتا فردا ساعت ۲ ظهر مرخص شدم و اومدم خونه❤️❤️❤️
مامان نفس🐣🩷 مامان نفس🐣🩷 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (پارت۴)
❌❌❌❌❌
با کمک ماما بلند شدم رفت سمت اتاق زایمان تا بحال اتاق زایمان رو از نزدیک ندیده بود و وقتی رفتم داخلش خیلی ترسناک بود برام ،من تا الان دوبار اتاق عمل رفتم اینقدر برام ترسناک نبود که اتاق زایمان رفتم
سریع روی تخت دراز کشیدم و دستگاه اکسیژن و فشار خون و ان اس تی وصل کردن برام ،خیلی درد داشتم و اصلا نمی‌تونستم تحمل کنم که دوباره یه دوز دیگه برام تزریق کردن،دکترم میگفت زور بزن و نمیدونم توان زور زدن رو نداشتم یا زور میزدم بچه بدنیا نمیومد،همون لحظه ضربان قلب بچه کم شد و میخاست ببرن منو سزارین کنن ولی دکترم سریع اومد بتادین ریخت روم و لحظه برش زدن واژن رو هم حس کردم و دونفر کنارم رفتن روی پایه محکم شکممو فشار دادن ،اون لحظه از درد و ترس کلی جیغ زدم و تا مرز سکته کردن رفتم ولی وقتی دخترم بدنیا اومدن اصلا نفهمیدم چی شد فقط اون لحظه بچه رو گذاشتم بغلم همه چیز فراموش شد و باورم نمیشد،دکترم گفت حالا زور بزن که جفتت بیاد بیرون که از درد و ترس رو به بهوش شدن بودم که دکترم گفت برات بیهوشی میزنم راحت بخوابی که جفتت رو بکشم بیرون هم برات بخیه بزنم
مامان آریان مامان آریان ۴ ماهگی
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان رامان مامان رامان ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۴
بعد بچه دنیا اومد من فکر کردم تموم شد نگو بازم ادامه داره هی پرستار شکمم و فشار داد گفتن زور بده باید جفت بیاد بیرون خلاصه کلی ام اونجا با فشار زور دادم جفت بیاد بیرون بعد که جفت اومد تقریبا پنج شیش بار دیگ ام معاینم کرد هی شکمم و فشار میدادن دست مینداختن داخلم میگفتن باید خونای تو رحم بیاد بیرون وای مردمو زنده شدم دیگ طاقت نداشتم واقعا بعد دیگ گفت میخوام بخیه بزنم بهت بعد گفت به همه ی دونه بی حسی میزنم به تو دوتا زدم 😂از بس کولی بازی دراورده بودم خلاصه پنج و نیم بود پسرم دنیا اومد یک ربع به شیش شروع کردن بخیه زدن تا شیش و نیم طول کشید فقط بخیه های روی پوستی چندبار سوزنو حس کردم همین بعد که بخیه زدن تموم شد به پرستاره گفتم تو نجاتم دادی هی می اومدن میگفتن چهار سانتی تو نمی اومدی معلوم نبود چی میشد خلاصه بخیه زدن تموم شد هر کدوم پرستارا دوباره می اومدن داخل اتاق ازشون عذرخواهی میکردم میگفتم تروخدا منو ببخشید دست خودم نبود اونام میگفتن عیب نداره تو فقط بزا 😂😂😂ما بخشیدیمت بعد یکی دیگه از پرستارا اومد گفت مامانت ی دونه خودش زایمان میکرد راحت تر بود تا تو زاییدی بعد یکی از پرستارا اومد گفت معنی اسم پسرت چیه گفتم آرام متین گفت خداکنه همین باشه به تو نره انقدر کولی هستی 😂از بس که جیغ ‌کشیده بودم فکر کنم پرستارام دعا میکردن فقط من زایمان کنم😂
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۷ ماهگی
#زایمان طبیعی ۳
از ۴ سانت به بعد ماما همراهم بهم گفت سجده برو و چون دیگه دردام خیلی شده بود برام گاز انتونکس آوردن... البته گاز تاثیری روی دردای من نداشت اما توی باز شدن رحمم خیلی تاثیر داشت که دوساعت بعد حس دسشویی شدید داشتم دوبار رفتم اما هیچی نیومد ... به ماما که گفتم گفت سر بچه است و دوباره معاینه شدم
... تا دکتر و آمد ومعاینه کرد بهم گفتن از الان باید فقط زور بزنی ، فرض کن توی مهمونی  و یبوست شدی میخوای هم زور بزنی و هم صدات نمیخوای بقیه بشنون ...پروسه سختی بود اولش درست زور نمیزدم... بعد فهمیدم باید وقتی درد برگشت زور بزنم ... سرش از همه سخت تر بود تا در اومد یعنی دوتا ماما افتاده بودن رو شکمم و پزشک از پایین تشویق می‌کرد و هی میگفت زور بزن داره خوب میاد بیرون ... بعد از سرش با دوتا زور سرشون های بچه هم اومد بیرون از بعدش یه زور کم میخواست و دکتر هم کامل بچه کشید بیرون و گذاشتنش روی سینه ام( بعدش فهمیدم برای اینکه عصب دست بچه آسیب نبینه تا سر شونه بچه بیاد بیرون باید مادر زور بزنه) ...و در همین حین بند نافشو بریدن