۹ پاسخ

من ب زایمان وب شب بیداری وب مریض شدن بچه اصلا فک نکرده بودم الان فک میکنم خیلی خیلی سخته🥺😑

وای منمممم

من از روزی که باردار شده بودم فقط به زایمان فکر میکردم هیچ لذتی از بارداری نبردم

من هنوزم فکر نمیکنم‌ گاهی وقتا یادم‌ میفته برگام‌ میریزه😂😂

منم این هفته ها استرس گرفتم

اینقدر که بارداری دیر گذشت من استرسم پریده احساس میکنم زایمان برام شده یه ویزیت دکتر رفتن اینقدر که استرس ندارم

عاقا از من نچرخید چیکارکنم دکترم گفت نچرخیدسزارین من دلم نمیخواد سز بشم

آقا چرا منم به زایمان فکر نکرده بودم 😂😂😂

واااای منم🫤🫤🫤اصلا توی خلسه ام.باورم نمیشه استرس گرفتم

سوال های مرتبط

مامان دلماه دیاکو مامان دلماه دیاکو هفته سی‌وهفتم بارداری
مامان ني ني پيني🧿 مامان ني ني پيني🧿 روزهای ابتدایی تولد
امپول و ك زد پاهام شروع كرد سوزن سوزن شدن شديد و شكمم هم همينطور هم زمان دكترم داشت بتادين ميزد با پنبه ولي انقدر تو فاز سوزن شدن بين اينك ميتوني تكون بدي نميتوني اينا بودم خيلي ترسيدم بهش گفتم تورو قران برا من ارامبخش بزن گف ن ب بچه ميرسه ضربات رف بالا خودش زد🤣🤣🤣ديگ اقت دنيا بهشت شد همه جام ك سر شد(البت صبوري ميكردم نميترسيدمم ميشدا)دگ خبري از سوند چندش نبود يهو صدا بچمو شنيدم🥲🥲🥲واي نگم بهترين حس دنياس ميارنش بغلت گريت ميگيره و اون اروم ميشه🤣خلاصه گف حالا ك بچت درومد ميخواي يچي يزنم بخوابي منم از خدا خواسته دگ تا دكترم با غيبت با اون يمي پشت پرده برا من بخيه زدن من خواب بودم🤣🤣🤣بعدم رفتم ريكاوري زختركم اونجارو گذاشته بود رو سرش اومدن شبر دادن بهش شيرم داشتم اصلا تو ريكاوري عالي بودم هنه چي فوق العاده بود و من خووووشال😁😁يبار همون موقع ك خواب بودم شكممو ماساژ دادن يبار موقعي ك ميخواستن ببرنم بخش ك دردي نداشتم درضمن من پمپ دردم گرفته بودم،خلاصه گل و بلبل بود همه چي و من خوشحال ب فكر بچه هاي بعدي🤣🤣 امااااا