۹ پاسخ

دو ساعت پیش

خداروشکر بخیر گذشته،خودتو سرزنش نکن،تجربه شد هیچوقت آدم دیگه اینکارو نمیکنه،من یه بار دخترم اینجوری شد تا مرز سکته رفتم،پسرمم همینطور،دیگه اون شد هرچیزی نمیدم بهشون،حتی یه موقه یکی یه چیزی میدن یا نمیدم یه چیز دیگه میدم یا نصفش میکنم

خداروشکر ک بخیر گذشت

اخی خیلی سخته هممون برامون پیش میاد تیکه خیلی کوچیک باید بدی

خداروشکر بخیر گذشت
بالاخره پیش میاد برا هممون ما آدمیم ربات نیستیم که

اتفاق دیکه برای بچه های منم زیاد افتاده تو این مواقع بچه رو از پشت بچسبون به خودت سر دا رو سه بار فشار بده

خدارو شکر بخیر گذشت کلیپای آنوزشی در مورد اینکه چیزی کلوی بچه ها بپره از گوگل سرچ کن ببین ابنجور مواقع بتونی کار درستو انجام بدی و نترسی

بخیر گذشت خداروشکر

خداروشکر ک بخیر گذشته عزیزم پیش میاد

سوال های مرتبط

مامان مَهوا مامان مَهوا ۱۵ ماهگی
امشب خونه عمم مهمون بودیم مادرشوهرم زنگ زد ب شوهرم بچه رو بیارین ببینم ساعت 11/5 شب حالا بچم ی عالمه خوابش میومد بعدم سرما خورده. رفتیم اونجا بمن میگه بسته چوب شور بدم دستش؟ میگم خب بدین میگه باز کن گوش نداد رفت آورد داد دخترم گفت برو بده مامان باز کنه( میدونس نمیکنم همیشه میخواد اینجوری دخترم از چشم من ببینه) اونم خوشبختانه جلو من نیورد برد داد ب عموش گفت باز کن اونم باز کرد شوهرم بهم گفت اشکال نداره بخوره؟ گفتم منکه گفتم واسش خوب نیس. مادرشوهرم تا دید من اینو گفتم در آورد داد ب دخترم بعدم بقیشو گرفته بود جلوی من هی ب دخترم میگفت برو از مامانت بگیر دیگه ک دخترم بیاد من بهش ندم با من قهر کنه منم از عمد سرمو از گوشی بالا نیوردم ک فک کنه نشنیدم دیگه گرفت اونطرف بازم ب دخترم داد خورد. منم بعدا ب شوهرم گفتم وقتی کار خودشون رو میکنن چرا میپرسن؟؟ بنظرتون چ رفتاری داشته باشم؟ خسته شدم از کاراشون ک هی میخوان بهم بفهمونن تو کاره ای نیستی ما هر کار بخوایم میکنیم