سلام خانما

من هرچی میرم خونه پدر شوهرم کلا با پدرشوهرو مادرشوهرم کل کل میکنم سر دخترم

مثلا من دو ساعت قبل شام ب دخترم هیچی نمی‌دم بخوره کدغذاش تا ته بخوره ولی پدر شوهر وقتی از سر کار میاد من تا سفره می‌چینم می‌ره بهش شیر موز یا هر چیزی ک خودش دلش بخواد میده ب آنیا میگم نده میگه آمده اینجا ب تو چه

یا مادر شوهرم قند نمیخوره ب جاش فقط شکلات میخوره هر چی برم کم کمش ۵تا میخوره
خواهر شوهرم چای میده بخوره
ب شوهرم اعتراض میکنم میگه پدرو مادرمم نکنه پدرو مادر خودت هیچی نامیده بهش پشتم نمیگیره دیگ روانی شدم من دوست ندارم بچم چیزی از مغازه بخره بخوره نمیزارن ک

قبل اینکه بری خونشون غذاش رو بده که اونجا بهش خوراکی دادن ناراحت نشی

قشنگ سیرش کنی شاید اصلا خوراکی هارو نخوره

میدونم حساسی عزیزم ولی خب منم وقتی میرم انقدر ذوق نوه شونو میکنن حالا باز پسر بزرگه من اولین نوه هستش حساس بودم مثل تو ولی الان علی اکبر آوردم دیگه روی این یکی زیاد حساسیت نشون ندادم دیدم من خودم چقدر خودمو زمان پسر اولم اذیت میکردم با این حساسیتام ینی انقدر حساس بودم که الان باعث شده پسر بزرگم یکم بد غذا باشه هرچیزی رو نمیخوره الان تو سن رشده باید بخوره که نمیخوره
ولی الان علی اکبر دیگه حساس نیستم وقتی میریم همه چی میدن میوه سیب زمینی سرخ کرده نون بربری قبل شام بعد تازه بچم شام هم میخوره
پس عزیزم زیاد حساس نباش مثل من ب درد سر نیوفتی شکلات میدن بگو بدین ولی یکی لطفا اندازه تعیین کنی خیلی بهتر تا این که بگی کلا هیچی ندن

حالا شکر خدا قط ارتباطیم از این داستانها دوریم خدایی مامان من خیلی رعایت می‌کنه اصلا چیزی بهش نمیده اگه بدونه سیب اینا میخوره بچم میده ب من من بهش بدم

وای خیلی بده منم همینطورم البته من شوهرم خودش میگه بهشون ک ن ندین من مادرشوهرم بچم سه ماهش بود بچه رو بغل کرد حواسم بهش بود دیدم رفت با دستش آب خورد بعد آب لوله ریخت تو دهن بچه من منم بچه رو از بغلش کشیدم گفتم این چ کاریه ک می‌کنی اونم می‌خندید مثل دیوونه ها اینقدر حرصم گرفت ب شوهرم گفتم پاشو بریم خودش فهمید چقدر عصبی شدم

منم پسرم میبرم بهش شکلات میدن بیسکوییت میدن میوه میدن من اعتراضی نمیکنم میگم بدین بخوره هر چی حساس تر باشی بدتر میشن

واسه پسرمم اینجوریه غذاشو میبرم خونه قبل خواب میدم بهش یا میخوره اونم یا نمیخوره زیاد حساس نباش تا اخر عمر که بچه هارو نمیشه سرحساب کتاب ساعت بزرگ کرد که

گلی من قیناکه به شام یا نهاریک نخوا هیچی لی نایا بخدا زوریان خوش دوه بویه وادکن.. تو مالی خزورت وان من مالی باوکم وان همیشه لگل باوکم بحثم بو الان هیچ نالم نهایتا شام ونهارک لوی دبم ایدی بونده هیچ نابه توش اهمیت مده

وقتی ببینن حساسی بدتر باهات لج میکنن مخصوصا قند و که خواهر شوهرت میده من خودمم مثل توام سعی کن کمتر بری پیششون خیییلی کم وقتی میرن دیگه اونجا زیاد اعتراض نکن بگن مقصر تویی بچرو مدام بقل بگیر وقتی براش خوراکی میاره بگو مرسی بابا جونش بعد شام حتما میخوره
خدا صبرت بده فقط میشه کم رفت و اومد منم از این مشکلات انقو دارم فقط جرات ندارن تو روم بگن به تو چه
بچه من عادت داره دستشو فشار میده بکنه تو دهنت من نمیزارم ولی پدر شوهرم ولش میونه تا دستشو بکنه تو دهنش منم بدم میاد ده هزار بار گفتم ولی بهم گوش نمیدن فقط نگا میکنم سریع میبرم دستاشو با ریکا میشورم

ولی من تا حالا نه خودم نه کسی آبمیوه شکلات قند به بچم ندادیم نهایت کیک یزدی یا شیرینی بیرونو دادیم

این کارشون از رو محبت وو دوست داشتنه عزیزم
درسته که تو به فکر دخترتی تغذیه اش سالم و درست باشه
ولی هر روز که‌ اونجا نیستی
گه گداری که‌ میری اشکال نداره

درسته از سر محبته ولی وعده اصلی مهمه ک خورده بشه از طرفی اگه چیزای سالم میدم مشکلی نداره ولی شکلات برای این سنم خوب نیست
بنظرم بهتره خیلی عادی و بامحبت باهاشون درمیون بزاری و بدون کل کل توضیح بدی ک چرا مخالفی

حق داری به نظرم بهداین خاطر که عادت های تغذیه ای از همین یکی دو سال اول شکل میگیره منم زیاد تذکر میدم ولی انصافا حرفمو قبول میکنن چون میگن در نهایت بچه خودته

میدونم منم تا حالا به پسرم خوراکی مغازه یا هر غذا رو نمیدم ولی همه بهم میگن تو حساسی فلان ما از شش ماه همه چی میدادیم .دیگه جایی که میرم یا کسی بیاد خونم چیزی بدن هیچی نمیگم فوقش هر چند وقت یبار عیب نداره بخاطر اعصابم خودمم که شده ولش میکنم😄

ژن جماعت اخلاقی واسه خوشی ب مال خه ضوران نای

ولی مطمن ب خوشیان گرک

خیلی کمتر ببرش اونجا کل کل نکن باهاشون شکلات میدن تو از دستش بگیر ببر بنداز اشغالی بگو اخ هست

بنیام بو مال خه ضوره قینی ت طبیعیه🤣🤣🤣🤣🤣🤣

خب دوسش دارن گلم
از اونورم اگه چیزی بهش ندن ی‌حرف درست میکنیم
ولی خب در کل بزار پای دوست داشتنشون

کلا خونه اونا خوراکی مغازه ها میبینه

اینا چیز خاصی نیست سخت نگیر .یکم حساسی