۶ پاسخ

گلم درخواست میدی

منم مثل تو فکر میکنم دقیقا

منم همش میگم با عافیت ولی ان شالله دخترم دیر بزرگ بشه
اما واقعا نمی‌خوام به چهل روز اول زایمان برگردم خیلی اذیت شدم دخترم زردی داشت بستری شد مجبور شدیم دستگاه بیاریم خونه اما الان خیلی لذت بخش تر و شیرین تر شده
الهی که هر کی آرزو داره خدا دلشو روشن و شاد کنه

والا حق داری
من که باز از شماها اوضاعم بدتره
وزن بچم زیاد بود
نصف لباسایی ک با ذوق براش خریدو اصلا تنش نشد

عزيزم خدا حفظش كنه
واقعا نوزادى قشنگ ترين دورانه

عزیزم ، خداحفظش کنه❤️

سوال های مرتبط

مامان سید یحیی مامان سید یحیی ۱ ماهگی
یک ماه شد که من برای اولین بار مادر شدم
سخت بود؟ خیلی!
شیرین بود؟ بسیار زیاد
پشیمون نشدی؟ به هیچ عنوان!
تنها دغدغه ام فعلا این روزا خواب خودمه, که میدونم زمانی میرسه که بچم ۶ ساعت هم بخوابه برای من کافی خواهد بود، فعلا هر دو ساعت گشنش میشه و من بیدار میشم و کم خوابی اذیتم میکنه
با هیچ چیز دیگه اش مشکلی ندارم و دارم از تک تک روزا لذت میبرم، کولیک نداره، رفلاکس پیدا و پنهان نداره، گاهی نفخ زیاد اذیتش میکنه و با ماساژ اوکی میشه، هم شیر خودمو میخوره هم کمکی، به نظرم داره خوب وزن میگیره و خدا شاهده که ناراحتم که انقدر زود داره بزرگ میشه
الان دلم برای بارداریم تنگ شده که توی دلم بود، میدونم بعدا دلم برای این اندازه کوچولو بودنش تنگ میشه
دلم برای تکون دادن سرش برای پیدا کردن سینه تنگ میشه، دلم برای چشمای گردش که نمیتونه یه جا رو متمرکز نگاه کنه تنگ میشه، دلم برای بوی تنش که چند وقت دیگه خبری ازش نخواهد بود تنگ میشه.
میگن بغلش نکن، بغلی میشه ،ولی آخه دیگه کی میتونم اینجوری توی بغلم لقمه اش کنم؟ یه روزی بزرگ میشه، قدش از من بلندتر میشه و وقتی تو دلم دارم قربون صدقه ی قد و بالاش میرم بگم مامان جان یکم خم شو و مامان بی نوات رو بغل کن
یه ماه به همین سرعت گذشت و من هیچ وقت به اندازه ی الان از گذر زمان متنفر نبودم💔