۴ پاسخ

عزیزم ورزش یا پیاده روی کردی ا؟

گلاب و خرما بخور برا منم وقت هیچی نشد رفتم فقط زایمان کردم😂😂

رابطه بدون جلوگیری
و اسکات زیر دوش اب گرم خیلی خوبن
پیاده روی و رقص

واقعا خوشبحالش
من اگ میدونستم ک بدنم یاری میکنه دراین حد میرفتم طبیعی

سوال های مرتبط

مامان گل🌸 مامان گل🌸 ۱ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی
مامان گیسو و گیتی مامان گیسو و گیتی ۳ ماهگی
#زایمان
۱۰ خرداد رفتم بیمارستان ۴۰ هفته و یک روز بودم معاینه انجام دادم با سونو دکتر گفت یک سانت باز شده دهانه رحم برو عصر بیا بستری شو ختم بارداری بده خودت نیاز نیست بمونی دیگ
منم دیگه چون همسرم نبودم نرفتم گفتم صبح زود میرم که ساعت ۳ شب کیسه آب ترکید حالت نشت کرده باشه ازم میرفت
ساعت ۶ آماده شدم برم سمت بیمارستان درد هام کم کم شروع داشت میشد
ساعت ۷ رسیدم بیمارستان. تا کارهامون انجام بدن تشکیل پرونده بدن ساعت شد ۸ ونیم که دیگ فرستادن بخش زایمان ساعت ۹ برام آمپول فشار زدن
دردا هم کم کم شروع شده بود خیلی میترسیدم چون سر دختر اولم خیلی درد کشیدم
ساعت ۹ آمدن معاینه کردن گفتن شدی ۳ سانت به ۴ داره باز میشه
اگر میخوای برات آمپول بی حسی بزنی (اپیدورال ) گفتم نه نمیخوام بعد کم کم داشت دردا بیشتر میشد پشیمون شدم چون دیدم واقعا نمیشه تحمل کرد گفتم برام بزنن که مسئول بیحسی اتاق عمل بود سزارین داشتن نیومد 🤕🤕
دیگه اولش از درد بی تابی میکردم سعی میکردم خودمو کنترل کنم خیلی دردناک بود اتاق بقلی هم زایمان داشت هی داد و بیداد میکرد استرس اونم افتاده بود به تن من 🤕🤕🤕
دیگ برام ماسک اکسیژن گذاشتن منم تند وقتی درد می‌گرفت فقط تند تند نفس عمیق می‌کشیدم ( تا حد امکان سعی کنید چشماتونو ببندید و نفس عمیق بکشید چون باعث میشه درد و کمتر حس کنید )
دکتر هم هر یه ساعت نیومد معاینه میکرد تا ساعت ۱۱ همون ۵ سانت باز شده بودم( خبری از بی حسی نبودکه دلمو خوش کردن الکی ) باعث شده بود درد و نتونم تحمل کنم
خلاصه نمی‌دونم ساعت چند بود دکتر آمد گفت تحمل دردت خیلی خوبه اصلا سرو صدا نکردی دیگ گفتم تازه شدم حتما ۶ سانت ولی دکتر گفت تا دو ساعت دیگ زایمان می‌کنی
بقیه تاپیک بعدی