۱۰ پاسخ

منکه دلم نمیادبچم یه وقتایی بیدارمیشم میبینم پتوروش نیس سردش شده ازسرماخودشوجمع کرده عدای این خارجیای روشن فکرودرنیاریدلطفا

عزیزم تجربه خودم
دختر من با خواست خودش رفت تو اتاقش تو تختش می‌خوابید
متوجه شدم شبایی که پیشش نیستیم مدام بیدار میشه و هی پهلو به پهلو میشه
ولی وقتی بدونه یکی تو اتاقش هست راحت تا صبح می‌خوابه دیگه گاهی یکبار بیدار میشه آب می‌خوره
همسرم گفت اذیتش نکنیم احتمالا استرس و اضطراب داره

بچه تنهایی افسرده میشه کنارشماحس تنهایی وترس نداره بزارحداقل پنج شش ساله بعدجداش کن

بزرگ میشه خودش جدامیخابه .

میبخشی من که با جدا کردن بچه ها موافق نیستم مگه ماخودمون که پیش پدر مادرامون بزرگ شدیم الان نمیتونیم از اونا جدا باشیم همه چی به نظرم باید به روال خودش پیش بره

عزیزم باید زودتر جداش میکردی حالا ک نصف راه رو رفتی برنگرد
اینکه بچه بزرگ بشه خودش جدا میشه واین حرفا....واسه قدیم بود ن بچه های الان ک از بزرگترا باهوش تر و فهمیده تر هستن
چند شب پیشش بخاب ک عادت کنه
ب اتاقش ک عادت کرد جدا شو
و بهش اطمینان بده هر وقت دوس داشته باشه و صدات بزنه میری پیشش
من پسرمو دو سالگی جدا کردم و خیلی راضیم

هر وقت خواست جداش کنید

خب اگه تازه اولش بوده ک خواستین جدا بخوابه
باید یه مدت پیشش بخوابین تا مطمئن بشه عادت کنه بعد کم کم جاتونو فاصله بدین ازش دور شین
بعد هم اگه بیدار شد برین پیشش وقتی خوابید دوباره برگردین بیرون

آفرین خودت جواب خودت و دادی بلاخره ی روزی میاد میگه مامان پیشم نیا و تنها باشم الان وقتش نیست یا باید زودتر جدا میکردی یا صبر کن ی وابستگی و ترسی تو این سن دارن چون با مفهوم ترس آشنا شدن

گناه داره به خدا

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام خانما یک نظر خواهی می‌خوام ازتون
من یک پسر ن دیک چهارسال دارم که خیلی شیطونه و جدا از شر و شیطون بودنش خیلی هم دست به زن داره بعد اینکه هروقت میریم مهمونی بچه ها بی که هستن اونجا رو میزنه همه ناراحتن از دستش هرچقدم باهاش صحبت میکنم اصلا متوجه نمیشه میگه ببخشید ولی دوباره به کارش ادامه میده وقتی هم جلوشو میگیرم خودمو میزنه این چند روز همش عید دیدنی رفتیم وچون دیگه خیلی اذیت کرد گفتم دیگه جایی نمیرم تا مادرشوهرش دیشب اصرار کرد بیا چرا بچه رو قایم میکنی بچه گناه داره منم گفتم پس دیر میام واسه افطار نمیام دیشب رفتم خونه خاله شوهرم و اینکه پسرم با توپ زد تو چشم یک از بچه های فامیل بعد اون بچه هم زد تو کمر پسرم منم گفتم باشه مشکی نیست زده خورده دوباره آخر شب دست یکی دیگه از بچه های فامیل رو کرد لای در و گاز گرفت ماهم وقتی داشتیم می رفتیم گفتم مامان برو بوسش کن عذر خواهی کن ازش بچه منم رفت جلو بوسش کنه اون بچه هم زد تو گوشش منم دوباره گفتم باشه مشکلی نیست نمیشه همش بچه من بزنه باید بفهمه که وقتی میزنی پس میزنن و اینکه از اون طرف باید عذر خواهی یاد بگیره حالا مادرشوهر م میگه چرا گذاشته بره معذرت خواهی کنه گور باباش که کتک خورده به درک چرا نوه من رو زدن بنظر شما من دارم اشتباه میکنم یا مادرشوهرم