هعی پیرمون کرد بارداری منم بچم بدنیا اومد گفتم خداروشکز بلاخره تا سی هشت هفته رسوندمش الان هر روز ی چالش جدید داریم ولی خداروشکر اینام میگزره خداروشکر ک نی نیهامون سالم کنارمونن
هی .منم سخت ترین روزا رو گذروندم .با بچه ای ک ۳۳هفته با وزن۱۷۰۰بدنیا اومد .پزشک زنان ک جیغ میزد باید فوری ببرمت اتاق عمل وگرنه بچه الان میمیره .میگف زنگ بزنین ۱۱۰نمیزارم از بیمارستان بیرون بره .آخه شهرمون امکانات نداش میخاستم برم جای دیگه.بچم۱۱روز nicuبود .بعدش اومد خونه اندازه کف دستم بود .چن روز درگیر ضربان قلب بالاش بودیم هی بردیم دکتر .بعد چشمش خونریزی کرد بردن اتاق عمل تزریق انجام دادن .الآنم هنوز درگیر چشمش هستم.حساسیت ب پروتئین گاوی .رفلاکس.اووووووف.چقد سختی
من چرا گریم گرفت با نوشته هات
پسرم سه روز NICU بود هنوز عوارض حال بدش رو من هست تو چی کشیدی
امیدوارم از این به بعد انقدر برات خوب پیش بره که جبران همه اتفاق های بد بشه
ومنی که دقیقا همینا رو تجربه کردم توشه غربت علاوه بر اینها مادر بزرگم همراه مادرم اومده بود خونمون پیشم بمونن یه روز که رفتن بیرون حال وهواشون عوض بشه وبرای بچه خرده ریزه بگیرن مادر بزرگم افتاده بود پسرش خرده بود به پله از اونجا با آمبولانس برده بودن بیمارستان چند روز بستری بود ومادرم پیشش میموند وسرش کلی بخیه خورد
باشکم بخیه خورده و بچه ای که زردی داشت ووزنش2400بود وبا یه بچه مدرسه ای با اشک واسترس روزا وشبهامو گذروندم
عزیزم خداروشکر که گذشت منم 38هفته زایمان کردم چون سرکلااژی بودم برا طبعی رفتم اما سزارین شدم قبلش هم دوتا سقط داشتم و سر دخترم همش خواب بودم و نمیتونستم تکون بخورم دخترم با وزن 3کیلو به دنیا اومد
سخت بود ولی گذشت و خداروشکر نی نی هامون کنارمونن
عزیزم خداروشکر جقتتون سالمین اون روزا هم گذشت
ایشالله که دیگه هیچ وقت
غصه نخوری همیشه بخندی . منم بدتر از شما درد کشیدم غصه خوردم گریه کردم و هیچ همدمی نداشتم یکی مثل همسر خوب که پشتم باشه حامی باشه ولی متاسفانه خودم بودم خودم . خدا کنه آدم وقتی غصه می خوره یه بار خوب داشته باشه
عزیزم 🥹🥰🥰🥰
منم طبیعی زایمان کردم همه جیغ میکشیدن من فقط میگفتم خدااا ...خداااجان....همین
زایمان هم کردم بچم سه شب بستری شد چون شیر پرید تو گلوش گفتن عفونت کرده 😏منم کلی اذیت شدم اون خاطره تلخ شب بیداری ها افسردگیم دو چندان شد و مدام گریه میکردم
چقدر شبیه هم هستیم
با این تفاوت که دختر من ۳۸هفته و۶روز با ۳کیلو وزن بدنیا اومد و زردی بخاطر ناسازگاری خونی با مادر بستری شد و وزن کمکرد شیرخشک دادم بهش هنوزم لاغره
ولی با این همه سختی
خداروشکر میکنم تنش سالمه
عزیزم خدا حفظش کنه برات
هممون بعد زایمان تجربهای تلخ و شیرین زیادی داشتیم
دختر منم وزن اضاف نکرد
کمکی میخوره
انشاالله ک همه بچها صحیح و سالم باشن
متاسفانه یه سری اتفاقا هیچ وقت فراموش نمیشه ممکنه بگذره کمرنگ بشه کلی اتفاقای قشنگ پشت بندش بیاد ولی اون اتفاقه جاش همیشه درد میگیره…
تمام اینارو منم تجربه کردم اما هفته بالا تر الانم ک شیر نمیخوره سه روز لاغر شده دست و دلم ب هیچ کاری نمیره ک پاشم جامو جم کنم حتی
برای پسرم خاله ها دعا کنین قلبش سوراخ 😔😔😔😔
سلام مادرا یه سوال داشتم پسر من موقع زایمان اصلا گریه نکرد زایمان طبیعی بود همه بهم میگن باید گریه میکرد موقع زایمان
الهی.میگمابنظرم پسرت باپسرمن شبیهن یکم
خداروشکر که گذشته و الان نی نی ناز پیشته بگیرش به شیرخشک نگران نباش
اکثراً اینجور شدیم
من دو روز مونده به وقت سزارینم دردم گرفت سزارین شدم 😅🤐
پسرم زردی گرفت دست تنها با شکم پاره یه بچه دوساله دیگه دارم
رمان دارم اگه بخام تعریف کنم
تازه پسر بزرگمم دوسال پیش دقیقا مثل شما درد زایمان طبیعی کشیدم ضربان قلب بچه کم شد بردنم سزارین و بچه یع هفته رفت دستگاه
فک نکن تنهایی اکثریت سختی داشتیم
عزیزم فتق ناف پسرت خوب شد یان
میگن روزای بارداری و روزای بعد زایمان رو زنا هیچوقت فراموش نمیکنن چون سختترین روزاس
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.