۸ پاسخ

الهی عزیزم..
ترس به دلت راه نده
بیدار شد یجوری سرگرمش کن
قربون صدقش برو که مثلا پوشک بیار برای داداشی
تشویقش کن
زنگ بزن با مامانت تلفنی صحبت کن
یجوری که بشنوه بگو مامان ارسلان انقد بهم کمک میکنه
تو بچه داری ، به منو داداشش کمک میکنه
خیلی مرد شده
الکی با این حرفها هندونه بذار زیر بغلش بذار دلش نرم شه به تو و بچه

خلاصش اینه که اگه تو شوهرت پیشت بود
مامانت بود
من میتونم بگم از ۲۴ ساعت شبانه روز
۲۰ ساعتش و با این بچه ها تنهام
توکلم به خداست.خودش ببینه که داری تلاش میکنی و توکل کردی به خودش
ی جوری همه چیز اوکی میشه
که تا یک ماه دیگه همه حرفات تغییر کرده
دیگه اوضاع تحت تسلطته

واسه اینکه سمتت برگرده
کارایی که ی عمر نذاشتی انجام بده
برای دختر آرایش کردن
آشپزی کردن
برای پسر و تو مادر پسری میدونی
بزار انجام بده
با هم انجام بدید
میخواسته دست بزنه به ابزار باباش
بیار ابزار و بگو بیا با هم ماشینت و درست کنیم
ی تایم و شب ها مثلا دو ساعت هوا که خوبه خانوادگی برید بیرون
بابا با نی نی تو ماشین باشه اگه سر بچت می‌ترسی
تو باهاش برو تو پارک
کلی باهم بازی کنید
تو روز هر کار بدی کرد بهش بگو پارک نمیریما
بابا گفته اگه من ازت راضی باشم میریم
بهش بگو بزار داداش یاد بگیره بشینه
اونوقت میزارمش تو تاب تو هلش میدی
امید بده
بزار بفهمه که بزرگ میشه

به کارای غلط بچت توجه نکن
واسه جلب توجه هست
گریه میکنه نگاش نکن
وسایل و به هم میریزه اخم کن و بهش بگو خودت باید جمع کنی وگرنه اسباب بازی جدید خبری نیست
در عوض کارای خوبش و بزرگ کن
قربون پسرم برم که راه میره
قربون پسرم برم که حرف میزنه
قربونش برم که به میخوره
بزار بفهمه تو خیلی بیشتر از کوچیکه دوسش داری
بزارش تو رقابت
اگه هم سنی داره تو آشنا و فامیل
بگو همیشه مثلا میلاد میگه که داداش ارسلان و بدید به من
بدیم بهش؟
مطمئن باش میگه نه
اگرم گفت آره
بگو حیف شد بزرگ که بشه باهاش فوتبال بازی میکنه ولی تو تنهایی
عکس بچگیاش و باهم هر روز ببینید
بگو تو هم اندازه نی نی بودی
شیرت دادم
عوضت گردم
ببینه به چشم که برای اونم کردی
بهش بگو اینم بزرگ میشه میاد بازی میکنه باهات
بهش امید بده
بهش بگو قربون پای کوچولوت برم
بزار بفهمه تو نظر شما اونم کوچولو هست
دائم بهش بگو
وقت باهاش بگذرون
ازش کار بخواه
بگو باید نی نی رو عوض کنیم پوشکش و بیار
باید نی نی رو شیر بدیم بالش و بیار
همه کاراش و باهم بکنید
اوایل دوست نداره
ولی تو واسه هر کار خوبی که کرد ذوق کن
بگو ماشالله به پسرم که پوشک و آورد
به طرف نی نی کوچولو بگو که ببین داداشته هااا
حواسش بهت هست
نمیده تو رو به هیشکی
دوست داره
تلقین مهم ترین چیزه
بگو دیشب که رفتی بیرون با بابا
نی نی کلی گریه کرد
چون تو رو نمی‌دید
تو که نمیدونی چقدر دوست داره
همش به من میگه من عاشق ارسلانم
تو مادر هستی
میتونی که مدیریت کنی
فکر چاره باش تا کمک بقیه

عزیزم تفاوت سنی بچه های من ۲ سال و ۹ ماه هست
ببین زمانی که شروع کرد به گریه کردن برای باباش
یک بار فقط یک بار براش توضیح میدی که بابا رفته سرکار تا پول بیاره تا بتونیم برات به بخریم و اسباب بازی بخریم
اگر شروع کرد به گریه کردن بزن به در بی توجهی
سخته ولی نگاشم نکن
قشنگ نیم ساعت که گریه کرد حس کردی از گریه کردن خسته شده برو سمتش
البته تو تایم گریش تلویزیون روشن باشه شاید یکهو ی چیزی بیاد حواسش پرت بشه
بعدش که خسته شد از گریه( ممکنه قطع نشده باشه ها ولی میفهمی خسته شده از گریه کردن)
با ی خوراکی خوشمزه برو سمتش
بگو بفرما بابا خریده
رفته سرکار پول آورده تا برای پسرش به بخره
بعد برید بالا سر نی نی جدید بهش بگو ولی این دندون نداره که نمیخوره( ی جوری بهش نشون بده که انگاری واقعا کوچیکه میخواد بستنی رو ولی بهش نمیدی )
بگو به پسرم میدم که دندون داره
ببین خیلی کارا باید بکنی
ولی اولش اعتماد به خودت و توکل به خداست
تا نگاهت به شوهر و خواهر شوهر و مادر و این حرفاست بدون که نمیتونی مدیریت کنی
دختر خوب دوتا رو تو زاییدی و خدا بهت داده
ی چیزی توت دیده که داده دیگه
توکل کن به خودش
کارایی که میگمم انجام بده
یک هفته اول سخته
کم کم همه عادت میکنید

من همش فک میکنم اگ تنها شم بچم گریه کنه منم میشینم باهاش گریه میکنم🫤🫤
درحالیکه الانم کارا بچمو خودم میکنما ولی از تنها بودن باهاش میترسم

سخته عزیزم درکت میکنم

الهی عزیزم

سوال های مرتبط