سلام خانوما من با مادرشوهرم اینا توی یه ساختمونم بعد دخترم هرروز میگه برم چون از نوزادیش مادرشوهرم هرروز میبردش عادت کرده اینم بعد دوتا نکته هست هم اینکه دخترمن بخاطر مشکل رفلاکس دکتر گفته باید ۵ یا ۶ وعده بخوره چون تو هروعده حجم خیلی کمی میتونه بخوره یه رژیمی هم داره که نباید خیلی چیزا رو بخوره و چون وزنش کمه باید چیزاش اجرا بشه
خلاصه وقتی میره اونجا اینقدر دیر میاد که یکی از وعده های غذاش حذف میشه
بعد الانم مدتیه ریه دخترم حساس شده بخصوص شبا خیلی سرفه میکنه و مادرشوهرم نزدیک اذان مغرب اسپند دود میکنه اینقدر زیاد که بعد از دوساعت در خونه رو باز کنی باز بو میاد و ایم برای ریه ی دخترم بده سرفه هاش ببشتر میشه
الان من نمیدونم کی بزارم بره خونه ی اونا اگر قبل ناهار بره که دیگه ناهار نمیاد اونجا میخوره من باید تنها ناهار بخورم که خیلی سختمه اگر بعد ناهار بره که تازه عصر میبرنش بالا پشت بوم و سه چهارساعت بعد میاد و وعده های غذاش حذف میشه و به اسپند دود کردن هم میخوره
امشب یکم پیش گذاشتم بره باز بوی اسپند میومد میترسم باز سرفه هاش شدید بشه
چیکار کنم بنظرتون؟

۱۱ پاسخ

ب مادرشوهرت مشکلات دخترتو توضیح بده بگو اسفند نریز وقتی اونجاس، چقدر بی عقله باید مراعات نوه شو بکنه وقتی میبرتش، و بهش بگو این وعده غذاییشو ببر بهش بده بخوره حتما چون دکترش گفته

از اول نباید میزاشتی
الانم تایمی که میدونی میاد بزن بیرون دخترتو ببر پارکی جایی تا شبم پیدات نشه یه مدت هرروز همینکارو کن

اسپند برای ریه خیلی بده
بهشون بگو وعده های غذاییشو بدن یا اسپند دود نکنن

اونجا هم چیزی بخوره خیلی وقتا از چیزاییه که براش خوب نیست اگر یکی دوساعته میومد خوب بود ولی طولانی که میره چالش میشه

صبح بعد صبحونه بفرست تا موقع ناهار خسته میشه میاد

برا دخترت شرط بذار بگو برو اونجا هرموقع صدات كردم بيا غذاتو بخور وگرنه اجازه نميدم بري
بهتره بعد صبحانه اش بفرستي بره هم خودت به كارهات ميرسي هم تا وقت بعدي غذاش زياد مونده بمحض تموم كردن صبحانه بذار بره يااينكه اصلا بذار اونجا بره صبحانه شوو بخوره غذاشم بذار توو ظرف بده بهش بگو اونجا رفتي اينارو بخور
توو قانونت سر سهت باش بذار ياد بگيره بعد از ظهراهم ديتشو بگير ببرش پاكر خانه بازي يا ملاسي حايي ثبت نامش كن
از الان روو اين چيزها كار كن فردا دوميتم بياد بسلامتي تا اونم ازين درس بگيره وگرنه دوتاسون اينحوري باسن بيچاره ات ميكنن🫠

من حس میکنم تو اخرشم باید ی دعوای درست حسابی رابندازی بچتم یه تنبیه درست حسابی بکنی تاهمچی برگرده به روال عادیش

بنظرم فقط به شوهرت بگو بهشون بگه.منم با مادرشوهرم تو یک ساختمونیم پسرم خیلی وابسته اوناست بیشتر روز خونه اوناست بخاطر اینکه گوشی بهش میدن میره تو اینستا
هر چی بهشون غیر مستقیم میگم گوشی ندین بازم کار خودشونو میکنن.به شوهرم گفتم بهشون میگه بازم انگار نه انگار

خو وعده غذاش رو اماده کن ببراونجا بده بهش با بایدنزاری کلا بره اگرم میزاری اینکاروبکن

خب موقع غذاش میشه غذاشو ببر اونجا بهش بده

نزار بره. ب چیزای دیگه وابسته‌اش‌کن . ب پارک دوستاش‌

سوال های مرتبط

مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۷ ماهگی
مامانا تو رو خدا بیایید خواهرانه و منطقی منو
راهنمایی کنید.
شاید از نظر خیلی ها موضوع  پیش پا افتاده باشه ولی تحملش برای من سخته
ما ۴ ماهه اومدیم توی خونه جدید اینجا بچه ها از صبح میان توی حیاط ساختمان بازی تا شب دنبال بچه منم میان که بره باهاشون بازی گاهی اوقات حتی واسه ناهار یت شامم به زور میاد توی خونه.
از طرفی بچه ها با دست فوش های بد میدن که متاسفانه پسرم منم میاد خونه میگه فلانی این کارو کرد.
چند روز پیش هم یکی از بچه ها جای خصوصی شو نشون داده بود.
امروز پسرمو صدا کردن که بره بازی من دیدم صدای بچه ها نمیاد بلافاصله پشت سرش رفتم پایین دیدم بچه ها دارن آروم صحبت میکنن پسرمو آوردم بالا و در رو قفل کردم الان که از پسرم پرسیدم چیکار میکردن گفت جای خصوصی شونو نشون میدادن.
من زیاد نمیزارم پسرم بره بیرون.
عصر همه خانما پایین بودن بهم گفتن نمیزاری پسرت بیاد بیرون منم گفتم بچه ها بی ادبن  خوشم نمیاد یاد بگیره یکیشون گفت منم بچه اولمو خوب تربیت کردم ولی سر دومی بیخیال هرکار میخواد بکنه آخرش یاد میگیره (این خانم مدیر مدرسه هم هست) یکیشون گفت بچه اوله حساسی واسه دومی خوب میشی.
ولی من ده تا بچه هم داشته باشم نمیتونم نسبت به تربیتش بی تفاوت باشم.
این مدت هم پسرمو چندتا کلاس ثبت نام کردم. عصرها هم شوهرم بره بیرون  ماهم باهاش میریم  که پسرم نخواد بره توی حیاط.
وقتایی هم که میره یا دنبالش میرم یا از بالا نگاهش میکنم.
ولی کم آوردم نمیتونیم جابه جا بشیم چون سر همین خونه کلی بدهی داریم.
دیگه نمیتونم زیاد برم از خونه بیرون با بچه کوچیک سخته برام.
خسته شدم