منم شهر غریبم خانوادم شوهرم سال ماه نمیبینم شوهرمم ۷ صبح میره تا ۷ شب خودم تنها تو خونه
بیخوابی کارای خونه کسلی تمام موهام داره میریزه صورتم بی رنگ و رو شده
دعا کن کارام جور شه برم پیش مامانم خونه بگیرم ترکیدم
چن شب پیش بجه کوچکه رو خوابوندم دیدم حالت تهوع دارم دس و پام شله به دختر بزرگترم گفتم کمی استراحت میکنم چشام بستم وبیهوش شدم از خستگی یهو چش باز کردم دیدم نیم ساعت خوابیدم نمیدونید چ حالی داد ولی یهو نگران بچهام شدم گفتم اگه یوفت من بلا سرم بیاد کی به داد اینا میرسه
دقیقا شرایط توام فقط جاری اینا پیش ک اعتماد ندارم بچم پیش کسی کلا بزارم انقد خواب دارم دلم ی خیال راحت میخاد تا در کوچه برم ولی نمیشه من انقد ضعیف شدم بلند میشم سرم گیج میره چشمام سیاهی
سلام خوبی ب خودت سخت نگیر بچتو بزار کالسکه برو خرید و پیاده روی من این کارو میکنم من تو شهر خودمم زندگی میکنم ولی کسی نیس بچمو بزارم پیشش
اگه بخوام پیش مادر شوهرم بزارمم خواهر شوهرم مرتب اونجاست بچه ش بچمو اذیت میکنه اونام عین خیالشون نیست بغلش کنه بندازتش زمین هم میگن چیزی نشده کلا بیخیالن
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.