۴ پاسخ

خوببب

منکه مردم وزنده شدم🫠

مبارک باشه عزیزم کدوم بیمارستان بودی راضی بودی ؟

خب دیگ

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۳ ماهگی
سلام دوستای عزیز بلاخره من تونستم تایم خالی گیر بیارم و بیام تجربه زایمانم رو بگم من تاریخ انتی ما برا ۱۷ بهمن بود و من منتظر ک درد و ماه دردم شروع بشه اما دریغ از کوچیک ترین درد بهداشت و دکتر بهم گفتن ک باید هر روز ان اس تی بگیری ک مشکلی پیش نیاد من همه ان اس تی ها مو مطب دکتر انجام میدادم روز ۱۸بهمن ک پنجشنبه میشد از شانس ....... دکترم نبود و بهداشت گفت برو بيمارستان بگیر منم رفتم این اس تی هم نگرفتن و گفتن چون یک روز از تاریخ ان تی گذشته بستری باید بشی و اینطوی شد ک من بدون زره ایی درد بستری شدم و رفتم بخش زایمان ب اتاق ک رسیدم اومدن اولین معاینه رو انجام دادن و گفتن دهانه رحم هیچی باز نيست ی قرص زیر زبونم گذاشتن و اکسیژن وصلم کردن رفتن بعد یک ساعت اومدن و معاینه دومم انجام و یک سانت بودم😞از ساعت ۶عصر تا ۸شب من یک سانت بودم تو اتاق خودم ورزشم میکردم ک پیشرفت ک نکرد بعدش نمیدونم چی بود بهم گفتن بزار ی لوله برات بزاریم ک رحمت بدون درد باز بشه منم اجازه دادم و خیلی دردناک ک حتی ندیدم چی بود رو داخل کردن و گفتن تکون نخور ی سرمم وصل اون کردن ک ب داخل بود دردام شروع شده بود بی تاب بودم دلم میخواست راه برم نمیزاشتن از ۸تا۱۱شب با اون دستگاه دردناک شدم ۳سانت ک خودشونم تعجب کردن ....
مامان نازگلی🧚‍♀️ مامان نازگلی🧚‍♀️ ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی2
نوزدهم صبح ساعت 6 رفتیم بیمارستان و تا 7 کارای بستری انجام شد و رفتم زایشگاه تا ساعت 9 ازم ان اس تی میگرفتن و معاینه کردن گفتن 2 سانتی و لگنت خیلی عالیه و این حرفا بماند ک معاینه ها برا من واقعا یه کابوس وحشتنااااک بود انقدر ک درد داشتم ساعتای 9 صبح یه ریزه قرص ک فک کنم ده تیکش کرده بودن دادن بهم و گذاشتم زیر زبونم گفتن کم کم دردات شروع میشه بعد دوباره ان اس تی گذاشتن ک داشت درد و انقباض و نشون میداد ولی من خیلی کم حس میکردم از دردای پریود خیلی خیلی کمتر اون معطلی ک هیچکاری هم نداشتم بیشتر کلافم میکرد تا ساعتای 1 ظهر ک دوباره یه تیکه قرص دیگه بهم دادن و ازون ب بعد دیگه دردام شروع شد اولش کم بود ک رو تخت اوکی بودم بعد هی داشت بیشتر میشد ک دیگه بلند شدم و فقط نفس عمیق میکشیدم و ورزش میکردم و با همینا خودم و اروم مبکردم تا ساعتای 4 ک اومدن معاینه کردن گفتن 3 سانتی و الان میان ک بهت اپیدورال بزنن (من از قبل هماهنگ کرده بودم) گفتم هنوز خوبم و میتونم تحمل کنم ولی گفتن مشکلی نیست دیگ میتونی بگیری اینم بگم تو این فاصله تخت روبرویی من دو نفر بودن ک قبل من اپیدورال گرفتن و من تمام مراحلشو دیدم یکم استرسم کم شد (اونجا فهمیدم کیفیت امپول های بی حسی و اینکه دکتری ک تزریق میکنه چقد ماهر باشه رو عوارض بعدش خیلی تاثیر داره پس حواستون باشه حتما بیمارستان خوب برید ک دکتر خوبم داشته باشه) خلاصه دکتر ک آقا هم بود اومد و من اماده شدم و اپیدورال و زدن ک بدون درد نبود اما قابل تحمل فقط همینکه حس میکردم سوزن لای مهره های کمرم در حرکته خیلی عذاب بود بعد ک تموم شد دراز کشیدم و بعد ده دقیقه کم کم بی حس شدم و پاهامم کرخت شد
مامان حلماوحسین😍 مامان حلماوحسین😍 ۱ ماهگی
بستری شدم ساعت ۱۲ظهر با ۴سانت بهم آن اس تی وصل کردن همش انقباض بود و دردمم شدید اصن آروم نمیشدم دیگ مامانم ب ماما همراه هم گفته بود بیا اونم گفته بود قرارداد روی ۶سانته اگ بیام اضافه میگیرم مامانمم گفته بود اشکال نداره بچمو دارن میکشن مامای بالا سرم سه تا شیاف گل مغربی برام گذاشت گف اینا کمک می‌کنه دهانه رحم نرم بشه تا ساعت۱ونیم درد شدید داشتم ماما همراه هم اومد دیگ شروع کرد ب ورزش دادن نمی‌تونستم طاقت بیارم دیگ همش حالت سجده میشدم کیسه آب گرم میزاش رو کمرم هی شدید میشد دردام ولی واقعا خیلی مامای مهربانی بود دیگ همینجور ورزش میداد تا اینکه هی دهانه رحم باز شد و کیسه آب پاره کردن و شدم۱۰سانت و ساعت۱۴:۴۵ زایمان کردم ولی ب سختی بچم درشت بود ماشاالله ۴کیلو بود پارع شدم و۱۵تا بخیه خوردم و دیگ واقعا هلاک شدم همه تعجب کردن چجور تونستم زایمان کنم انقد سریع ب فاصله ۱ساعت و نیم و خدا واقعا هوامو داشت ازش ممنونم و میخام همیشه نگهدار حسینم و حلما جونم باش و بع همه مامانای باردار خودش کمک کنه
مامان راܥ‌‌ࡐ‌ࡅ࡙ࡍ߭👼🩵 مامان راܥ‌‌ࡐ‌ࡅ࡙ࡍ߭👼🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت 3️⃣
دیگه وقتی اومدیم تو زایشگاه تا نیم ساعت اولش مامانم پیشم بود و دیگه بیرونش کردن تنهای تنها شدم و استرسم ۱۰۰۰ برابر شد🥲🥲
دیگه ساعت ۷ونیم بود زنگ مامام زدم گفتم ۳ سانت شدم زودی خودتو برسون ک طاقت ندارم
ساعت ۸ مامام اومد و معاینه کردن ۴ سانت شده بودم
ساعت ۸ونیم دیگه کم کم جیغ زدنام شروع شد 🥺
اصلا فکرشو نمیکردم ک اینقدر سخت و دردناک باشه
البته بدن هرکسی فرق داره و درد های همه شبیه هم نیس
این تجربه منه و من دارم از تجربه خودم میگم کسی نترسه و فاز نصیحت بر نداره لطفا❤️
از ساعت ۹ با مامام ورزش کردیم و نیم ساعتی یکبار ان اس تی میگرفتن ازم
ساعت ۱۰ونیم معاینه ام کردن ۷ سانت شده بودم 😍
اومدن کیسه آبمو پاره کردن و شدم ۶ سانت😮‍💨
از من ب شما نصیحت حتما حتما مامای همراه بگیرید خیلی کمکتون میکنه
ب من در حین دردام ورزش میداد و در حین ول شدن دردام آبمیوه و خرما میداد میخوردم جون میگرفتم🥹
ساعت ۱۲ بود ک خیلی خیلی درد داشتم التماسش التماسشون میکردم میگفتم توروخدا یا ببریدم سزارین یا اپیدورال بزنین بهم
وقتی اینطوری گفتم دیگه گاز انتونوکس برام آوردن یه سوزن زدن تو پام دوتا سوزن زدن تو سرم دوتا ام کرد تو واژنم خالی کرد🫤
ولی اصلا یادم نبود بپرسم ببینم چند تا سوزن فشار بهم زدن🫡
وقتی اینارو برام تزریق کردن اندازه ۲۰ درصد دردام کمتر شد
هرچی می‌پرسیدم میگفتم اینا چی هست بهم تزریق میکنین جواب نمیدادن
ولی اون گاز انتونوکس خیلیییی آدمو گیج می‌کرد
من انگار یهویی خواب میرفتم و بیدار میشدم
ولی خوب بود انگار میرفتی تو فضا🤣🤣
تا الانم هنوز اون حالت گیجیش رو دارم 🥺 فراموشی گرفتم خیلی کم هوش شدم خیلی خیلی زیاد
مامان محمد مهزیار مامان محمد مهزیار ۵ ماهگی
*تجربه زایمان طبیعی
پارت سوم
دیگه اولین سِرم رو به من تقریبا ساعت ۹ بود زدن...بهم گفتن ابمیوه بخور و ان اس تی گرفتن و اومدن معاینه و ...گفتن همه چی خوبه..دکترمم به همشون سفارش کرد اذیت نشه اصلا..خدایش ازونجا به بعد همه خیلی باهام خوب و مهربون برخورد کردن و حواسشون کلا به من بود..اتاق زایمان طبیعی دوتا کنار هم بود از وسط درب داشت..یه اتاق با تمام امکانات ورزشی و جکوزی و...و یه اتاقم خود زایمان..تو اتاق ورزش هم دوتا تخت داشت حتی..
دیگه بعد ان اس تی اومدن اولین سرم فشار رو با دوز کم بهم زدن.ساعت ۱۰ شروعش بود.دردام کم کم شروع شد..خفیف و اروم و قابل تحمل..منم کم کم راه میرفتم..ساعت ۱۱ اومدن معاینه گفتن ۳ سانت.پیشرفت عالی..من فکر کردم الکی میگن کلی قسم که واقعا راستشو میگیم لگنت عالیه تو راحت زایمان میکنی..دیگه یکوچولو دردا بیشتر شد و من میرفتم سرویس و میومدم و کم کم رو توپ رو میخواستم شروع کنم اومدن معاینه گفتن ۵ سانت شدی..امپول بعدی رو زدن سرم و دیگه منم همزمان با دردا گاهی نفس گیری میکردم گاهی ناخواسته صدام درمیومد..ساعت ۱ اومدن معاینه گفتن عااالی.عالی شدی ۶ یا ۷ سانت..اینجا دیگه دردام واقعا شروع شده بود..من چون شرایطم واس زایمان اونجوری شده بود ماماهمراه رو کنسل کردم.اما همسرم و مادرم هر دو کلا کنارم بودن.ماماها و پرستارا هم همش میومدن بهم سر میزدن و مواظبم بودن.دکترمم جویای حالم بود..وقتی گفتن ۷ سانت گفتن به دکترم اطلاع بدید قول داده بیاد پیشم..اومدن کیسه ابمو بزنن که موندم.وقتایی که درد و انقباض داشتم اونا هم میموندن اروم میشدم انجام میدادن..تو همون ۶ سانت کیسه اب رو زدن و گفتن تا میتونی رو توپ کار کن..منم دردام بیشتر شد.