۶ پاسخ

احتمالا خودت منو بشناسی همه با هم همدردیم،فقط میتونم بهت بگم خوشبحالت که سه هفته از من جلوتری و زودتر تموم میشه برای تو😂به آخرش فکر کن بالاخره تموم میشه سه ماه مونده😅انشالله به خیر و خوبی و خوشی به دنیا بیان همه بچه ها

تنها نیستی عزیز دلم منم بارداری سختی رو دارم میگذرونم ازهمون اول که درگیر تهوع و بی اشتهایی و بیزاری از بو و غذا هستم، کمردردای وحشتناک، تنگی نفس و تپش قلب، کم خونی افت فشار، جفت پایین، طول سرویکس لب مرز، استراحت مطلق، استرس، بیخوابی، بدن درد.... اینقد افسرده شدم ک هرروز گریه میکنم از ریختو قیافه افتادم داغونم زیرچشام سیاه شده از بس دارم عذاب تحمل میکنم... دیگه نمیتونم تحمل کنم فقط روز شماری میکنم ک بگذره 😭کاش خدا ی رحمی کنه

سلام مامان آراز
منم بارداری سختی داشتم
از اولش ویار ب غذا و حالت تهو زیاد و معده درد و سوزش معده داشتم تا ماه پنجم
ماه پنج ک تموم شد سرما خوردگی دوهفته و خورده ای گرفتم بعدش تنگی نفس و تپش قلب و استرس و وسواس گرفتم ک دارم
ینی همش گریه میکردم و میکنم
این آخریا درد کمر و واژن درد هم اضافه شد
اصلا من تا الان ۲و نیم کیلو اضافه کردم خلاصه با شب نخوابی و بی خوابی اعصابم خورد شد
منم بارداری خیلی سختی دارم
ینی دیگه توبه کردم هر کی منو میبینه فک نمیکنه ک حاملم و شبیه معتادا شدم 😂
ایشالا خدا کمک دوتامون کنه ک از الان ب بعد راحت بشیم راستی کلی دکتر و بیمارستان رفتم هیشکی نفهمید چرا حالم بده
مامان آراز من آزمایش دادم فهمیدن تیروئید دارم قرص میخورم و غلظت خون و امپول ناکسپرین میزنم
اگر غلظت خون و تیروئید داشته باشی تنگی نفسی بدتر میشه

منم خیلی سخت گذشت بهم تا اینجای بارداریم
از همون اول دردای زیر شکم داشتم و لکه بینی
لکه بینیم با هزار نذر و نیاز و.... خدارو شکر قطع شد
ولی دردای زیر دلم و واژنم هنوزم هست استخونای واژنم جوری درد میکنن که انگار خرد شدن نه میتونم بشینم نه میتونم بخوابم
تو این درد و سختیا با مادرهمسرم زندگی میکردیم هرروز جنگو و دعوا و اعصاب خردی میکرد نمیزاشت همسرم تو کارا کمکم کنه استراحت مطلق بودم حتی نمیزاشت برام یه لیوان چای درست کنه شوهرم....آخرشم مجبور شدیم از خونه خودمون بزنیم بیرون و .....بعدم با اون حال و بارداریم خونه جدا گرفتیم و اسباب کشی و پله و .....اینا یکمی از مشکلاتم تو بارداریمه افسردگی شدید گرفتم دیگه از هیچی لذت نمیبرم چیزی خوشحالم نمیکنه ولی به امید بدنیا اومدن بچم زنده ام و خدا رو شکر میکنم که تو اون سختیا خدا نزاشت بچم طوریش بشه عزیزم باید تحمل کرد و شکر خدارو بجا آورد

🥲منم بارداریم سخت پر استرس بود خیلی اذیت شدم مچ دستام انقد درد می‌کنه دیگه دارم به دردام عادت میکنم انگار

عزیزم منم خیلی بارداری سختی دارم باید صبور باشی

سوال های مرتبط