۳ پاسخ

دقیقا من سه هفتس گرفتم یهوویم گرفتم سرویسم کرده ۸یا ۹بیدارمیشه یعنی انقدر نق میزنه و بهونه میگیره دیونم میکنه تا شب شبم ۱ میخوابه

ماهلینم همینطوره

احساس میکنم پسرا اینطورن

سوال های مرتبط

مامان hamin مامان hamin ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز شبتون بخیر من حدود یه هفتست که شیر پسرمو به روش تدریجی قطع کردم پسر من خیلی وابسته شیر مادر بود هر ۱ ساعت شیر میخواست شب تا صبح چندین بار بیدار میشد همش میشنیدم که میگفتن از شیر گرفتن سخته استرس داشتم خواستم بهتون بگم اونقدری که میگن سخت نیست نگران نباشین فقط صبوری میخواد در مورد روش تدریجی هم براتون مینویسم که چطوره
روش تدریجی یا ۴×۴ یعنی ۴ تا ۴ روز طول میکشه وقتی بچه از خواب بیدار میشه مثلا ۷، ۸ صبح تا ساعت ۱ ظهر شیر ندین ، از ۱ بعدظهر تا فردا صبحش هر چی خواست بهش شیر بدین ۴ روز دوم از ۷ صبح تا ۷ بعدظهر شیر نمیدین ، ۴ روز سوم از صبح شیر نمیدین تا ساعت ۱۰ ، ۱۱ شب موقع خواب بهش شیر میدیم میخوابونیمش، ۴ روز چهارم یکم سخته بچه باید بدون شیر بخوابه عادت با شیر خوابوندن رو باید قطع کنیم(رو پا بخوابون، بغلش کن، تو گهواره یا هر روش دیگه فقط با شیر خوردن نخوابه) تو ۴ روز چهارم خواب عمیق باشه میتونیم شیر بدیم من ۳ شب نیمه شب بیدار شد شیر دادم از دیشب نصفه شبم قطع کردم.
تو این روزا باید صبور باشی بچرو بیرون ببری پارک ، خانه بازی ، خونه مادر یا مادرهمسر بچه دائم ذهنش درگیر باشه پسرم بدقلق ترین بود شدیدا وابسته به شیر اینجوری کم کم قطع کردم اول شیر روز قطع میشه بعد شیر شب، خوبیه این روش اینه که شیر مادر جمع نمیشه اذیت نمیشه بچه هم آسیب نمیبینه من فکر میکردم خیلی سخت باشه یا نتونم اما اصلا نگران نباش یکم سخته صبوری کنی میگذره.
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه