۳ پاسخ

مبارکشون باشه انشاالله 🥰
صدقه بده براشون 🧿

ایجانم عزیزم بلا به دور باشه ازشون.
مبارکشون باشه میشه بپرسم موتور شارژی چند گرفتی؟

چشم خورده گلم
ماشالا نازن
صدقه بده تخم مرغ بشکون

سوال های مرتبط

مامان کنجد مامان کنجد ۱۷ ماهگی
بچه ها امشب دخترم رو بردم دریا تقریبا میشه گفت اولین بار بود که بردم اینجوری بازی کنه
البته به قصد ساحل نرفته بودیم رفتیم پارک دیگه یهویی شد رفتیم کنار اب و رفت توی آب
لنا به حددددی ذوق کرده بود که نگو و نپرس هیجان زده بود قشنگ میخندید و میدوید و بازی میکرد هی میومد تو ساحل هی میدوییییید سمت اب کمرم شکست بخدا انقد گرفتمش
البته تمام لباساش خیس و شنی بود و پوشکش و منم به قصد ساحل نرفته بودم وسایل باهام نبود
همینطور لباسای خودمم خیس و پر از شن بودن
دیگه لباسای لنا رو در اوردم یه شلنگ اب بود یه کم بدنشو شستم شال خودمو پیچیدم دورش و اومدیم خونه مستقیم بردمش حمام
گریه کرد برای همون شال با شال رفت تو حموم و خلاصه شال هم خیس خیس
اومدیم بیرون هیچ جوره راضی نمیشد شال رو بده و پوشک و لباسش رو بپوشه خلاصه خیلی خیلی گریه کرد و یه کم شیر و سوپ بهش دادم و خوابید

خیلی تو فکرشم الان به نظرتون دریا رفتن مناسبش هست یا هنوز زوده؟
اونایی که میبرین دریا بگین چه وسایلی برمیدارین
مامان محیا مامان محیا ۱۷ ماهگی
سلام ب همگی
وای خدا امروز خیلی بخیرگذشت خداروهزاربارشکر
دخترم تواشپزخونه بود بغلش کردم همون موقع حس کردم یکم بهش فشاراومد ولی جدی نگرفتم بعد توبغلم بود دیدم دستشو گرفته و نق میزنه دیدم دست چپشو میماله و گریه میکنه دستشو از آرنج خم کردم بیشتر گریه کرد وای اینقد استرس گرفتم ک نگو شوهرمم بیرون بود شیرش دادم ک شوهرم اومد گفتم دست بچه اینطوری شده بعد سریع لباس پوشیدیم بردمیش پیش ی پیرمرده ک شکسته بنده(اخه شوهرم میگه دکترا هیچی بلد نیستن چن سال پیش ناخن پاش شکسته بود اونام تا زانو گچ گرفتن الان ناخنش کج جوش خورده)خلاصه خدا خیرش بده مرده رو تا نگاه کرد رو ب من گفت بدجور بغلش کردی شونش در رفته بعد شوهرم گفت ن خورده زمین(من از ترس اینک قشقرق درست نکنه الکی گفتم من تواتاق بودم توحال خورده زمین )خلاصه شونشو جا انداخت خداروشکر دیدم بعدش دستشو حرکت داد و تونست باهر دوتا دستش اشیا رو بگیره وای چقد استرس کشیدم گفت تا ۲روز مراقبت کنید چون کوچیکه سریع خوب میشه
توروخدا مواظب کوچولوهاتون باشید الکی الکی اینقد راحت دخترم کلی اذیت شد بمیرم براش😭😭😭
مامان 🩷 "میرال" ❤️ مامان 🩷 "میرال" ❤️ ۱ سالگی
چشمتون دیشب منو نبینه..میرال رو بردم دکتر..نشستیم..به شوهرم گفتم تو سرکار بودی برات غذا اوردم برو توو ماشین بخور تموم کردی بیا گفت میرال اذیتت میکنه گفتم نه برو خیالت راحت.. خلاصه یک دقیقه ی اول میرال خوب بود دورش همش بچه کوچیک بود .. هم سنش، کوچیک تر و بزرگتر..از صندلی رفت پایین رفت سراغ بچه کوچیکه که پستونک دهنشه پستونک رو از دهنش در میورد دوباره میزاشت دهنش یا به مامانش میگفت بچه رو بده بغلم هیچی اوردم پیش خودم دید بچه داره شیر میخوره رفت سراغش به مامانش میگفت بچه رو بخوابون من بهش شیر بدم.. تا پیش خودم میوردم گریه میکرد و جیغ زد که بزار برم.. به وسایل همه دست میزد.. از صندلی ها میرفت بالا و دونه دونه روشون راه میرفت.. رفت بالا میز منشی همه چیو بهم ریخت😔
اینقدر عصبی شدم ها ولی به روو خودم نمیوردم.. از کت و کول همه میرفت بالا..باباش اومد بردش توو راه رو یعنی اون طبقه رو گذاشت روو سرش ..منشی رو خواهش کردم که فقط ردم کن رفتیم داخل .. دکتر روو صندلی چرخشی نشسته بود گیر داد باید بچرخونمت و دورت بزنم با صندلی.. چوب برداشت میگفت باید مثل دکتر معاینه کنم دهنشو .اینا فقط جزئی از کاراش بود.. جالب اینجاست که همه ی بچه ها ساکت و آروم بغل خانواده هاشون بودن بجز دختر من عین چی اون وسط میچرخید و فضولی میکرد 😔 یعنی بچه ی من تشخیص نمیده و اونا مشکلی ندارن که آرومن؟؟
بعد یه خانمی با حالت شوخی بهم گفت بچت به کی رفته بیش فعالیش؟
گفتم بچم زیادی کنجکاو و هوشیاره حتی دکتر هم گفت