۱۶ پاسخ

بی خیال بابا من مامانم میگه چرا لاغره میگم چاق باشه میگن چرا چاقه مهم سلامتیه

بابا دهن مردم رو که نمیشه بست، پسر کوچیکه ی من یک و نیم سالشه ۱۳ کیلو هست همه بهش میگن وای خیلی چاقه کم بهش بده پسر بزرگم سه و نیم سالشه و ۱۵ کیلو هست همه میگن وای خیلی لاغره یکم بهش برس، در حالی که من بهترین هارو مثل شما بهشون میرسم ولی اصلا حرف بقیع اصلا برام مهم نیست هرچی که عقل خودم بگه همون برام مهمه، مثلا من الان دغدغه ی خودم قد پسر اولم هست که ۹۷ اینا هست حس میکنم خیلی کمه خیلی نگرانم

دختر منم مث پسر شما ماشاالله خورد و خوراکش خیلی خوبه
ولی ثانیه ای اروم نمیگیره بس انرژی داره
ولی وزنش خوبه کمبود وزن نداره
هرکی میبینه میگه چه لاغر و ریز میز😏😑
بغلش که میکنن نظرشون عوض میشه🤣

دقیقاً تمام شرایط دختر منو داره، حرف دل منو زدی

دقیقاً تمام شرایط دختر منو داره، حرف دل منو زدی

ماشاالله ب این گل پسر بنظرم ک همه چیش خوبه قد و وزنش چقدره جسارتا؟؟؟

گفتن نرماله بعد اینکه خوب غذا میخوره ژنتیکشه حالا چاقی مگه چیه‌‌تنش سالم باشه زیادم چاق باشه همینجوری تا نوجونی چاق میمونه اذیت میشه

وا پسر به این خوشتیپی اصلا هم لاغر نیست خیلی هم خوبه

ولاخوبه.چون قدش بلندمعلوم نی.‌متوجه چه ماهی آرش

چرافکرمیکنی چاقی خوبه؟؟؟خوب تحرکشون زیاده.بروشاکرباش سالم

سلام اگه بهداشت میگه خوبه که خوبه چون روی نمودارشه.ولی اگه نگرانی ببر یه چکاپ کامل بده که مطمئن باشی مشکلی نداره

دختره منم همینه خیلی لاغره ولی همیشه دکترش گفته همه چیش عالیه الان ۱۴کیلو سلامتی ب چاقی نیست ک هرچند منم تا دلتون بخواد حرف شنیدم از همه

والا دیگه چی میخوای
ماشاالله بهش
خواب و خوراکش که خوبه
وزنشم پایین نیست
ناشکری نکن ، شاید ژنش هست
پسر خاله ام تا دبستان هم خیلی لاغر بود هم قدش از من کوتاه تر بود
یهو تو سن بلوغ قد کشید و تپل شد

خوبه که اونقدر هم لاغر نیس

چند کیلوعه این که تو عکسه که خیلیم خوبه چاق بشه که چی

خیلی هم خوبه محل حرف بقیه نده

سوال های مرتبط

مامان قندعسل مامان قندعسل ۳ سالگی
سلام مامانهای مهربون لطفا هرکسی تجربه داره بیاد منو راهنمایی کنه
پسرم 3.5 سالشه دخترم 3 ماه خیلی بد قلقه همش در حال گریه هست و با کوچک‌ترین صدا بیدار میشه
پسرم هم من سعی میکنم باهاش وقت بگذرونم نقاشی کنم آب بازی کنم ولی واقعا کشش ندارم دیگه کارهای خونه غذا درست کردن رسیدگی به بچه بی‌خوابی شبانه
از یه طرف هم پسرم خیلی به ابجیش گیر میده با اینکه من اصلا عکس‌العمل نشون نمیدم ولی تا میبنه خوابه سریع می‌ره بالا سرش خم میشه توی صورتش جیغ میزنه دخترمم از ترس شروع میکنه گریه کردن یا تا میبینه خوابهای صداش میزنه میگه باید بیدار شه
توی خونه همش بهم چسبیده دستشویی میرم بدو میاد پشت در
دیشب موقع خواب خیلی گریه میکرد که تنهام نزار میدونم ترس از دست دادنم رو داره ولی نمیدونم باید چیکار کنم واقعا کم آوردم باباشون هم تمام شیفت سرکاره مجبوره اضافه کار بیاسته تا بتونیم جوری که بچه ها میخوان زندگی کنیم ولی خودمم دیگه کشش ندارم آرزو یه خواب راحت دارم خواهر شوهرم وقتی باشه پسر بزرگه رو نگه میداره میبره پیش خودش وی دلم میخواد یکی دخترم رو بگیره پسرم رو ببرم پارک ببرم فروشگاه