۱۰ پاسخ

🙃اینم تز جدید

نه هیچ جا نشنیدم اینو

نه برا اولین بار دارم. می‌شنوم

ب بچه منم دادن ولی گفت تو بیمارستان پوشکشو باز نکن ببر خونه

عجب تا الان نشنیدم هیجکدوم از بچه هام تا الان این حرف نگفتن

برای ما ندادن حتی بهداشت به بقیه گفتن بیاین قطره فلج اطفال بدم بمن نداد

بلهههه؟؟😳بابا واسه خودش یه چیزی پرونده باور نکن

به منم نگفتن

به من نگفتن همچين چيزي

چرا ریختن ؟؟؟ شنیدم دادن به یه سری بچه ها اما چرا این کارو میکنن؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی🍓🍒 مامان توت فرنگی🍓🍒 ۶ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۷
بالاخره رسیدیم اتاق عمل و بگم که لباسهای بچه رو یه پلاستیک میدن که بذاری داخلش و با خودت می‌بری اونجا
گفتن بشین رو تخت و بعد لباسمو از پشت باز کرد و با به چیزی پشتمو داشت خیس میکرد و با خشک میکرد میخواست ضد عفونی کنه منم خیالم راحت بود چون هم نمی‌دیدم و گفتم تا موقعی که بیان اون آقا سوزن بزنه چند دقیقه ای فرصت داری چون همه تو فامیل سزارین کرده بودن گفتن که آقا میزنه
گفتن دستاتو بزار رو پات و کمر تو ثابت نگهدار و سرتو بده تو سینت اولش من بد فهمیدم فک کردم میگه شونه هاتو بده تو سینت
بعد گفت نه ببین سرت و درست کرده منم با خودم میگفتم خوب وقتی هنوز نیومده چرا الکی اینجوری بمونم و دیدم بله پشتم یکم سوخت و خود خانمه برام زد منم چون آماده نبودم و ترسیدم کمرم ی تکون ریز خورد که گفت تکون نده آمپول تو کمرته میخوای خودتو فلج کنی😳😐
بنظرم امپولش درد خاصی نداره فقط شاید ۳۰ یا ۴۰ ثانیه تو کمتر نگهمیدارع که مایعش کم کم بره یکم بده و یه حس بدی تو کمرته
بعد که کشیدن بیرون گف پاهات داغ نشد گفتم نه گف گز گز چی بازم گفتم نه بعد چند ثانیه دیدم پاهام داره کم کم سنگین میشه و گز گز می‌کنه گفتم بهش اونم گفت که سریع بیا جلو پاهاتو چفت هم کن چون بعد از تخت میفته پایین دراز کشیدم و پاهام درد رو نفهمیدم ولی دست که میخورد بهش حس داشت
مامان نيلای 🩷 مامان نيلای 🩷 ۱ ماهگی
پارت هفتم زایمان اول سزارین اختیاری🩵

اونجا پرستاره پرسید که چیشد مگه بهت شیاف نزاشتن اینقدر کل بخشو گذاشتی رو سرت اما اونجا یدونه خدمه بود بهم شیاف گذاشت اما چنان تاثیر گذار نبود
فقط اونجا که من درد میکشیدم و گریه میکردم از یه طرفمم مادرشوهرم بچه رو گرفته بود دستش و هی میگفت بیا به بچه شیر بدیم و من دستشو میکشیدم و میگفتم برو اونور من دارم میمیرم ولم کن اونم اولش یکم یکی دوبار شیر داد سینم اورد جلو اما من سریع میکشیدم که برو ولم کن دیگه اخرش اینقدر اصرار کرد منم اصلا حالم خوب نبود بچه هم با دست کشیدم و اونم میگفت بچه رو میخاستی بکشی دیگه شوهرم دید حالم خوب نیس به مامانش گفت بزار این حالش خوب شه بعد که بالخره ولم کرد😐😐
و بیخیال شیر دادن شد منم بعد اون مخدر که زدن دردم یکم کم شد و قابل تحمل تر شد دردم و مثل اولش نبود
پرستاره هم میگفت اون سرم برای خودت خوب بود که رحمت جمع بشه و شکمت بزرگ نمونه اما تا تموم بشه دیگه مردم زنده شدم
اما بعد اون مخدر خوب شدم و دیگ گریه نکردم و پرستار هم میگفت گریه کنی و اینجور بیقراری کنی تا اخر عمرت سردرد میگیریا منم دیگ ساکت شدم و گریه نکردم قبلشم خودم تو کیفم شیاف دیکلوفناک گذاشته بودم که
اگه اونجا دیر ب دیر شیاف دادن خودم بزارم
اونم به مامانم گفتم ی شیاف دیگه بزار من دردم از اینم کمتر بشه اونم از کیفم برداشت و گذاشت پرستاره هم میگفت زیاد نزارید هر شش ساعت هس اون...