سوال های مرتبط

مامان آیهان کوچولو مامان آیهان کوچولو ۱ ماهگی
تجربه زایمان
من ۱۶ ام رفتم دکتر بهم گفت ۲ سانت بازی برو پله بالا پایین کن رفتم ساختمان پزشکان ۱۰ طبقه رو بالا پایین کردم اومدم ولی دردی نداشتم مامانم گفت نرو اذیتت میکنن منم خلاصه نرفتم اومدم پیاده روی کردم و ورزشهای لگنی کردم ۱۷ ام هم رفتم ورزش لگنی خصوصی انجام دادم شب دردام شروع شد کمر درد داشتم منتظر موندم تا صبح رفتم ساعت ۶ بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت بودم بستری شدم تا ماما همراهم اومد ساعت ۸ بود هنوز ۵ سانت بودم ورزشارو شروع کردم کیسه آب و زدن ساعت ۱۰ دوباره ۵ سانت بودم دیگه تا امید شده بودم کامل که یهو بالا اوردم حس دفع پیدا کردم دردام زیاد شد اومد معاینه کردن ۸ سانت بودم آماده شدن برا زایمان ساعت ۱۱ و نیم با دردای زیاد زایمان کردم تا ۲ ریکاوری موندم بعد اومدم تو بخش ۶ تا بخیه بیرون خوردم داخلی هارو نمی‌دونم خلاصه خیلی سخت بود ولی گذشت
حتما حتما ماما همراه بگیرین خیلی خوبه خیلی
من ماسک بی دردی گرفتم اصلا تاثیری روم نداشت استفاده نکردم
مامان لنا و اِلا مامان لنا و اِلا ۳ ماهگی
سلام اومدم بالاخره از تجربه زایمانم بگم‌😁تازه فرصت شد و وقت کردم
دوستان میدونستن که من از چندروز قبل سیزده بدر درد داشتم اونم ب این خاطر بود که ورزشا شروع کرده بودم اما خیلی خفیف بود و همش میگفتم ربطی ب زایمان نداره.اما ی روز قبل ۱۳ بدر ساعت ۱۱ شب بود که بچم‌ حرکت نمی‌کرد از عصر هم حرکتش کم بود دیگ رفتم ان اس تی حرکتش خوب بود اما انقباض هم نشون داد .گفت درد داری گفتم آره میره و میاد .گفت با این انقباضا بیا معاینه کنم ببینم .معاینه کرد گفت ۲نیم ۳ سانت باز شدی اولش خواست بستری کنه بعد گفت برو فردا صبح ساعت ۶ بیا بستری شو .دیگ اومدم خونه تصمیم گرفتم تا ۶ ورزش اینا بکنم ‌بعد برم اما گفتم اگ تا صبح بیدار بمونم خیلی خسته میشم برای زایمان .خلاصه خوابیدم تا ۶ صبح که بیدار شدم دیگ دردی نداشتم اما چون گفته بود رفتم بیمارستان اما گفتم دردی ندارم گفت سیزده بدر هم هست پس‌ معاینه نمیکنم‌ برو گردشت بکن عصر بیا .اومدم خونه و یکم خوابیدم و طرفای ظهر یکم چرخیدیم و ناهار خوردیم و اومدم خونه .حموم رفتم زیر دوش اسکات اینا زدم و راه میرفتم و قر کمر و چمباتمه خودم چپ و راست تکون میدادم دیگ دردا داشتن میومدن فاصله زیاد بود اما دردش ی کوچولو شدیدتر از دیروز بود .ساعت ۸ نیم رفتیم بیمارستان .‌پرونده اینا تشکیل دادیم و معاینه کرد گفت سه سانتی .از همون اول آمپول فشار رو ب صورت سرم وصل کرد و نوار قلب هم وصل ب شکمم بود چون آمپول فشار زده بودن میگفت تا آخر باید شکمت باشع تا ی وقت ضربان قلب بچه افت کرد بفهمیم خلاصه که ۱۰ نیم سرم وصل کرد.۱۲ اینا دردام یکم شدیدتر بودن اما با نفس عمیق و... رد میکردم دردا رو ‌.
دوباری هم بالا آوردم و حالم خیل بد بود.
مامان فندوق🩷 مامان فندوق🩷 روزهای ابتدایی تولد
من ۱۵خرداد ک میشدم ۳۸ رفتم برای معاینه پیش دکترم
رسیدم اونجا معاینه کرد گفت لگنت‌ خوبه نرمم‌ شده (البته من خودم دیگ از ۳۶ ورزش پیاده روی پله زیاد انجام میدادم)
دکترم گفت برو ۲۵ام‌ باز بیا اگ دردت نگرفت خلاصه من خیلی ورزش شیاف‌ مغربی آناناس خاکشیر پله پیاده روی رابطه همشو انجام می‌دادم ولی اصلا کوچکترین دردی نداشتم حتی روزی یبار دوش آب گرم با اسکوات‌ زیر دوش میرفتم بی فایده بود
روز ۲۵صبحش‌ ساعت ده بیدار شدم یه شلوراک‌ پام بود یکم اندازه دو انگشت خیس شده بود گفتم شاید دسشویی اومده نتونستم کنترل کنم😐زنگ زدم مطب نوبت گرفتم گفت ساعت ۳ بیا منم ساعت ۳:۳۰مطب بودم ک رفتم داخل دکتر فشارمو‌ چک کرد خوب بود صدای قلب دخملی
گذاشت خوب بود گفت دردی نداری گفتم نه گفت برو رو تخت بیام معاینه کنم منم رفتم کشیدم پایین براش 😂معاینه ک کرد گفت فک کنم کیست‌ سوراخ شده برو زایشگاه سریع
منم ذوق زده زنگ زدم شوشو گفتم مغازرو بسپار یکی بیا سریع اونم اومد‌ رفتیم خونه لباس عوض کردم پد گذاشتم پوشه‌ سونو آزمایش هارو برداشتم رفتیم‌
رفتم داخل پرستار پرسید ک چی شده منم توضیح دادم گفت بیا معاینه کنم گفت دو فینگری‌ بگو شوهرت پرونده اینارو تشکیل بده
خلاصه ساعت ۵بستری شدم دردام‌ خیلی کم بود زمانی رسیدم بیمارستان‌ اون موقع یکم درد پریودی گرفتم ک ساعت ۴میشد دیگه دردام شروع شده بود
ماما همراه نداشتم (بنظرم باشه بهتره‌ ولی من نداشتم تحملم کردم )
از ساعت ۵رفتم رو تخت دراز کشیدم بهم یه سرم وصل کردن‌ ک سریع بدنم کشیدش‌ پرستار رفت یکی دیگه آورد وصل کرد آمپول ریخت داخل سرم ک قطره قطره میومد‌ تا ساعت ۱۱شب تونستم تنهای با نفس عمیق‌ دردارو‌ تحمل کنم