دخترا تامیام حالم خوب باشه مادرشوهرم خرابش میکنه خب بچسسس گریه میکنه..
امروز باباش سرکاربود دخترم خونه روگذاشته بود روسرش ایفون میخاست، درمیکوبید ببربیرون ببرپایین(خونه مادزشوهرم) دخترمم سرماخورده
انقدررر بد عادتش کردن یاگریه میکنه اون زنگ میزنه میادمیبره یا اقا میگ خستم ازسرکارمیاد میبره میزاره پایین
خدایا خستم خستتم چیکارکنممم من
میبره پایین بستنی میده بگممم نمیفهمه بچه سرماخورده میارمش میگ کجا میبری بچه اروم میبری گریش میدی سرماش میدی
شوهرمم ک فقط ب فکر خودشه بخابه بخوره تنهاباشه بره اینستا حالم اززندگیم بهم میخوره
اختیار بچه خودممم ندارم میبره پایین اب بازمیکنه بغل ظرفشویی میشونه بازی میده ب بهونه اینک جلودره میبره پارک میاره دیروز دسش خار رفته بود میبره شورت پوشندم توکوچه میفته پاش زخم میشه بعد میگ اشپزخونه خونه افتاد الله اکبر..
این مسخرع بازیارو پایین یاد بچه میده بالاهم توقع داره من اینکاررو براش بکنم نمیکنم جیغ میزنه.. دوباره روز ازنو روزی ازنو.. هعی میبره پایین میاره بالا پله بازی بسه دیگ دخترکوچیکم خابه میاد سرصدامیکنه بیدار میکنه میگ عهه اینک بیداره توبراش صدای جاروبرقی گذاشتی.. دلممم پره
نمیخامم دعوا بشه حالم عجیب خرابه

۱۲ پاسخ

والا دختر از خداتم باش بچتو نگه می‌دارن براش وقت میزارن پارک میبرن حساسیت بزار کنار تو این وقت به فکر خودت باش استراحت کن والا من از خدامه یکی پسرمو دو ساعت نگه داره

برخورد جدی داشته باشی باهاشون اینطوری نمیکنن

اگع من بودم میگفتم ببریدش پیش خودتون منم میرم خونه بابام 😀😀😀😀😀

جنگ اول به از صلح آخره دروقفل کن دیگه نزاربره

من تو وضعیت شما بودم
اما اصلا رو ندادم بهش ک دخالت کنه
حواستو جم کن بچت از دست میره ها
الان با این زنه قهرم ولی حداقل بچمو خودم تربیت میکنم

باورت مبشه منم هبمنم بالای خونشونم دلم خونه شوهرم همش خونه لش میده تو اینستا ایناهم دوتاش گریه بهونه هردقه میرن میان دیونه شدم

رک بگو
بچم داره چند شخصیتی میشه من نمیتونم دیگع کنترلش کنم عذابش میمونه برا خودش و من
اجازه نمیدم بیاد پایین

تو چقد شرایطت مثه منه
کاملا درکت میکنم
ولی من جدیدا سعی میکنم نزارم بره
چون واقعا هم پسرم دیونه میشه هم خودم

منکه راحت شدم از دست پدرشوهر ومادرشوهر شوهرم مجبور کردم خونه اجاره کرده یک هفتس راحت زندگی میکنم بعداز ۷سال

زندگی با مادرشوهر دقیییییقا همینه
من مادرشوهرم اینا شهرستانن بعضی وقتا میریم اونجا قششششششنگ کنترله دخترم از دستم درمیاد میدونم چی میگی
اتفاقا همیشه ام میگم خدا ب داد اونایی ک با خانواده شوهر توو ی ساختمونن برسه چون هیییییچ کنترل و اختیاری رو بچشون ندارن

عزیزم شوهر ومادر شوهر منم بامن همین کارومی کردن الان بچم خیلی بعشون وابسته شود الان نمی خوانش تا بچه میر صدا بار صدا میزنه مادر شوهرم که بیا بچتو ببر دیگه دارم دیونه میشم

هیشکی نیس درکم کنه یذره منو بفهمه شوهر بیخیالم هعییی.. امروز گفتم صدابزنه میگم خوابش میاد چن بارم گفتم میگ بده بمن بخابونم یدیقه بده بابانمیخام بچمو دیونه کردین بچه توخونه نمیمونه بس بدعادتش کردی

سوال های مرتبط