۷ پاسخ

الهی که مشکلی پیش نمیاد عزیزم،نذرش کنید وحتما صدقه بدین به فقیر

چیشد خواهرزادت
حالش خوبه؟

فاالله خیر حافظا و‌هو‌ارحم الراحمین ❤️❤️❤️

چند سالشه ؟

بارفیکس خیلی خطرناکه من به همه میگم خیلی ازین اتفاقا میوفته انشالا چیزی نیس

انشالله خدا حفظش کنه
نگران نباش

نه انشاالله چیزی نشده

سوال های مرتبط

مامان آرتا مامان آرتا ۴ سالگی
سلام مامانها
همسایه پایینیم یه دختر داره که سه سال از پسرم بزرگتره حدودا یک ساله که باهاش رفت آمد دارم بخاطر اینکه بچه هامون بازی کنن باهم یه مدته که پسرم تنها پایین میره یا دخترش تنها میاد با پسرم بازی میکنه . چند وقته اون دختره زورگویی میکنه یا همش با پسرم سر بازی قهر میکنه پسرم چون بازی دوست داره حرفشو گوش میده اکثرا یک ماه پیش پسرمو هل داد صورت پسرم قشنگ چاک خورد علامتش هنوز هست که مامانش عذزخواهی کرد بعد گفت چون پسر من به لحظه اومد روی پاهاش دردش گرفت هلش داد منم گفتم آره چون بچه هستن پیش میاد اشکال نداره تو بازی
بعد دوباره هرروز همو میدین یا پسرم میرفت پایین یا دخترش میومد بالا البته دیگه حواسم قشنگ روشون بود که دوباره حل ندن همو بعد چند روز پیش پسرم رفت خونشون ایندفعه منم رفتم دیدم دختره عصبانی شده بخاطر اینکه چشماشو تو بازی خوب نبست پسرم میخواست پسرمو هل بده بزنه که مامانش سریع اومد جلوشو گرفت
الان من دیگه نمیخوام پسرمو بفرستم دیگه باهاش بازی کنه بنظرتون چی بگم که مامانش ناراحت نشه چون مامانش دوستم شده خیلی مهربونه اما بچه ش خیلی اذیت میکنه
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
مامانا پسرم دو سال و نیمشه. بعد ماشالله خیلی باهوشه. از همسناش از نظر هوشی بالاتره. اما جدیدا یه کارایی میکنه برام عجیبه البته شایدعادیم باشه اما چون دخترم هیچوقت این کارا رو نکرده برام عجیبه. گفتم بپرسم. پسرم تقریبا همه حیونا رو میشناسه و صداشون رو هم بلده بعد الان مدتیه مثلا یهو میاد میگه مامان من یه گربم بعد مث گربه راه میره صداش رو درمیاره. مثلا غذایی چیزی جلوش باشه چهاردست و پا میشه مث گریه غذا میخوره. منم خیلی حرصم در میاد با این کارش هی میگم مامان جان نکن تو گریه نیستی نباید اینطوری غذا بخوری یا رفتار کنی. یا مثلا میگه من سگم. یا من مرغم یا شیرم خلاصه عدای همه حیوونا رو در میاره. دیروز خونه یکی از دوستام بودم اونم پسرش 3 سالشه بعد تو اسباب‌بازیاش مار داشت. یهو پسرم ما رو که دید سینه خیز رو زمین رفت به پسر دوستم میگفت ببین من یه مارم. بعد میرفت جلو پای پسره میگفت من مارم باید بترسی چون نیشت میزنم.. هر چقد میگفتم مامان نکن درست نیس این کار گوشش بدهکار نبود. بعد دوستم گفت چرا این کارا رو میکنه عواقب خوبی نداره نزار اینجوری رفتار کنه. اون لحظه حرفش،به نظرم چرت اومد اما اومدم خونه گفتم نکنه حق با اون باشه بچم مث حیونا رفتار کنه جلو بقیه نشه جمعش کرد. یه بارم رفته بودیم سالن زیبایی اونجا یه عکس طاووس بود اونجا میگفت من طاووسم حالت پرواز در می‌آورد و از این کارا. ینی مثلا بریم بیرون گربه یا سگ ببینه فورا عداشو در میاره