۱۴ پاسخ

این بهش حمله پانیک دست میده

معلوم نیس چه آت آشغالی به اسم عرق بخوردش دادن بگو ازهمون بیارن بده آزمایشگاه بگوازاینخورده عیب نداره پدربچته بزار خوب بشه بترسونش دیگه با اینا نگرده بگو بذثدبخت قصدجونتو کردن

ب خونوادش بگو یه موقع چیزیشم شد نگن مقصر تویی
خونواده هاشون بدترن ادم میترسه ازشون بعد مقصر تو میشی

غیراز تنگی نفس دیگ چ علایمی داره اضطراب عرق کردن یا طپش قلب داره

عزیزم حالا درسته به غلطی کرده ولی خالا که پشیمونه و اینقد حالش بده ببخشش بزار حالش خوب شه! بعد تو حال خوبیش تنبیهش کن
آدم وقتی مریضه روحیه لازم میشه
پدر بچته
بچه با دوبار غذا دیر و زود شدن طوریش نمیشه ولی سایه ی پدرش لازمشه
خدا خودش بهت نیرو‌بده

عزیزم میشه جوابمو بدی؟گل چیه و علائم مصرف کننده چیه؟

به خانوادش خبر بده بهترین کار
بلایی سرش بیاد یقه تو میگیرن

ای بابا هنوز تو گرفتاری
شاید اسم داره این کوفتی رو کشیده عود کرده

شایدتوگلوش چیزی گیرکرده

ببین امپول هیدروکسیزین بزنه

این فکر نمیکنم ربطی به عرق و گل داشته باشه.
کمخونی نداره؟

آور دوز کرده بوده
چقدر بیفکره

واقعامتاسفاواسه همچین مردایی ومتاسف ترم واسه اونایی که زیرپای اینا میشینن😔😟

ایندفعه هم دکتر معده هم دکتر اعصاب ببرش شک نکن از معدشه ضعیف شده اینجور

سوال های مرتبط

مامان پنبه مامان پنبه ۴ سالگی
سلام خانمای گل بیاین براتون درد دل کنم در قالب یه داستان یعنی داستان زایمانم که یکم طولانی من برای زایمانم دو روز از شنبه صبح که رفتم بیمارستان تا یک شنبه شب درد کشیدم آب دور بچه کم بود دردم تو شکمم نبود تو کلیه هام بود دهانه رحمم با کلی دارو و آمپول فشار دوسانت کلا باز شد بیمارستان صدوقی بودم و پرستاران مدام معاینه میکردن افتضاح دکترمم علامه بود که خدا ازش نگذره که جون بچه و مادر براش مهم نیس اصلا به شکمم یه دستگاهی وصل کردن مال قلب بچه یهو دستگاه صدای بوق میداد انکار قلب بچه وایمیستاد یه امپولایی تو رگم میزدم انکار رگامو باد میکرد خیلی درد داشت برا بچم گریه میکردم برا دردا خودم گریه میکردم و دکتر ...می‌گفت حتما طبیعی حتی نیمددبالاسزم اصلا .....دیگه ساعت یازده شب از درد زیاد از ضربان قلب بچم از اینکه فقط میلرزیدم و حالامیکم واقعا لرز مرگ بود بخدا از همه جا قطع امید کردم حتی پرستاران هم دلشون برام می‌سوخت بعدساعت یازده شب با کلی ناامیدی و درد گفتم بلند بلند مامان اگه میخای به دنیا بیای برا خودت تلاش کن اگه نمیخای بیای توروخدا جفتمونو راحت کن من سختم و بخدا من اینو گفتم چند لحظه بعد یه دکتر یه فرشته من میگم اومده بود مریضشو کورتاژ کنه تا منو دید سریع بردم اتاق عمل و حتی نذاشت نامه سزریان امضا بشه من به حدی میلرزیدم که چهارتا پرستار گرفتنم تا دکتر بتونه آمپول بی حسی رو بزنه و بچمم تو کانال زایمان گیر کرده بود و کبود کبود بود از بی اکسیژنی ولی خدارو شکر گذاشتمش دستگاه خوب شد و عمم می‌گفت عمه بخدا اون لحظه که دکتر درو باز کرد اومد تو من انکار یه ملک یه فرشته پر نور دیدم اومد تو و می‌گفت پرستاران داشتن میگفتن قبلش که بچه دیگه فایده نداره بذار حداقل مادرو نجات بدیم
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
مامانا یه درمانگر چند ماه پیش به اشتباه یه تشخیص واسه پسرم داد( اوتیسم ) که بردمش پیش فوق تخصص روانپزشکی کودک گفت نه این مشکل رو نداره یه مقدار بی بی دیجیتال شده که درست میشه ، اون موقع چون من خیلی بی قراری کردم که باید همین روز ببریمش پیش متخصص شوهرم قبول نمیکرد و با عصبانیت به خونواده اش زنگ زد قضیه رو گفت حالا از اون روز به بعد خواهر شوهرم همش میگه با مشکلی که پسرت داره و ...یه بارم گفت پرت کردن از علائم اصلی اوتیسم هست که پسر تو هم زیاد پرت میکنه ،خلاصه هی جوری حرف میزنه که یعنی آره بچه تو این مشکل رو داره یه روانشناسی هم خونده فک میکنه متخصص هست ، پسر من تاخیر گفتاری داشت الان جملات شش هفت کلمه ای هم میگه رنگا اشکال هندسی و ...، تازگیا شروع کرده سعی میکنه تعریف کنه ، اما خیلی شیطون هست و یه جا نمیشینه ، من نمیدونم پسرم من مشکلی داره یا نه ولی فقط خدا میدونه چی تو دلم میگذره زندگی برام نمونده فقط گریه ، هر دفه خواهر شوهرم همچین حرفایی میزنه من ساعت ها گریه میکنم ، الان میخوام یه متخصص دیگه ببرمش ببینم چی میشه فقط تو این شبا برام دعا کنید خیلی دل شکسته ام امروزم خواهرشوهرم گفت پرت کردن وسایل تو این سن نشونه های اصلی یه سری بیماری هاست پسر من قبلا پرت نمیکرد تازگیا پرت میکنه