۴ پاسخ

اگر تندتند عوض کنی بعید میدونم بچسبه گاز استریل روغنی نیست بتادین و پماد اینا زده باشن نمیچسبه

گلم با سرم شستشو بشور
بتادین نزن

فکرکنم با بتادین یا سرم مخصوص شست و شو
چقد بد بچه چ دردی میکشه حتما صدقه بزاربراش😔

چرا فرشته کدوم پسرت چی شده

سوال های مرتبط

مامان باربد و هلن مامان باربد و هلن ۵ سالگی
سلام مامانا.
دخترم ۵ روز بعد تولدش به خاطر زردی بیمارستان بستری شد. پرستار که چشم بند رو براش انداخت تاکید کرد که اصلا موقع شیر دادن و ... از چشمش در نیارم. گفت ممکنه با در اوردن چشم بند دیگه بچه نذاره رو چشمش بمونه و بی قراری کنه. خلاصه ۲۴ ساعت کامل چشم رو چشمش بود، وقتی در اوردن روی بینیش زخم شده بود که دکتر گفت بتامتازون بزنید. زدم دو روز زخمش خوب شد و جاش تیره شده بود که به مرور تیرگی هم رفت. الان یه هاله ی برحسته رو بینیش مونده که اونم خیلی مشخص نیست و دقت کنیم مشخص میشه. ولی چیزی که به شدت اعصابم رو بهم ریخته و نمیتونم باهاش کنار بیام اینه که تو ۴ ماهگی متوجه شدم استخوان بینیش برجسته است. از روبرو مشخص نیشت ولی از نیمرخ قشنگ قوز داره. نمیدونم چرا قبل ۵ ماه متوجه نشده بودم. چتد تا دکتر گوش و خلق و جراح پلاستیک هم بردم. گفتن الان کاری نمیشه کرد. گفتن دلیلش ممکنه از همون فشار چشم بند بوده باشه یا ممکنه ژنتیکی و مادزادی باشه.
حالا سوالم اینه که مگه ممکنه از بدو تولد بینی بچه استخونش برحسته و قوز دار باشه؟ این مدت فقط دارم به بینی بچه ها دقت میکنم هیچ بچه ای رو اینطوری ندیدم.
مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم