۵ پاسخ

زیذ استکانیت دلبری میکنه

منم با شوهرم بحثم شد نیم ساعت پیش، سر چیز الکی

منم خیلی دلم گرفته.. تو غربت حسابی تنهام..با بچه...همش فکرای منفی میاد تو سرم..خسته شدم

هم چای خوش رنگه هم گلهات قشنگن. هم خودت آشتی میکنی بعد از ریلکسی با چای

پس جای من خالیه

سوال های مرتبط

مامان آیدا کوچولوو🤱 مامان آیدا کوچولوو🤱 ۳ سالگی
مامان میوه ی زندگیم مامان میوه ی زندگیم ۳ سالگی
مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
آخر شبی یکم درد دل کنم بعد بخوابم 😅😅😅

شوهرم یه ماهه ک نیست رفته اصفهان واسه خاطر کارش ....
دخترم یه هفتس ک بشدت بهونه گیر شده و مدام میگه پس بابا کی میاد
اون سرکار نمیتونه بیاد ما بریم پیشش
صب ک بیدار میشه میره اتاقا رو دنبال باباش میگرده
چیزی هم نمیگه بعدش یه گوشه کز میکنه

از ۹ صب ک بیدار میشه تا ۱۱شب ک بخوابه باهاش وقت میگذرونم بازی بیرون مغازه نقاشی .....

دیگه واقعا کم اوردم
احساس میکنم دخترم از دوری پدرش داره افسرده میشه تلفنی و تصویری ک با باباش حرف میزنه بغض میکنه

گوشیمو میبره تو اتاق ب باباش ویس میده بعد میرم گوش میدم ب صداش گریه ام میگیره
همش میگه بابام دلم برات تنگ شده
بابا بیا دیگه
بابا نهار اینو خوردم
بابا رفتم اینو خریدم
بابا رفتم حموم
واسه باباش توضیح میده کلان هر روز شرح حال میده 😅😅
باباشم خیلی وقت میزاره تک تک ویس هاشو جواب میده با اینکه کارش خیلی شلوغه و احتیاج ب تمرکز زیادی داره

امروز بردمش تو حیاط مادرشوهرم گفت بزار بیاد پیشم تنهام
یعنی شاید ۲ دقیقه طول کشید تا رفتم دستشویی و بعدش رفتم دنبالش دیدم یه نعلبکی چایی با ۶ تا قند داده ب بچه ....میخندید میگفت ۶ تا قند بهش دادم بخوره
خواهش کردم ازش ک اصلا ب بچم چایی و قند نده
ب زور خودمو نگه داشتم چیزی نگم بهش بخدا

چقدر زود بزرگ شدیم چقدر مادر بودن ما رو پخته و با تجربه میکنه چقدر سختی ها رو بخاطر بچمو ن تحمل میکنیم و دم نمیزنی