۱۰ پاسخ

برا همین دعوا کردند لجباز شده وقتی میخواد گریه کنه از پیشش بلند شو برو دسشویی

آخ بچه منم خیلی اذیتم‌میکنه.روانی شدم

وای پسر منم یه مدت هست اینجوریه.دیگه از خودم هم حالم بهم میخوره.

بچه هرسازی میزنه باید باهاش برقصی وبه بچه نشون بدی داری لذت میبری از سازهایی که داره میزنه خودبخود بچه باهات دوست میشه قلق بچه بیشتر دستت میادچالشهات کمتر میشه،، تاجایی که میتونی باهاش مخالفت نکن مگر اینکه بدونی اون چیز براش خطر داره توضیح بده بهش و همزمان یه چیزی جایگزین اون چیزی ک میخواد بکن

بچه ها رو هر چی بخوای دور کنی از خودت بیشتر بهت میچسبن

راهش فقط،و فقط بازیه

چقدر هم دردیم من دو تا پسر دارم ک ن تو خونه ساکتن ن بیرون همش این وسط من باید دق کنم
فقط تنها جایی ک ساکتن اینه ببرم تو بیابون اینا خاک بازی کنن دیگه اونجا ساکتن بمن کار ندارن
ک اونم نمیشه رفت همچین جایی

بنظرم اگ شرایطشو داری ،،شده یه نصف روز بزارش پیش مادر یا مادرشوهرت
خیلی کمک میکنه ک آروم بشی

اصلا باهاش لج نکن وقتی داره گریه میکنه اصلا نگاش نکن خودش میاد طرفت

عزیزم بچه ها تو این سن خیلی انرژی دارن اگه انرژیشون تخلیه نشه همش غر میزنن ببرش پارک و خیابون گردی تا یکم انرژیش تخلیه بشه

دعواش کنی که بدتر میشه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان می می نی مامان می می نی ۲ سالگی
مامانا خستم تروخدا بیاین یکم حرف بزنیم
دخترم رفته رفته اذیتاش بیشتر میشه و منم صبرم کمتر
دیروز مجلس ترحیم دعوت بودیم تو مسجد دخترم پیش باباش بود کل آب خورشت رو خالی کرده بود روی لباساش سر تا پا نارنجی بود نه چیزی خورده بود نه یجا نشسته بود تو راه پله پیش جا کفشی وایستاده بود دونه دونه کفشارو برمیداشت دست میزد میپوشید اولین بارشم نیست هرجا بریم همینه نمیاد داخل میمونه پیش کفشا مهمونی رو از دماغم درمیاره
تو خونه فقط کارش گریس انقدر نق میزنه دیوانه میشم
وضعیت مالیمون متوسطه ولی تو این دو ماه ۵تومن اسباب بازی و کتاب خریدم سرگرم شه اینقدر نق نزنه
خونه عمم رفتیم نصف گونی برنج رو تو اتاق پاشیده بود
تو خونه یه دقیقه حواسم نبود یه بسته بزرگ دستمال مرطوبو دونه دونه مچاله کرده بود
هر لحظه داره یه کاری میکنه کلا استرس دارم از دستش یه دستشویی برم یخچالو خالی میکنه رو فرش
تو این ۲سال انقدر عصبی شدم خودم از خودم و بچه داریم بدم میاد
از وقتی چشمشو باز میکنه میگه بریم بیرون بعد بیرون رفتنی من یک ساعت دنبالشم تا لباس بپوشه و موهاشو شونه کنم
خونه کسایی که بچه کوچیک ندارن یک ربعم نمیمونه از خونه ی کسایی هم که بچه کوچیک دارن هیچ جوره نمیاد انقدر جیغ میزن۶ و گریه میکنه و سرشو میکوبه زمین از خجالت آب میشم
عروسی هم بریم فقط میگه برم بیرون هیچی از عروسی نمیفهمم
کلا یک دقیقه حواسم نباشه یا تو خیابونه یا داره یه گندی میزنه
خستم بعضی روزه انقدر داد میزنم سرش صدام میگیره
چند بار شنیدم بقیه میگن بچه داری بلد نیست نمیتونه بچه رو نگه داره یا آروم کنه
دیگه انگیزه هیچ کاری رو ندارم