پسرمو الان زدم 😭 تو صروتش رو دستاش پاهاش 😭 دیگه روانیم کرده خیلی شیطونه دهنمو سرویس کرده از ۸ صب بیداره پا ب پام نق گریه زر زر . الان یک ساعته در تلاشم بخابونمش هی میره برقارو روشن میکنه میرم خامونش میکنم میندازم رو پام پستونکشو‌در میاره پرت میکنه . از وقتی دو ساله شده خوابش افتضاح شده دلم میخاد فقط ی ساعت برا خودم باشم تو طول روز

متاسفانه زدنشون فقط یه لحظه دل مارو خنک میکنه و بعدش جز عذاب وجدان هیچی نداره و بچه هم ادب نمیشه. چون بیچاره دست خودشم نیست

منم زدمش همین الان دیگه خسته شدم دست تنها

درکت میکنم همین

ولش کن وقتی نمی‌خوابه بیخیال بودن بهترین راهه
ظهر باید میخوابوندی دیگ
پسر من ۸ و ۹ بیدار میشه ساعت یک آخرش دو میخوابونم
همیشه ام میخوابونما

درکت میکنم عزیزم

واقعا می‌فهمم چه حسی داری. گاهی وقت‌ها بچه‌ها خیلی انرژی می‌گیرند و آدم دیگه نمی‌دونه چطور باهاشون کنار بیاد. امیدوارم بتونی کمی استراحت کنی و وضعیت بهتر بشه. بهتره ببریش پارک بازی کنه خسته بشه راحت بخوابه اسباب بازی هایی که دوسداره برای بگیر مثل لگو خیلی سرگرم میشه

همه تو همین وضعیت هستیم انگار و چقد سخته 🥺🥺یعنی ما هم با مامانمون اینجوری کردیم 😑

چقدر شبیه پسره منه ما شبا برق خاموش میکنیم می‌ره روشن می‌کنه

منم بخدا همینطورم همش میرم برق هارو خاموش کنیم خاب بریم اون میره روشن میکنه

چسب. ۵. سانتی. بزن. رو کلید برق. اون. بالاش که نتونه بیاره پایین روشن شه. چند ساله این کار میکنم با بچه هام. دختر من از ۱۸. ماهگی. واقعا. داره منو جشکنجه میده از ساواک بد تره

من از وقتی چشماشو باز میکنه گیرالکی و بهونه میگیره تا اعصاب منو خط خطی نکنه ول نمیکنه

اگه حیاط دارید یا حتی در حیاط خاک هست ببرش خاک بازی کنه بچها عاشق خاک بازین من برا دخترم از این کامیونا و بیل خریدم انقدر خوشش میاد میبرم خاک بازی

خوب شاید بچه خابش نمیاد تو خودت زورکی خابت میبره من روزایی که دخترم نمیخابه میبرمش پارک یا الانا شیطون شده میبرمش خونه مامانم اینا اونجا باغچه داره میزارم برا خودش خاک بازی کنه و قشنگ خودشو کثیف کنه😅از اونجا میایم شام نخورده میخابه

"این روزها سخت به نظر میاد، ولی همه این مراحل گذرا هستن و به زودی دوباره حس می‌کنی که کنترل بیشتری داری. به خودت هم رسیدگی کن چون تو هم نیاز به استراحت داری
یک روزی دلت تنگ این روزا میشه به دست های کوچولوش نگاه کن دلت میاد؟؟؟ هر وقت عصبیت کرد برو یک گوشه اروم شدی بیا پیشش

بچه های منم الان با دعوا مرافه خوابیدن دیگه خستم کردن بزرگه سه سال و نیمشه بیشتر اذیت میکنه مهدم خواستم بزارمش دلم نیومد تاخیر کلامی داره میترسم بره اذیتش کنن اینام گناهی ندارن بچن به بازی احتیاج دارن که نمیشه من خودم به شخصه نمیتونم هر روز بچه هامو ببرم بیرون من خودم بچه بودم یکسره تو کوچه ولو بودم ولی الان بچه های خودم یکسره خونن میترسم بفرستم بیرون بلایی سرشون بیاد

درکت میگنم گلم صبور باش ،اپن الان تو سن لجبازی هست،اگه میبینی‌بر کاری تصاز داری و‌انجام نمیده و مقاومت داره اونکار رو بنداز عقب و به‌ا‌ن کار اصزار نداشته باش وقتی ببینه شما شل کردی اونم دیگه مقاومت نمیکنه ،موقاعی که لح‌میکنه یا چیزی پرت می‌کنه مو حواسش.‌با چیز‌دیگه ای پرت کن یا مثلاً قصه ای بگو که داخل قصه بچه ای ا‌ونکاروکرده و بقیه ناراحت شدن و .....خودش کم کم عقب نشینی میکنه از کارش

بذارش مهدکودک صبح تا ظهر. من شروع کردم پسرمو میبرم. فعلا باهاش میرم البته خودم تا دو سالش بشه خودش بره. ادم یه نفسی میکشه. بعدم وقتی واقعا قاتی میکنم میرم تو اتاق در رو میبندم یکم میمونم تا اروم شم. میاد پشت در گریه میکنه ولی باز بهتر از اینه که یهو از دستم در بره بزنمش.

عیب نداره منم بخدا همینم میزنم چون واقعا آدم کم میاره من که پریود هم هستم روانی شدم