۵ پاسخ

من 12ساعت اجازه غذا خوردن تکون دادن سرم نداشتم الان راضیم چون سر درد نگرفتم اصلا

من کلا دوروز اول درد داشتم اونم با شیاف اوکی میشد
به شماام ی سرم زدن ک رحم جمع کنه
من شب دوم برام یچیزی زدن همش شکمم سفت شل مث انقباض میشد

چندهفته بودی؟

خداروشکر که خودت و نی نی حالتون خوبه گلم
حالا چرا تنها
کسی پیشت نبود؟

میگم تا ۸ساعت چیزی نخورم حالم بد نمیشه بعد از عمل؟آخه قبلشم باید ناشتا باشم

سوال های مرتبط

مامان پسریم مامان پسریم ۱ ماهگی
تجربه سزارین #پارت اخر
نی نی داشت گریه میکرد همه گفتن گشنشه منم تازه در اومده بودم پامو نمیتونستم تکون بدم که بچرو گذاشتن بغلم سینمو دادن به بچه با سختی اونقدر گشنش بود ول نمی‌کرد، از یطرف بی حسی داشت کم میشد درد داشتم یخورده که پرستار اومد بازم ماساژ رحمی داد این دفعه یکم دردش بیشتر بود ولی قابل تحمل بود، 8 ساعت گذشت من اصلا سر درد نگرفتم هی میگفتن حرف نزن سر درد میگیری که پرستار گفت دیگه تا الان سردرد نگرفتی بعدشم نمیگیری و نگرفتم گفتن یچیزی بخور باید راه بری خرما کمپوت بهم دادن بهیار اومد بلندم کنه خیلی هولم کرد بلند شدن وحشتناک بود جیغ کشیدم گفتن بخیت میپره هر قدم که برمی‌داشتم از شدت درد از چشام اشک می‌ریخت سخت‌ترین قسمتش که خیلیم سخت بود همین راه رفتنه بود من کلا یروز هربار که راه میرفتم چشمام از درد سیاهی میرفت پمپ درد اصلا تاثیری رو من نداشت فرداش میرفتم دستشویی از درد غش کردم آوردن مسکن بهم زدن بعدش خیلی بهتر شدم دیگه راه رفتن راحت‌تر از قبل شد ولی هنوزم یکم سخته راه رفتن
مامان دلوین🐣🪄 مامان دلوین🐣🪄 ۲ ماهگی
پارت دوم
وقتی به هوش اومدم یه درد پریودی شدید زیر دلم داشتم بهم گفتن
پمپ درد رفتی داخل بخش بهت وصل میکنن دیگه شوهرم صدا زدن اومد بردنم داخل اتاق لباسامو عوض کردن شیاف زدن برام و پمپ درد وصل کردن
پمپ درد واقعا معجزه بود حتی یذره دردم نداشتم دیگه شوهرم فرستادن دنبال بچه خدشون شیرش داده بودن اومدن اموزش دادن چطور سینه امو بزارم دهنش گفتن از ساعت ۱ شروع کن با مایعات یواش یواش من با نسکافه شروع کردم ولی من شیر نداشتم بچم خیلی اذیته سینه امو نمیگیره
فردا صبح ساعت ۷ اومدن گفتن بلند شو راه برو🥲🥲
شوهرم اومد کمکم اول کامل تختم دادم بالا همه وزنم رو شوهرم بود نشستم لبه تخت
درد داشتم ولی رفتم تا دستشویی ولی سرگیجه داشتم دیگه شوهرم چن بار اب زد صورتم تا ۵ دقیقه بعد یکم به خودم اومدم یکم راه رفتم دراز کشیدم نیم ساعت بعد بازم راه رفتم دوباره نیم ساعت دیگه بازم راه رفتم دیگه دراز کشیدم باید حتما مدفوع کنی تا مرخص بشی و میگن هر چی راه بری برات بهتره
دیگه تا ساعت ۳ دنبال کارای مرخصی بود شوهرم و مرخص شدیم سوند رو هم همون شب نصف شب اومدن در اوردن ازم همین
بخام کلی بگم هر نوع زایمان دردای خواسته خودش رو داره
و هیچ کدوم راحت نیستن ولی من واقعا تحمل از لحاظ روحی روانی طبیعی رو ندارم اصلا بهش فکر نکرده بودم تو این چن ماه
راضی بودم الانم روز دوم هستش دراز کشیده ک اصلا دردی ندارم یکم راه رفتن برام سخته ایشالله ک همگی زایمان های خوبی پیش رو داشته باشین و بچه هاتون بسلامتی بغلتون بیاد
مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 ۱ ماهگی
تجربه سزارین پارت پنجم)
بعدش ناهار آوردن مامانم داد خوردم بعدش هی می‌رفت بچه رو میپرسید بعد ۵ساعت اومدن شن رو ورداشتن سوند رو در آوردن گفتن نیم ساعت بعد کمکیمون میاد راه برید من خوشحال شدم چون میرفتم بچمو ببینم اومد لباس بخش پوشوند کمکی بعدش بلندم کرد یکم دردم اومد زیاد نه پا شدم کم کم راه رفتم که رسیدم به آن ای سیو بچمو دیدم خدا انگار شوهرم خوابیده بود😂🥹 بعدش وضعیتشو پرسیدم گفتن خیلی خوبه و خوشحال شدم برگشتم شرت پوشیدم نوار گذاشتم و دارز کشیدم اومدن شیاف گذاشتن شربت دادن شکمم کار کنه و شب شد شام خوردم چای خوردم پاشدم راه رفتم اصلا دردی نداشتم زیاد و همه خوابیدن من فکرم پیش پسرم بود تا صبح خوابم نبرد صبح صبحانه اوردن خوردم رفتم بچمو دیدم کلا فرداش اصلا درد نداشتم انگار نزاییدم🤣 گفتن دکتر بیاد مرخص کنن شاید خوبه بعدش برگشتم دیدم فرنی آورده بیمارستان بعدش اومدن آموزش شیردهی کارت واکسن بچه رو دادن دکتر بچه اومد گفت اگه سینه بگیره مرخصه رفتم شیر دادم گرفت سینه رو گفتن ۱۲مرخص میشه برگشتم دراز کشیدم شوهر و مادر شوهرم اومدن ناهار آوردن خوردم بعدش رفتم بچه رو پرسیدم که گفتن پیامک میاد باباش بره حسابداری نامه بیاره ببرینش منتظر پیامک شدیم که دکترم اومد فداش بشم حالمو پرسید دارو نوشت بچه رو پرسید گفتم رفت دستگاه خیلی ناراحت شد تا گفتم مرخص میشه الان خوشحال شد بعدش رفت پیامک اومد مرخص شد نینی لباساشو بردم پرستار پوشوند منتظر پیامک من شدیم حالا😂 اونم اومد منم مرخص شدم همه چی رو جمع کردیم پاشدم لباس پوشیدیم دیگه رفتیم اینم از تجربه زایمان منم قشنگا امیدوارم زایمان راحتی داشته باشید همتون😘♥️
مامان آدرین❤️ مامان آدرین❤️ ۲ ماهگی
‌پارت دو سزارین.
بعد یکساعت که رفتم بخش ،اتاق خصوصی گرفتیم البته واقعا هم راحت بود حتما پیشنهاد میکنم شماهم خصوصی بگیرین چون هیچ مزاحمی نیست و همراه هم راحتتره، ی پرستار اومد با کمک مامانم لباسای اتاق عمل دراوردن سریع شکممو و واژنمو با ی زیرانداز پاک کرد زیر پامم زیرانداز انداخت و دوتا پوشاک گذاشت لباس شیردهی پوشیدن تنم، وباز سرم زدن و دوتا مسکن زد داخل سرم منتظر نی نیم بودم هرچی منتظر بودم نیاوردن گفتن تو اتاق نوزاد هست میارنش الان بعد دیدم شوهرم ومامانمو مادرشوهرم ی جوری هستن فهمیدم یچی شده انقد گریه کردم گفتن کلا همه ی نوزادا گفتن دوساعت میذارن زیر اکسیژن منم دیگه یکم استراحت کردم بعد دوساعتم گفتم کو بچم؟که باز منو گول زدن وتا ساعت ۲بچمو آوردن بعد که آوردن فهمیدم اکسیژنش کم بوده و میخواستن بستریش کنن که خداروشکر حالش خوب شده بود بهش شیر دادن دیدن تحمل آورده دیگه بستری نشد،وقتی آوردنش حال روحیم خیلی خوب شد دیگه راحت شدم ،خلاصه همه چی خوب بود تا موقعی که گفتن بلندشو راه برو که اونجا ازشکم درد داشتم میمردم و مجبورم کردن برم دستشویی وبرگردم رفتم و با بدبختی باز برگشتم ساعت سه واسم سوپ آوردن واجازه خوردن مایعات دادن .همه چی کلا عالی بود بجز شکم درد که هربار خیلی سخت بود بلندشم هنوزم بعد از ۲روز‌با کمک بلند میشم ‌وخستمه ۳شبه نخوابیدم😔🤦🏻‍♀️ به محضی‌خوابم میره نی نی بلند میشه