۱۳ پاسخ

عزیزم هسته عناب در اومد؟

عزیزم درخواست میدی

ای وای خدایا چقد سخته بچه بزرگ کردن خداروشکر بخیر گذشت عزیزم ناراحت نباش 😥

پارسال دخترم لوبیا کرد داخل بینیش‌..شوهرم سرکار بود هر چی زنگ زدم برنداشت...دستو پام می‌لرزید اولش اصلن لوبیا پیدا نبود هر چی میگف مامان لوبیا کردم داخل بینیم باور نمی‌کردم...بار آخر لوبیا دیدم..
سریع زدم گوگل یه کلیپ خارجی بود که چطوری جسم خارجی از بینی بیرون بیاریم..
سوراخی که چیزی داخلش نبود با دست گرفت یعنی پره بینی که باز بود و چیزی داخلش نبود گرفت...بعد فوت کرد داخل دهن بچه...دوتا فوت محکم....سریع اون جسم خارجی که داخل اون یکی سوراخ بینی بود پرید بیرون...به زور برا دخترم امتحان کردم دوتا فوت کردم دهنش ...خداروشکر لوبیا پرید بیرون از سوراخ بینیش‌

دختر من پاک کن کرده بود تو بینیش ک خداروشکر دکترا در اوردن

پسر من لوبیا کرده بود بردن اتاق عمل

ان شاللع چیزی نباشه عزیزم پسرا کلا عجیبن بقران امروز شانس اوردیم دراور و با اینع انداخت زمین خوب خودش زیرش نبود پرسش میکرد اینقدر گریه کردم

عزیزم دختر من دون گیلاس کرد تو بینیش دکتر ب زور در آورد.
ولی حتما حواست باشه تو خواب خس خس نکنه بینیش کیپ نشه خواهر زاده من استخون تو گلوش دقیق نمیدونم کجا گیر کرد دوراز جونش بچه داشت می‌میرد عمل کردن اگه میتونی شب بیداد بمون چک کن

پسرم دوسالگیش برگ گل کرد بینیش بعد سه روز که بردم دکتر درش آورد قشنگ معلوم بود عفونت کرده قطره برا عفونتش داد برا یه هفته

عزیزدلم انشاالله خدا کمکش کنه و به خیر و خوشی رد بشه به دلت بد راه نده ایت الکرسی بخون بالاسرش فوت کن بهش اسپند هم دود کن

بندی ببرش در میاره

پسر من مغز تخمه کرده بود داخل دماغش دکتر بردیم نگا کرد چیزی نبود گفت احتمالا رفته توی حلقش رفتیم عکس گرفتیم چیزی نبود رفته بود پایین انشالله ک چیزی نیس از پسرشماهم رفته پایین

ای خدا چه چقدر ترسناک
الان حالش چه طوره,؟

سوال های مرتبط

مامان م سهیل مامان م سهیل ۳ سالگی
امروز بدترین روز زندگیم بود حالم انقدر بده که نه چیزی میتونم بخورم نه میتونم بخوابم پا پسرم از خونه ی مادرم داشتم میومدم پسرم گریه کرد گفت سر سره گفتم باشه چندتا سر بخور بریم یه مادری بود بچش خیلی و. ح ش ی بود با اینکه از پسر من چند ماهی ک چک تر بود اینا داشتن بازی میکردن من به پسرم گفتم مامان اروم بازی کن حواست باشه بعد اون پسره اومد پسر منو چنگ انداخت مادرشم پیشش بود من زود پسرم رو کشیدم کنار گفتم مامان عیلی ندا ه اونم نی نیه برو بازی کن پسرم رفت دوباره اون اومد تو سر سره دستشو انداخت صورت پسرم بعد سرش داد زد پسرم دستشو زد اون ور گفت چرا چنگ میندازی مادرش فکر کرد پسر من اونو زد گفت اقا پسر چرا میزنی داد زد سر بچم یدونه زد یهش من بهش گفتم پسرم نزد بچت داشت چنگ مینداخت دستشد زد اونور بعدشم اینا دوتا بچن چند بار من بچه ی خودمو کشیدم اوردم اینور دوباره این بچه اومد پسر منو زد بعد پسرم بلند سرش داد زد گفت نکن مادر احمقش عوض اینکه بچش رو ببره کنار اومد پسر منو زد که چرا داد میزنی گفتم خانم محترم پسر شما زد پسر منم سرش داد زد مادره ی احمق برگشت فحش خیلی بدی بهم داد اونجا همه داشتن بهش میگفتن خانم چه خبره بچه شما داره اذیت میکنه تازه طلب کارم هستی منم چند تا بارش کردم بچم رو برداشتم اومدم نصف راه بودم دیدم یکی همچین زد تو گوشم که سرم سوت کشید برگشتم ببینم کیه یکیم زد تو گوشم نگو برادر زنه بوده ۱۲ یا ۱۳ سالش بود انقدر غافلگیر شدم زبونم بند اومد پسره فرار کرد