۱۳ پاسخ

حتماحتماببرش ام ار ای چندسال پیش دخترموپسرخواهرشوهرم ازروی تاج مبل پرت کردپایین بردم عکس گرفتم گفتن چیزی نیست چندین مدت گردن دردداشت بعدیه سال بردم ام ارای گفتن همونجاکه خورده زمینوگردنش خم شده مهره گردن بطرف داخل رفته ام ارای مشخص میشده نه عکس
الان کلاس هفتمه مهره گردن نخاعشوفشارمیده همیشه گردن دردداره تابزرگتربشه وعمل کننش حتماام ارای بگیر
واینکه بالااوردن اصلاخوب نیست ببردکتر

وایی خدا دختر منم از رو میز پرت شد مردم وزنده شدم این دوران خیلی سخته

چرا نبردی بیمارستان

انشالا ک چیزیش نمیش

نه بابا هیچیش نیست بلا به دور دختر منم با چنین شرایطی از مبل افتاد

نه چیزیش نشده نگران نباش،پسر منم یبار همینجور شد .
ولی حتما از زمین خوردنش ۳تا۴ساعت گذشته باشه بعد بذار بخوابه

هوشیار باش،چون استفراغ کرده یکم استرس زاعه

همین بلا سر دختر منم اومد چند شب قبل اومد اونم بالا آورد مامانم میگفت ازترسه

دختر منم چندروز پیش با سر خورد زمین به قول شما گردنشم خم شد خیلی گریه کرد ولی بالا نیاورد و زود آروم شد. واسه بالا آوردنش به اورژانس زنگ بزنی بد نیست

آره هوشیار باش

الان یعنی چی گردنش خم شده

اگه استفراغ نکرده .حالت گیجی نداشته چیزی نیست .ولی خب اگه واقعا ضربه شدید بوده ببرمش دکتر

ببین زنگ بزن اورژانس بالا آوردن خطرناکه اگه تکرار شد که شک نکن ببر بیمارستان

سوال های مرتبط

مامان رقیه خانوم🥰 مامان رقیه خانوم🥰 ۱ سالگی
امشب رفته بودیم مسجد، دخترم با خانمای ذیگ بازی می‌کرد ک یه پسر بچه یکی دوساله دید رفت بهش بيسکوئيت داد،
دوست داشت باهاش بازی ولی بعد اومد کنارم نشسته شروع کردیم به نماز خوندن،
سجده آخری بودیم ک یهو جیغ دخترم رفت هوا دیدم پسر پریده بطری آب دخترم رو بگیره اینم نداد موها دخترمو کشید ،از سجده زودتر بلند شدم و دخترم رو از دستش کشیدم بیرون(وای قلبم میخاد کنده بشه تعریف میکنم) حتی وقتی بغلم بود باز اومد سمت دخترم ک نذاشتم ،همچنان درحال نماز هم بودم،
تموم ک شد دخترم ذیگ آروم بود گفتم مامان نازت کرد، همه خانما ناراحت شدن بخاطر دخترم
پسره هم با مادربزرگش بود، دوباره یهو اومد چنگ زد به گردن دخترم و صورتش ک بی هوا جیغ زدم ذیگ مادربزرگش اومد گرفت بردش
،دیگ شیر دادم دخترم تا اروم شد بعد بلند شد اب بخور
اقا یهو پسره اومد سمت موهای دخترم و محکم موهاشو کشید،وااااااااای اشکم ریخت ،دوست نداشتم چیزی به بچه بگم چون نمفهمید ،
،نمیدونستم چ کنم،با باباش تماس گرفتم بیاد پشت پرده بگیره رقیه رو،
ذیگ آروم نشد باباش برد بیرون ،نماز نخوند،
ذیگ نماز عشا خوندم رفتم بیرون شوهرم گفت اونقدر عصبی شده بودم میخاستم بیام کسی ک این بچه رو اذیت کرد بکشمش،
جرات نکردم بگم چی شده ،گفتم پسر بخاطر آب رقیه موهاشو کشید گریه کرد،
بعد مادره پسره رفت داخل مسجد و خیلی راحت پسرش رو آورد بیرون و رفت، (خانمه اصلا مذهبی نبود)
تورو خدا هرجور شده اجازه ندین بچه هاتون مو کشیدن و چنگ زدن یاد بگیرن،
من اگر کوتاهی میکردم (حتی به مادرشوهرم محکم تذکر دادم ک موهاتون رو دست رقیه نذارید ک یاد بگیره) پس میشه به بچه یاد داد ک مو نگیره،

بهش فکر می‌کنم عصبی میشم و دستام میلرزه،