امشب رفته بودیم مسجد، دخترم با خانمای ذیگ بازی می‌کرد ک یه پسر بچه یکی دوساله دید رفت بهش بيسکوئيت داد،
دوست داشت باهاش بازی ولی بعد اومد کنارم نشسته شروع کردیم به نماز خوندن،
سجده آخری بودیم ک یهو جیغ دخترم رفت هوا دیدم پسر پریده بطری آب دخترم رو بگیره اینم نداد موها دخترمو کشید ،از سجده زودتر بلند شدم و دخترم رو از دستش کشیدم بیرون(وای قلبم میخاد کنده بشه تعریف میکنم) حتی وقتی بغلم بود باز اومد سمت دخترم ک نذاشتم ،همچنان درحال نماز هم بودم،
تموم ک شد دخترم ذیگ آروم بود گفتم مامان نازت کرد، همه خانما ناراحت شدن بخاطر دخترم
پسره هم با مادربزرگش بود، دوباره یهو اومد چنگ زد به گردن دخترم و صورتش ک بی هوا جیغ زدم ذیگ مادربزرگش اومد گرفت بردش
،دیگ شیر دادم دخترم تا اروم شد بعد بلند شد اب بخور
اقا یهو پسره اومد سمت موهای دخترم و محکم موهاشو کشید،وااااااااای اشکم ریخت ،دوست نداشتم چیزی به بچه بگم چون نمفهمید ،
،نمیدونستم چ کنم،با باباش تماس گرفتم بیاد پشت پرده بگیره رقیه رو،
ذیگ آروم نشد باباش برد بیرون ،نماز نخوند،
ذیگ نماز عشا خوندم رفتم بیرون شوهرم گفت اونقدر عصبی شده بودم میخاستم بیام کسی ک این بچه رو اذیت کرد بکشمش،
جرات نکردم بگم چی شده ،گفتم پسر بخاطر آب رقیه موهاشو کشید گریه کرد،
بعد مادره پسره رفت داخل مسجد و خیلی راحت پسرش رو آورد بیرون و رفت، (خانمه اصلا مذهبی نبود)
تورو خدا هرجور شده اجازه ندین بچه هاتون مو کشیدن و چنگ زدن یاد بگیرن،
من اگر کوتاهی میکردم (حتی به مادرشوهرم محکم تذکر دادم ک موهاتون رو دست رقیه نذارید ک یاد بگیره) پس میشه به بچه یاد داد ک مو نگیره،

بهش فکر می‌کنم عصبی میشم و دستام میلرزه،

تصویر
۱۴ پاسخ

چه ربطی به مذهبی نبودنه خانمه داشت یعنی چون مذهبی نبوده بچشو تربیت نداده

عزیزم شماهم‌ اشتباه کردید همون‌ بار اول باید دخترتونو‌ دورمیکردید‌ چطور چندبار تکرار کرده؟حالا یه سوالی اونجا‌ که‌ گفتی مادر بچه(خانومه اصلا‌ مذهبی نبود)به نطرتون‌ دلیل بر کار بچش میشه؟😏

عزیزم زیر کامنت گفتی دراویش اونجا زندگی میکنن
دراویش چیه

چ دختر نازی داری چ اسم قشنگی براش گذاشتید کیف کردم😍
تو جمع باید چهارچشمی مواظب بچه باشی عزیزم حتی اگ بچه کوچیک دیگه نباشه

کارمادربزرگش اشتباه بوده بایدکنترل میکرد بچه رو ولی چ ربطی داره به مذهبی عزیزم
ماالان برق وآب نداریم مگه مسولان نیستن

یعنی اگ من بودماا همون بار اول اون پسرو یجوری رد میکردم بره ولی دوم بار ک بچمو میزد یجوری میزدم بهش ک صدای عر بده

عزیزم کسی که مسجد میره ادم مذهبیه .من کلاهم هم بی افته مسجد نمیرم برش دارم .بعد دلیل نمیشه یعنی همه مذهبی ها بچه های با ادبی دارن؟

عزیزم خداحفظش کنه دختره نازت و

من یجا خوندم نوشته بود می‌خوان رابطه برقرار کنن بچه ها چون اوناعم نمی‌فهمن
ولی حس مادریتون و میفهمم منم دختر جاریم دخترم و می‌زنه عصبی میشم
ولی الان دختر خودمم یاد گرفته حتی منم به خنده میزنه منم میگم دست برا ناز کردن و یا کلا بحث و عوض میکنم یادش بره

اوو پس اونم کوچیک بوده دیگه نمیشد دعواش کنی حتی 😓

یعنی چون مذهبی نبود یادش نداد تربیت؟!!
بعدشم بچه کوچیکه کسی یادش نمیده مو کشیدنو ولی مادربزرگش باید کنترلش میکرد

ببین اصن به یاد دادن نیس ما انقد با محبت و آرامش با پسرم رفتار میکنیم ولی پسرم مو میکشه و کتک هم میزنه من اصلا تایید نمیکنم اینکارو ولی اینا خیلی بچه ان اصلا نمی‌فهمه هرچی بهش توضیح میدیم دکتر هم گف طبیعیه و هر بچه ای ممکنه این رفتار رو داشته باشه البته من خودم یکسره دنبال پسرم میدوام ک یوقت ب کسی آسیب نزنه

آخی عزیزم
پسرمنم همینجوره هرکی بزنش فقط گریه میکنه خیلی آرومه اصلا کسی رونمیزنه

وای خدا چه بامزه قربونش برم با چادر نمازش و اون عینک سوسولش
آره بچه از بزرگترها یاد میگیره دیگه

سوال های مرتبط

مامان پناه❤ مامان پناه❤ ۱ سالگی
سلام مامانا میخام تجربه واکسن ۱۸ ماهگی دخترم و بگم کارایی ک کردم و باعث شد خیلی راحتر از اون چیزی ک فکرشو می‌کردم واسترس داشتم بابتش بگم ،حتی از واکسن ۶ ماهگی هم راحتر بود ،،،،، من دخترمو ساعت ۱۲ ظهر واکسن زدیم و اومدیم خونه به دخترم قطره استامینوفن پاراکید دادم تا یه ساعتی باهاش بازی کردم ک دیگ خابش میومد خابید دیدم تو خاب ناله میکنه بیدار شد گفت مامان پام اییی و خیلی بیقرار بود گریه میکرد و اصلا و از من جدا نمیشد و دیدم تب خفیف داره اینم بگم اجازه کمپرس نمی‌داد وقتی خابید من دو سه بار حوله گذاشتم فریزر و گذاشتم روی پاش خلاصه بیدار شد خیلی بی قرار بود بهش پاراکید دادم و یکساعت بعدشم ایپروفون و همسرم بردش بیرون ،،، همون بیرون شد راه نجات یک دو ساعتی بیرون بود پارک رفته بود و سرسره و دنبال گربه خلاصه اومد دیدم یکم داغه و بهش شیر و استامینوفن دادم و یکم خابید براش کمپرس گرم گذاشتم و شکر خدا دخترم دیگ اذیت نبود هر شش ساعت بهش ایبوپروفن دادم و تا ساعت ۱۲ شب هر ۴ ساعت پاراکید بعدش هر ۶ ساعت ،دخترم دیگ راحت تا صبح خابید فقط منو همسرم محض احتياط تا صبح نوبتی بیدار بودیم و چک کردیم یکوقت تب نکنه صبح بیدار شد اوکیه بازی میکنه و تبم نمیکنه و ولی من تا شب میخام بهش این پاراکید و ایپروفون بدم ،،،، انشالله شما هم خیلی راحت براتون بگذره ،دختر من اصلا تب نکرد و همون راه رفتن باعث شد ک پاشم دردش خیلی کم باشه
مامان ♥️♥️🌝🌚 مامان ♥️♥️🌝🌚 ۱ سالگی
سلام مامانها شبتون بخیر باشه ♥️
من خیلی حالم بده
دیشب که خوابم برد خواب دیدم با دخترم خونه ی پدر بزرگم بودیم خونشون یک پنجره ی بزرگ داره من داشتم با مادرم حرف میزدم برگشتم ببینم دخترم چیکار می‌کنه دیدم پنجره رو باز کرد و پرت شد پایین پایین و نگاه کردم همون لحظه به زمین افتاد و خون همه جا پاشید بیدار شدم داشتم میمردم کلی گریه کردم کلی بوسش کردم بوش کردم ولی آروم نشدم خوابم یک جوری بود همه چی واضح و عادی بود خلاصه تا دم صبح نتونستم بخوابم فقط دخترم و نگاه کردم بعدش یک لحظه چشمهام گرم خواب شد باز خواب دیدم دخترم از یک جای بلند افتاد و دور از جونش تموم کرد بیدار شدم حالم بدتر ایندفعه دیگه واقعا قلبم درد میکرد از ترس دخترم و نگاه کردم خوابیده بود خدارو هزار مرتبه شکر کردم که یک خواب بود دیگه از ترس نخوابیدم تا همین یکساعت پیش دخترم با باباش بازی میکرد چون سرم درد میکرد اومدم تو اتاق یکم دراز کشیدم خوابم برد باز خواب دیدم با دخترم رفته بودم بازار داشتیم راه می‌رفتیم که دخترم گم شد فقط خدا می‌دونه چقدر تو خواب خودمو کشتم و جیغ و داد کردم یهو با صدای شوهرم بیدار شدم گفت چی شده چرا داد میزدی تو خواب گفتم خواب دیدم .خانمها همه ی تن و بدنم میلرزه دیگه جرعت نمیکنم بخوابم این خواب ها چیه میبینم نکنه خدایی نکرده زبونم لال دخترم چیزیش بشه ؟