۱۲ پاسخ

ببین اینجوری ازبین میری مریضی میگیری ازمن گفتن
پرستار بگیر

من که دونه دارم همش کارم گریس خستم از بچه داری افسردگی گرفتم هیچ جا نمیرم
وای ب حا تو😓😓🥹

بخدا مامان ماهلین نا ندارم دم ب دقیقه بالا مبلا بپر بپر مدتیه از خودمم خسته‌م هر کاری میکنم فایده ندارن از بس لج میکنن الکی گفتی پی پی منم عصر اینکارو کردن بلایی ب سرم اومد از ساعت۹ تا نیم ساعت بعدش فقط گریه کردم تا یکم اروم شم الان هم چشام داره میترکه گریه نه گریه اروم مث بچه با بغض با صدای بلند شوهرم خونه نبود ممنون

درسته خیلی خسته ای با تموم وجودم درکت کردم والا من که یه دونه ست بریدم وای به حال تو در عوض تو همه سختیاتو یه جا میکشی به سلامتی چند وقت دیگه ک از آب و گل دراومدن خیالت راحت میشه باهم بزرگ میشن بهتر از منه ک باز باید یه دور همه این مراحلو طی کنم🤦‍♀️

عزیزم حق داری درکت میکنم
خدا قوت به همین زودی ها خستگی در میره

منم همینطور تنها نیستی🥺🥺

عزیزم 🥺 دوقلوی واقعا سخته
سعی کن بیخیال تمیزی خونه باشی تا کمتر اذیت بشی

من جاریم دوقلو داره
همه بسیج شدن کمکش میکنن
خونه تمیز میکنن بچه نگه‌می‌دارن خلاصه همه چی.
یمدت میمونه خونه مادرش یمدت میمونه خونه مادرشوهر.یمدت خونش اما به شدت کمکی داره. خودشم که همیشه خوشه الکی.

من فک کردم شعر گفتی🤔😐ماهم خسته ایم والا همه مامانا همینن...دختر من گاهی پوشکشو در میاره با پی پی میندازه رو فرش همیشه مواظبشم ک اینکارارو نکنه یوقت یا سریع ببریمش تعویضش کنم...یه ژلوفن بخور سردردت بهتر میشه

ای جانم ، چه روز سختی داشتی.کاملا درکت می کنم.سه قلو داشتن خیلی توان و انرژی می خواد و واقعا تنها و بی کمک خیلییییی سخته.همه ما نیاز داریم در طول روز تایمی رو برای سکوت و آرامش داشته باشیم.
میدونم چقد بار روی شونه ت هس.
می دونم چقد دست تنهایی
می دونم چقد فشار جسمی و روحی داری تحمل می کنی.
خدا بهت خیر و توان بده
نمی دونم کسی هس که بتونی ازش درخواست کمک کنی روزانه یا هفتگی؟
یا پرستار ساعتی بگیری؟
یا همسرت تو یسری کارها همراهیت کنه؟
اما مطمئنم خدا همیشه همراهته و کمکت می کنه.
به دلت غم راه نده
ان مع العسر یسرا
یه شیرینی هایی پس این سختیها هس که شاید الان ندونی
اما حتما و خیلی زود کامت شیرین میشه عزیزدلم💞

یه‌پرستار بگیر‌ عزیزم‌حداقل خونه رو نظافت کنه برات خودت فقط کارای بچهوهارو بکن

وای خدا بهت صبر بده خیلی سخته کمکی نداری؟ مادری همسری خواهری؟؟

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه