خانومایی ک شیره به شیره دارین. در چ حالین؟؟ من دارم دق میکنم واقعا از دستشون. مدااااام گریه جیغ دااااد میکنن. همو میزنن گاز میگیرن. پسرم خیلی محکم مشت میزنه به دخترم
پسرم ۳سالش تموم شده و دخترم ۲سالش تموم شده.
دارم روانی میشم
عصرا دستشونو میگیرم میبرمشون پارک از ۵ تا ۸ پارکن میگم انرزیشون تخلیه شه . با تمام سختی هاش ک مدام تو پارک پا به پاشون میدوام و چشمم بهشونه و با زانو درد و پا درد برمیگردم خونه ، یا تو خیابون شلوغ حواسم به دوتاشون هست دستشونو میگیرم ، دخترم میگه جیش دربه در دنبال یه کوچه خلوت میگردم کسی نباشه سرپا بگیرمش. ولی میگم اشکال نداره. بزار سختیشو من بکشم به اینا خوش بگذره یگم اروم شن.
ولی باز میاییم خونه روز از نو ، روزی از نو.
بخدا همش همو میزنن روانی شدم دیگه. خونم ک وسایل از دست شیطنت هاشون ترکیده به جهنم.
ولی به هم کرم میریزن بخدا روانی میشم. کتک هم اصلا نمیزنمشون. ولی ده بار اروم میگم ساکت بسه. دفعه ۱۱ دیگه یه دادی میزنم بخدا تمام بدنم از عصبانیت میلرزه صدام کل محلو میگیره. شوهرم هیجوقت نیست همش شیفته . در هفته ۳شب خونست اونم ۷ عصر میاد.
الان دیگه پرتشون کردم تو اتاق های جدا. گفتم حق ندارید بیایید بیرون وقتی بلد نیستید باعم بازی کنید. در باز بود و چراغ رو روشن کردم.
انقدر گریه کردن داشتن بالا میاوردن
من چ غلطی کنم تپش قلب گرفتم😭😭😭

۱۲ پاسخ

چقد سخته عزیزم‌خدا بهت اجر بده سایه ت بالا سرشون باشه بالاخره سختی هات تموم میشه و بزرگ میشن انشاله خدا کمکت میکنه و قوی تر میشی
اگه وضع مالی اوکی هس پرستار بگیر کمکت باشه یا یکی رو بفرس مهد چن ساعتی همو نبینن هم خیلی تاثیر داره

فقط خدا قوت بهت بده خیلی سخته با یدونه من دیوونه شدم کار تو ک خیلی سخته کاش از مادرشوهر یا مامانت کمک بگیری روزا در حد یکی دو ساعت

والا اینو ک خوندم برام سوال شد جاری من ک سه تا شیرخ به شیره داره چحوری اینقدر همه چی ارومه بچه ها عادی خونه مرتب واقعا عجیبه... منم باردارم و ی بچه دارم ولی واقعا کم اوردم

هدیه بگیر براشون مثلا یه کتاب داستان بده دست دخترت که بده به پسرت بگو ابجی بره تو خریده و برعکس اینجوری باهم دوستشون میکنی

سلام من دقیقا شرایط شما رو دارم داغون داغونم شما فک کن شاغل هم هستم
بعضی وقتا آرزوی مرگ میکنم
۰😭😭😭😭

عزیزم بدون اینا همش میگذره به وقتش شیرینی هاشون رو میبینی

وای عزیزم من دخترم ۳ سالشه اون یکی ۳ ماه نشده هنوز بزرگه کوچیکه میزنه ... صدبار میگم نکن ولی آخرش میزنیم بعدش شبا میخوابه کلی غصه شو میخورم

شیره به شیره چیه! شیر به شیر میگن منظور اینه هنوز اون دوران شیرخوردنش تموم نشده بعدی میرسه مثلا فاصله سنی یکسال یک سال ونیمو میگن

شوهرت نیست کمک کنه من وقتی اینجور میشم کم میارم شوهرم کمک نمیکنه دلم میخواد بمیرم سخته خدا بهت صبر بده ولی هر وقت اینجور عصبانی شدی ها نفس عمیق بکش بذار دعوا کنن تا حالا بچه بچه ایی رو زده بگن چیزیش شده فقط وسایل خطرناک نذار جلوشون خودتم حرص نخور قربونت برم تو مامان قوی هستی

واااای چقدسخت
خواهرشوهرمن ۴تاداره ۳تاشون شیربه شیره ولی بچه هاش باهم خوبن

خیلی سخته خسته نباشی عزیزم

اروم باش عزیزم تلوزیونی چیزی براشون روشن کن. اسباب بازی براشون. بریز راحت باشن. همو بزنن یکم جداشون کن جدا نشدن پرتشون کن تو اتاق🤣

سوال های مرتبط

مامان نورسا☀️ مامان نورسا☀️ ۳ سالگی
مامان لاوین مامان لاوین ۳ سالگی
خلاصه روز ششم دخترم رو انتقال دادن به بخش و اون روز من زنگ زدم به همسرم ولی گریه امون نمی‌داد بگم چی شده اگه بگم اون هفته من سر جمع ده ساعت نخوابیده بودم دروغ نگفتم بخیه هام به شدت درد میکردن ولی برام مهم نبود یه روز هم تو بخش موند و بالاخره ترخیص شد اومد خونه اون شب کیک گرفتیم و یه جشن کوچیک با اونایی که اون مدت تنهامون نذاشتن مخصوصا خواهرزادم که تا آخر عمرم خوبی هاش و همدلیش یادم نمیره.........من همیشه فک میکردم غم مادرم سنگین ترین غم عمرم بود طوری که چهار سال شب و روز براش گریه کردم در اتاق رو میبستم شالشو بغل میکردم تا وقتی که نفسم بره گریه میکردم یا تو دوران حاملگیم تا شب زلیمانم براش گریه کردم ولی وقتی دخترم اونجوری شد فهمیدم غم فرزند فراتر از غم مادره من داشتم زنده زنده میمردم شاید برای من انقد سخت گذشت شاید یکی تو شرایط من اگاهیش از من بیشتر باشه و انقد وضعیت براش سخت نباشه ولی من اون یه هفته برام عذاب اورترین روزای عمرم بود و به این نتیجه رسیدم هیچ کار خدا بی حکمت نیست این اتفاق باعث شد کمتر برای مادرم بی تابی کنم یه جورایی باهاش کنار اومدم از وقتی دخترم دنیا اومد کمتر براش گریه میکنم در طول کلا به یادشم گاهی گریه میکنم ولی می‌سازم من دخترم معجزه ی زندگیم شد گاهی بغلش میکنم بهش میگم ننم (مادرم)
مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۳ سالگی