تو مهمونیم
پسرم خوابه دختر خواهر شوهرم ۴ سالشه هر ۱۰ دیقه میاد یه جاشو میکشه بیدارش میکنه اینم گریه و بی قراری باز من پوستم میکنه تا بخوابونمش
دو باره محکم دستشو میگیرم اونورش میکنم با تحکم میگم سمت متین نیاااا
باز میاد
خدایی چیکارش کنم
ننشم عین خیالش نیس
بقرآن ایندفعه بیاد چنان در دهنش بزنم حالش جا بیاد
همییییییشه عین کنه ب من و بچم میچسبه

بچش دیگه بهشش بگو برو چندتا اسباب بازی بیار باهاش بازی کن سرگرم بشه
اگه من بودم ک این کارو میکردم ولی تو مثل اینکه خیلی حوصله نداری

من دخترخاله همسرم ۴ ۵ سالشه . اونم هی پسرمو اذیت میکرد، دستشو محکم می‌کشید پاشو میکشید، هی بهش میگفتم این نی نیه دست و پاش نرمه آسیب میبینه نمیفهمید، مادرش مثل بوق نگاش می‌کرد. دیگه خجالت گذاشتم کنار هروقت اذیت می‌کرد جلو بابا و مامانش میگفتم اذیت نکن دیدمت دستشو کشیدی . مادری که خودش بچشو تربیت نکنه دیگران تربیتش میکنن

یه وشگونش بگیر

بچس دیگه تا بزرگسالی حسادت میکنن نزار لج کنه که همیشه باید نگران باشی به بچت اسیب نزنه با زبون خوش و قربون صدقه سرگرمش کن

ببر پیش مامانش بگو بگیر بچت داره بچم بد خواب میکنه اگه دیگه اومد چیزی گفتم ناراحت نشی

همین الان دستشو بگیر ببر پیش مادرش بگو بچه‌ات مزاحم پسرم شده جمعش کن دوست ندارم خودم بچه رو دعوا کنم