هروقت میایم خونه مامانم کلا تایم خواب وشیروغذای دایان بهم میریزه خونه خودمون ۱۰بیدارمیشه دو یاسه میخوابه دوباره ولی ای۸بیدارشده مامانم هی میگه به این بچه شیرنمیدی هرچقدرمیگم مامان الان بایدشیرکمتزبخوره مه غذابخوره گوش نمیده حرف حرفه خودشه من روزی دوبارنهایت سه بارشیرمیدم که غذاشم بخوره هرچی میگم گوش نمیده الانم اقاناها نخورده داشت میخوابیدمجبورشدم بدوبدوشیردرست کردم گشنه نخوابه

عزیزکلامادرهاهمینن من سردختردومیم شیرشبشوقطع کرده بودم یه دوشب حالی نداشتم بردم گذاشتم پیش مامانم بعدازدوروزمتوجه شدم دوباره داره به بچه شبهاشیرمیده گفتم مامان من کلی زحمت کشیدم تاشیرشبوقطع کردم گف بیجاکردی بچم شبهاگشنه بخوابه که خانم راحت باشه😑😑😑😂😂

مامان من حالا مخالف شیر هست ناهار درست کرده دخترم نخوره سوپ درست می‌کنه براش میگم مامان بد عادتش نکن باید همه چی بخوره میگه نه اشکال نداره یعنی طفلی مامانم در روز هفت هشت مدل چیز میز برا دخترم درست می‌کنه دخترم هم کیف می‌کنه برا خودش

من کلا همون یه وعده میرم چون نزدیکیم ولی مواقعی که همسرم میره جایی تنهانمیمونیم میایم خونه مامانم اینا مثلا همسرم دیشب رفت شهرستان ختم ماهم ازدیشب اومدیم اینجا

امیر رضام میرم خونه مامانمینا همینطوره تصمیم گرفتم بخاطره بچه ام شده کمتر برم خونشون