دیروز عصر تصمیم گرفتیم بریم باغچه دایی همسرم
تویه مسیر که بودیم راد خوابش برد

این روزها تنها چیزیکه رهنمونو درگیر کرده پوشکه راد هست

همسرم بهم گفت به نظرت وقت از پوشک گرفتنش کیه؟!

ازش تشکر کردم که همراهیم می‌کنه و همیشه پشتمونه و تصمیم‌های منو محترم میدونه

گفتم نگران نباش اینم تموم میشه،مهم بچه‌امونه که شرایطشو داشته باشه
هر کسی یه نظری میده اما تهش تصمیم ماست براساس شرایط بچه‌امون

⭕️از اونجاییکه تو خونوادشون بچه‌ای بوده که تا دبستان کنترل ادرارش رو نداشته(پسر)
و دختریکه ادرارشو تونسته کنترل کنه اما مدفوعشو تا دبستان تویه شلوارش میکرده⭕️

پس بهتره روش خودمونو بریم که تجربه قدیمیارو دوباره تکرار نکنیم

اونجا هم که رفتیم سه تا بچه بودن که یکیشون ۵ ساله پسر
یک دختر ۶ ساله و یک پسره ۴.۵ ساله
خب مسلماً هیچکدومشون پوشکی نبودن و تنها راد پوشک داشت
بزرگترا از اونجاییکه دلسوزی بی‌موقع می‌کنند
و اطلاعات درست حسابی ندارن،تا راد از کنارشون رد میشد میپرسیدن کی قراره دیگه پوشک نکنید،
ماشالا دیگه بزرگه باید بفهمه،
دیر نشه و …
که من به راد گفتم مامان برو پیش بچه‌ها بازی کن هر موقع کمک خواستی بیا پیش من
و بعد همسرم بهشون گفت هر موقع صلاح بدونیم، مثل بقیه کارهاش
که بعد دوباره گفتن نننننه و بهتره زودتر و … که همسرم گفت خانومم میدونه چیکار کنه شما نگران نباشید
خلاصه که یک همسر حامی واقعا دلگرمیه خوبیه برای وارد جمع شدن،اونم جمع‌هاییکه همه خودشونو سعی میکنند از تک و تا نندازن و همه در زمان خودشون بهترین زمانه‌اشون بودن😂😂
حواسمون باشه که اگر زمانیکه همسرم براش سؤال پیش اومده بود
من با تندی یا ناراحتی یا بی‌حوصلگی جواب میدادم ورق برمیگشت😂😂✌🏼✌🏼

تصویر
۳۳ پاسخ

من خودم تا قبل که بچه دار بشم واقعا نمیدونستم این سوال که دیگه دیره کی میخوای از پوشک بگیری چقد میتونه یه مادر و ناراحت کنه
الان که مادر شدم فهمیدم
و کسایی که با اینکه بچه دارن و بازهم این حرف و میزنن فقط میزارم پای بدجنسی
نه دلسوزی
نه علاقه و این دوستی های خاله خرسه
خوب جوابشونو دادن همسرتون

چه خوب افرین به شما
این قضیه ی از پوشک گرفتن انگار مسابقه شده که هر کی زودتر بگیره برندس‌.😅

مامان راد جان تا حالا شده راد حرف بدی از محیط بیرون بشنوه و تکرار کنه
اگه آره واکنش شما چی بود
چطور از زبونش بندازیم

خیلیم عالی خداروشکر ک همسرت حامی هس این خیلی خوبه 🥰🥰👌👌
واقعا ب عنوان ی مادر ک اصلا اجبار و عجله ای تو این کارا نداشتم میگم ک بچه ها هرموقه ک آمادگیشو داشته باشن خودشون همکاری میکنن و خیلی راحت این پروسه میگذره ولی هرچی عجله کنی بچه هم استرس میگیره و اصلا همکاری نمیکنه👌👌👌

من متاسفانه هرچیزی بغداد وفریادمیکم با جواب میدم دست خودمم نیست خیلییییی عصبی ام

به منم خیلی از این حرفا زدن منم میخندیدم میگفتم تا قبل از سه سالگی که اصلا بهش فکر نمیکنم نه خودم نه بچه آمادگی نداریم
هی همه مسخره میکردن که دیگه مردی شده و مگه خودت باید آمادگی داشته باشی و از این حرفا
منم ته ته حرفشون می‌خندیدم میگفتم حالا شما نظراتتونو بگید ولی من آخر کار خودمو میکنم
خلاصه چون زیاد به پسرم آمادگی ذهنی داده بودم نزدیکای سه سالگی دیگه خودش کم کم پوشک رو در آورد و با اشتیاق میگفت منو ببر دسشویی و یک روزه هم یاد گرفت بدون خطا و اذیت .....
خیلی از کارم راضی بودم

چقدر همسرتون بادرک هستن آفرین ایشون

منم ده روزه پسرمو جدا کردم و خیلی حرفا شنیدم برام مهم نبود

پرسیدنش هم عیب داره بنظرت ؟کسی بپرسه که هنوز پسرت رو پوشک میکنی ؟؟؟ ولی بعدش چیز بدی نگه ، مثلا بگه اره هروقت امادگیشو داشت بهتره و ...

مطمئن باشید اگر موضوع پوشک هم نبود، اون افراد حاضر در باغ موضوع دیگه ای رو مطرح می‌کردند ، مثل اغلب اطرافیان ما و ماها ...
به هر حال باید اظهار فضل و وجود کنند دیگه،نمیشه که🥲

برای اشتها چیزی میدی

‌چ شربت هایی بهش میدی

عزیزم پسرت وزنش چند

منم هنوز نگرفتم

اینم از برکه داخل باغ گلها واقعا خیلی عالی بود 😍😍😍😍😍😍

تصویر

وای ماله اصفهانی ماهم تقریبا آخرتی خرداد اومدیم اونجا رفتیم باغ گلها واقعا خیلی عالی بود 😍😍😍😍😍😍

همسرتون همینیه که پشت پسرتون نشسته سیبیل های نسبتا گندمی داره🤔🤔🤔

برای منم همینطور بود ازبس اطرافیان گفتم تامدرسه میخوای پوشکش کنی امروز ۹ روز هست که پسرم وپوشک نکردم ومتاسفانه هنوز بعد از گذشت ۹ روز یاد نگرفته جیششوو پیپ شو بگه خسته شدم بزارین هروقت خود بچه اعلام امادگی کرد شروع کنید،بااینکه پسرمن خیلی همه چی رو یاد میگیره زود وهمه بهم میگفتن باهوشه وسرت واذیت نمیکنه زودی یاد میگیره ولی هنوزنه

فقط پدرشوهر خودم که تو دوماهگی پسرم میگفت بازش بزار خودش جیش میکنه 🤣 فخرم میفروختن که نوه بزرگشون رو به همین منوال در ۶ماهگی از پوشک گرفتن 🤣🤣🤣

من که دخترم 3سال و یک ماهشه هنوز نگرفتم عزیزم.هیچ عجله ای هم ندارم .خیلیا بهم گفتن چرا نمی‌گیری ماشاالله بزرگ شده.در جوابشون گفتم هر وقت آمادگی داشت میگیرم.دیگه دهنشون بسته شد و ادامه ندادن😄

واقعا چقد ملت دوس دارن تو کاری ک درصدی بهشون مربوط نیس نظر بدن
من دخترم یه سالش بود یه کسایی میگفتن بچمونو ۹ماهگی از پوشک گرفتیم😐تو چرا نمیگیری میگفتم بچم امادگی نداره هروقت امادگی داش میگیرم اصلانم قصد نداشتم تا وقتی خودش کامل امادگی داشته باشه بگیرمش دیگه ۲۱ماهش بود کامل با امادگی خودش گرفتمش باز رفتیم تو جم همون نفرات یه بنده خدایی برگش گفت چقد زود گرفتی اونیکی گفت پسر من انقد باهوش بود ۹ماهگی پوشکو پس زد😐😐
اون لحظه قیافع منی ک میدونستم بچشو ۳سالگی از پوشک گرفته🙃🙃
قیافه هوش🙄🙂‍↔️

این خوشبختی تو برای کسی تعریف نکن. خیلیا میگن خوش برحالش و این خوش ب حالش میشه چشم شور ...خوشبختیت آرزومِ.

و یک‌ وجه اشتراک جالب با شما اینکه منم رایبد سه سال و ۱۷ روزگی ازپوشک گرفتم، و درست چهار روز قبل از این اقدام تو یک باغی بودیم که یکسری افراد که اصلا نسبت نزدیکی هم باهام نداشتن وقتی متوجه شدن رایبد هنوز پوشک میشه کلللللی سرزنشم کردن و حتی با نحوه بیانشون ناراحتم کردن، و نظرشان این بود من برای راحتی خودم این اقدام به تعویق میندازم و گفتن تو از نامادری هم بدتری که سه سال بچه ات تو پوشک و از دستاوردهای مهم خودشون که بچه رو ما از شش ماهگی سرپا کردیم و این حرفا گفتن که اونا مادر فهیمی بودن و من ظالم....
اما من از اول قرارم سه سالگی بود و ربطی به حرف اونا هم نداشت، گذاشته بودم تعطیلات عید و رفت و آمد و سفرمون تموم بشه تا وارد این پروسه بشم، که خوشبختانه همه چیز خوب پیش رفت و همکاری پسرم عالی بود😍
امیدوارم برای شما هم این پروسه به راحتی سپری بشه🙂

ما برعکس بودیم😄مادرشوهرم مامانم همیشه اصرار داشتن اصلا عجله نکنیا واس از پوشک گرفتن بچه، اتفاقا خودشون متوجه رویه غلطی که تو بچه های خودشون پیش گرفته بودن شدن، میگفتن ما اصرار داشتیم بچه رو زود بگیریم هم خودش متوجه نمیشد هم ما اعصاب مون بهم میریخت الان میبینیم خب واقعا بچه دست خودش نبوده چرا باید زور میکردیم بهش آخه؟

فقط یک بار ارزو دارم همسرم پشتم د بیاد بگ لیلا خودش بهتر میدونه .همه چی تمام هسمرم اما تو این موارد ضعیف خیلی حرف دیگران روش تاثیرمیذاره متاسفانه وپشت من ورنیومده تاحالا

کاملا موافقم، که در همه تصمیمات خصوصا فرزندپروری اگر زن و مرد یکصدا و همراه و همدل باشند در اکثر اوقات نتیجه مطلوب، حاصل میشه👌
خدارو شکر همسر منم چه در انتخاب تغذیه پسرم (شیرخشک)، چه زمان ترک شیر و چه در زمان ترک پوشک همه و همه همگام و همراه من بود و به تصمیمات من هم احترام گذاشت هم اعتماد کرد، و خوشبختانه نتیجه خوبی دربرداشت😍

بهترین زمانه اشون خوب اومدی😂😂
ترک پوشک از دید من یه مسئله کاملا شخصیه که خود بچه باید بخواد
جدا از آموزش های مادر باید خود بچه تصمیم بگیره که دیگه پوشک لازم نداره

بنظرم ک باید قبل ۳ سالگی میگرفتی هر بچه ای هم باشه دیگ ۳ سالگی توانایی شو داره
میدونم هرکی صلاح بچشو بهتر میدونه اما لطفا اینکه تا این موقع بچه رو از پوشک نگرفتی درست بیان نکن

وقتی سلامت روان و همدلی باشه همه مسائل و چالش ها درست و به موقع حل میشه

خیلی هم عالی عزیززم، هر بچه ای یه زمان مناسب داره برای از پوشک گرفتن اونو خوده مادر میتونه متوجه بشه نه دیگران موفق باشی🌹

منم خیلی دغدغه پوشک دارم
دخترم همکاری لازم رو نداره دلم نمیخواد بهش فشار بیارم
ولی همش اطرافیان حرفای بی پایه و اساس میزنن
به نظرم هربچه ای یه مدلیه هربچه ای تو یه سنی این توانایی رو پیدا میکنه نمیشه واسه همه یه نسخه رو پیچید

آره عزیزم بدون شک هر مادری واسه بچش کوتاهی نمیکنه و بهترینها رو واسش میخاد

چقدر خوب 👌
رفتار خوب ما تاثیر زیادی تو رفتار همسرمون با ما و حتی با بچه داره
دقت کردم وقتایی که ماباهم حالمون خوبه ،همسرم بااینکه به واسطه شغلش خیلی خسته و کلافه ست ولی صبوری بیشتری با بچه به خرج میده

سوال های مرتبط

مامان راد مامان راد ۳ سالگی
تو پارک داشتیم بازی میکردیم

که چندتا از آشناهای دور رو دیدیم

خیلی بامزه اومدن نزدیکمون، و من هم خیلی خوشحال شدم از دیدنشون

امّا

بعد از احوالپرسی شروع کردن به پرس و جو احوال کلی آدم دیگه رو پرسیدن،

⭕️یادمه هر موقع تویه پارک مادرهایی رو میدیدم که نشستن به صحبت کردن و مدام به بچه‌اشون میگفتن خودت برو بازی کن، خودت که بلدی،وااای حالا باز من نشستم
وااای خسته‌ام کردی و …
به خودم قول داده بودم که اگر بچه دار شدم شیش دنگ حواسم باشه واسه بچه‌ام
حرف همیشه هست⭕️

خلاصه که تلنگری بود بهم که بدو بدو برو
الان زمان زمان تو و بچه‌اته🏃🏻‍♀️🏃🏻‍♀️🏃🏻‍♀️🏃🏻‍♀️

این حرفها تمومی نداره
بهشون گفتم ببخشید من باید برم با پسرم بازی کنم به همه سلام برسونید✌🏼✌🏼

که دیدم پشت سرم دارن میان، موقع تاب دادن راد، گفتن وای چه خجالتیه(برچسب زدن)، چه فرفریه،چه شیطون،چقدر شبیه خودته،چشاش شبیه فلانیه
پوستش سفیده به مادرشوهرت رفته😂😂😳😳😳
بچه خوبشم خوب نیست و …

گفتم نه خب شمارو نمیشناسه وگرنه پسر خیلی اجتماعیه

ایستادن به حرف زدن منم فقط اگر موضوع به من ربط داشت سری تکون میدادم و لبخند میزدم چیزی نمیگفتم

دیگه کم کم حرفا داشت به سمت بیخود بودن و بی‌هدف بودن و حرف کشیدن از زیر زبون میرفت

که تو الاکلنگ به راد گفتم راد بریم بستنیامونو از فریزر در بیاریم

خلاصه که طرف هنوز به بسم‌الله رو واسه حرف کشیدن زده بودن
که گفتم ببخشید از دیدنتون خیلی خیلی خوشحال شدم

ما باید بریم خیلی خوشحال میشم یه روز تشریف بیارید خونمون در خدمتتون باشم
کلی با هم حرف بزنیم

لبخند زدن
و
خدا نگهدار

ممکنه آدم زیاد دورو برتون باشه، اما خودتون الک باشید جدا کنید
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
سلام شب همگی بخیر
از ساعت ۱۰ صبح که وقتم آزاد شد شروع کردم به تمیزکاریو سابوندن خونه
و برق قطع بود
دیگه ۱۲ برقها اومدو جاروی آخرو کشیدمو یه تی زدم
ماشین لباسهارو روشن کردم
ظرفهای خشک شده رو هم چیدم تو کمد
دیشب یسری برچسب واسه راد آماده کرده بودم که تو اون تایم داشت تو دفترچه و روی دیوار میچسبوند

تقریبا ساعتهای‌۱۲:۳۰ بود که غذا آماده بودو داشتم با راد کتاب میخوندم
پاشدم که برم روی گازو تمیز کنم راد گفت پیشم بمون، گفتم باشه
چه پیشنهاد خوبی،یک کاره کوچولومو انجام بدم میام
داشتم میرفتم با صداییکه بشنوه گفتم گاز که تمیز شه بدو بدو میرم پیش راد جون
کارم تموم شد گفتم هوراااا من دارم میام،اما …
ااااااا من احساس میکنم باید برم دستشویی
راد هم از تو اتاق گفت منم میخوام بیام احساس دارم
درسته که میاد اما کاری نمیکنه واسه هیجانشه
اما از وقتیکه کارهای روزمره رو شبها براش میگم
و روزها هم تکرار میکنم
اونم با آرامش بیشتری تو بازیاش غرق میشه، انگاری یجورایی اطمینان خاطر داره
طوریکه بهونه گیری نمیکنه
و منم کارهای خودمو دقیقتر انجام میدم
😍😍😍✌🏼✌🏼✌🏼✌🏼
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
دیروز بعد از ظهر بعد از تمیزکاری گردگیری
و یه دوش با راد
بهش گفتم مانی بیا ظرف خوراکیاتو ببر❤️❤️قلب کوچولویه منه❤️❤️
مسیجو خوندم نوشته بود عزیزم آدرس خشکباری که مشهد خیلی تعریفشو میکردی برام میفرستی
براش فرستادم…
نوشت راد کوچولو چطوره؟ خیلی وقته ندیدمتون، دفعه آخر یادمه بهم گفتن رژیم داره چون وزنش اضافه است، صبحونه نمیخوره و فقط عاشقه گوشته …
من😳😳😳
و بازم من 😳😳😳
ای بابا من 😳😳😳
نوشتم
راد جونمون هم خداروشکر خوبه، داره بزرگ و بزرگ و بزرگتر میشه😍
رژیم! اضافه وزن! صبحونه نمیخوره و فقط عاشقه گوشته!!!
فکر میکنم راوی از هوش و حواس درست حسابی برخوردار نبوده
چون شما که وکیل هستین و امکان نداره از لحاظ هوش کلامی چیزیو یادتون بره
اما چون خیلی وقته همو ندیدیم و دلمون براتون خیلی تنگ شده و از ما با خبر نیستین
راد از نوزادی آلرژی غذایی داره، ممکنه منظورشون این بوده که من رژیم آلرژی براش در نظر گرفتم
و بقیه موارد هم الهی صد هزار مرتبه شکر برای راد نبوده
برام نوشت
خوب من اون قدر پرونده توی ذهنم هست که چیزهای کوچیک را به خاطر نمی‌سپرم😅 (با ادیت)
نوشتم
آره درسته
به هر حال ⭕️⭕️⭕️ جون ما دوستت داریم
و برات آرزوی موفقیت داریم😍😍
سفر بهتون خوش بگذره و زیارتتون قبول✌🏼✌🏼
و ممنون که ما رو چیزهای کوچیک میدونید☺️
بعدش …
میدونی بعدش این مکالمه میتونست اصلا ته نداشته باشه و یه دعوا و دلخوریه بزرگ باشه تو فامیل
چون طرف وکیل بود و دست به مهره( این کاره است تویه حرف زدن)
و مطمئنن از این نوع بیان کردن گفته‌ها منظور خاصی داشته

ظهر با همسرم در میون گذاشتم (تو ذهنم این بود که من که الان پریودم حساسم و دلم نمیخواد قضاوت بی‌جا بکنم طرفو)
که با کمال تعجب، همسرم گفت یدفعه دیگه به منم گفته
و من نشنیده گرفته بودم …
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
یه جای داستان
شخصیت اصلی میگه،حالا که اینکارو کردی دیگه دوست من نیستی
پسرم تازگیا این جمله رو زیاد استفاده میکنه
حالا که با من بازی نکردی…
حالا که پات خورد به اسباب بازیه من…
منم اون لحظه باید مثل پاندای معلم،یا لاک پشت دانا،یا سنجاب جنگلی
بهش بگم،چشماتو ببند نفس عمیق بکش،تا ۱۰ بشمار،و حالا به بازیهای جالبی که با هم میکنیم فکر کن

بعضی وقتها انجام میده بعضی وقتها هم نه
بهش میگم راد عزیزم این حرفهایی که به من میزنی ممکنه منو ناراحت کنه
ممکنه دوستت رو ناراحت کنه،درسته عصبانی یا ناراحت شدی
اما قبل از اینکه حرفی بزنی نفس عمیق بکش

یه مدت روی این موضوع تمرکز کرده بودم،اما یه روز وقتی گفت ناخودآگاه سرم به چیزه دیگه‌ای مشغول شد و حرفی نزدم،دو سه بار تکرار کرد و من به بازی که از قبل برام چیده بود ادامه دادم
و دیگه از اون روز تکرار نکرد
و دیگه نگفت
و حتی موقع گوش دادن به همون داستان شروع میکنه به نفس‌های عمیق کشیدن
من بچه تربیت نمیکنم،اونه که داره منو تربیت میکنه
اون داره به علم و آگاهیه من اضافه میکنه
اونه که صبر،شادی،ناراحتی،هیجان،فکر کردن و … رو به من یادآوری میکنه
❤️❤️❤️
مامان رایبد💙 مامان رایبد💙 ۳ سالگی
امروز ده روز که رایبد از پوشک گرفتم باید عرض کنم من همیشه قبل از هر چالش و موقعیتی اینقدر که استرس قبلش از پا درآوردتم خود اون موقعیت سخت و جانفرسا نبوده😂
مثلاً از شیر گرفتن، واکسن زدن، تایم های بیماری و مریضی و در نهایت همین پوشک گرفتن...
اینقدر ترک پوشک برام شده بود کابوس که اصلا دلم نمی‌خواست وارد این پروسه بشم خصوصاً که هر روز کلی مامان مستاصل اینجا میدیدم که راجع به قضیه پوشک گیری مینالیدن😥
اما خداروشکر این مرحله هم خیلی راحتتر از اون چیزی که تصور من بود سپری شد، و رایبد بخوبی با این قضیه کنار اومد و همکاری کرد...
اینم بگم تا الان خیلی مواخذه شدم که چرا بچه رو از پوشک نمی‌گیری و دیر شد اما من از اول زمان مورد نظرم سه سال بود که بچه به آمادگی کافی برسه، خیلی ها مسخره‌ام کردن، خیلی ها بهم طعنه زدن و فکر کردن بخاطر تنبلی و راحتی خودم این کارو تاخیر میندازم اما برام مهم نبود، مهم این بود که تو این مسیر بچه ام آسیبی نبینه و هر دو اذیت نشیم، که خداروشکر همینم شد😍
شما هم کاری به اظهار نظر اطرافیان نداشته باشین، هر مادری شناخت بهتری از بچه اش داره👌
مامان نیهاد👼 مامان نیهاد👼 ۳ سالگی
سلام مامانا تجربه من از پوشک گرفتن پسرم
اولا من از تجربه ای که گرفتم از پوشک گرفتن پسر خودم و اطرافیان به این نتیجه رسیدم تو سن خیلی کم هم خود بچه اذیت میشه هم مامان چون خیلی سخت بنظر من گرفنه میشه و اذیت میشه میگم از تجربه اطرافیانم مسگم که سن تقریبا پایین از پوشک گرفت و اقدام کرد و لی شکست خورد پوشک کرد دوباره چند ماه بعد دوباره اقدام کرد شکست خورد و میگفت دیگه تا بعد ۳ سال اقدام نمیکنم هم بچم اذیت شد هم خودم اعصاب نموند برام من میخواستم قبل ۳ سال از پوشک بگیرم ولی ۲ ماه خونه بابام بودم و معذب بودم نگرفتم و بعد ۱ماه رفتیم مسافرت و تا برگشتم روز بعد پوشک نیهادو باز کردم که ببینم همکاری میکنه یا نه روز اول فقط دوبار همون اول جیش کرد رو فرش البته جایی که تو راه نبود بعدش دیگه رو فرش جیش نکرد چند باری فقط خطا در حد چن قطره داشت چند روز اول نمیتونست کامل خودشو تخلیه کنه انگار یا یاد نداشت یا ترس برای همین همش تو دستشویی بودیم بعد کم کم خوب شد فاصله ها بیشتر شد حجم ادرارش هربار بیشتر و نگه داشتن ادرارشم بهتر شد یاد گرعته بود دیگه شبا از اول جیش نمیکرد من چن شب اول پوشک کردم دیدم خشکه صب دیگه پوشک نکردم اوایل بیرون میرفتم پارک خرید پوشک میکردم که مجبور نشه بره دستشویی مثلا پارک خوب نباشه کثیف وو باشه از دستشویی ترسیده شه بعد دیدم میریم و میایم پوشکش خشکه دیگه پوشکش نکردم برا بیرون هم و فقط بهش گفتم پارک هم دستشویی داره و نی نی های دیگم میرن جیش داشتی بگوووو و فقط یک شلوار براش برمیداشتم ک نیاز بود عوض شه چون بچه ها مشغول بازی میشن یکم حواسشون پرت میشه ووو ولی خداروشکر دیگه خوب شده بود کنترل ادرارش عالیه
مامان رزا مامان رزا ۳ سالگی
سلام به همه مامانهای مهربون و زحمت کش.
میخواستم تجربه خودم رو از سنجش بینایی و شنوایی که ۳سالگی دارن بهتون بگم.
اول اینکه چون مراقبت ۳سالگی دز بالایی از ویتامین آ به بچتون میدن و برای بینایی خیلی مفیده دوهفته صبرکنید اگر تغییر مثبتی میخواد ایجاد بشه بشه بعد ببرید سنجش.
برای اینکه بچه تو سنجش شنوایی و بینایی همکاری کنه باید قبلش به شکل بازی باهاش تمرین کنید.برای سنجش شنوایی یه هدفون میزنن به گوش بچه و تو یه اتاق ایزوله هست که صدا از بیرون نمیاد. برای ما اینطور بود که یه سطل پر از لگو دادن دست من. از هدفون فرکانسهای مختلف صدا پخش میشد و بچه باید با شنیدن هرصدای بوقی یه لگو پرت کنه تو سطل خالی روبروش و من دوباره یه لگوی دیگه میدادم دستش. بعدهم یه میکروفون هست که هر کلمه ای که بچه شنید باید جلوی میکروفون تکرار کنه. دختر من چون میکروفون اسباب بازی داشت خیلی خوب همکاری کرد. به قول خودش بوق بازی کرد. پس بهتره قبلش با بچتون بوق بازی کنید تا روزی که میره سنجش براش غریب نباشه. حالا ممکنه با لگو نباشه و شکل دیگه باشه ولی شما باهاش بوق بازی رو تمرین کنید.
توی پست بعدی درمورد بینایی سنجی هم میگم
مامان پرهام مامان پرهام ۳ سالگی